انقدردرگیرگروهاوکانالهامون
شدیمکهامام زمانمون رو یادمونرفته..💔
رفقاےمحبان..
مجازیبرایمانونوآبنمیشه..."
انقدردرگیرگروهاوکانالهامون
شدیمکهامامزمانمونرویادمونرفته..💔
اینحرفارواولدارمبهخودممیزنماا..
یهروزیمیرسهکهبهخودتمیای
ومیبینیبرایجبرانکارهاتخیلیدیر
شدهـ..💔
رفقا
امامزمانمونخیلیغریبه..
فضایواقعیهیچتوفضایمجازیهم
مولامونازبرایمااشکبریزن؟
توفضایمجازی
ازمذهبیبودنفقط³¹³گذاشتن
آخرِآیدیهامونُبلدیم..💔
آخچقدآقامونغریبہ
قبولداریددیگه؟!
قبولداریدکهخیلیکمکاریم؟
رفقآ
خلاصهمیگملحظاتودریابیم
قدربدونیم..
نرسهاونروزکهپشیمونشیماا..
خلاصه که ماه مهمونی خدا هس
تادیرنشدهبجنبرفیق!
ازقافلهجانمونی..(:♥️
ازغافله یارانکربلاییامامزمان
جانمونیرفیق💔
آخگفتمڪربلا..."(:💔
نمیدونستم امروز چۍبگم...
کہاینمداحۍروشنیدم(:💔
یہحرفیتوشبودکہبدجوربہدلمنشست!
دنیا ارزشیندارهسینہزن
خودتوبراڪسیخرابنکن...
بھترینرفیقتمیہروزمیره
روکسیبہجزحسین؏حسابنکن...!(:💔
پلھایپشتسرمخرابہآقاجون!
احساسمیکنمباکارامخیلیازتدورشدم
اگہتو ردم ڪنیکجابرم؟!
آقادوستتدارم♡
هعیی
چقدردلمسوختبا اینیہجمله(:💔
امروز یکمدلامونزیادےگرفته
بریمکربلاپیشارباب...!
مابدونتومیمیریممابدونروضهمیمیریم...
اربابمیدونمهواینوکراتوداری...💔
وقتینگاهعکسحرممیکنمدلممیگیرهآقا...
اخهچرا...
چرانبایدکربلاباشیم؟!
چرانبایدالانتوبینالحرمینباشیم
روسنگهاےخنڪش؟!(:💔
چرانبایدزیرقبہامامحسینباشیم😭😔
آخبمیرمواسہدلِڪربلانرفتہها..(:💔
وقتۍیکۍبرامونازحرممیگہ
چۍمیادتوذهنمون
جزهمونعکسایۍکہدیدیم..💔
اصلاچرازیارتنامہدستموننیست..
دلمونیکهوایدونفرهرومیخواد:🖐🏼
منوبینالحرمینهمین...💔
قبلنامیگفتیم:
نکندداغحرمرابهدلمبگذاریاماالان...
دیگهراحتمیتونیباارباب
خودتصحبتکنی...
برایغمشازته دلنالهسربدیو
همنواباحضرتمادرحسینحسینبگی💔
میترسمبمیرمنبینمآخرشحرمو"...💔
دلمونگرفته امامحسین..
دلمونازخودمونوگناهامونگرفته
کہمارو اینجوریازشماجداکرده💔
نزارکهتنهاشم...
اونیکهدیدیگناهاشوکاشببینیاشکاشم...💔
منآرزوکردموقتمُردنتوبغلتباشم
نزارکهتنهاشم...
اما اربابشماهواینوکراتونوداشتهباشین😭💔
دلمونفقط به مهربونیشما
وارحمالراحمینیخداخوشه🖐🏼
آره!'
مقصرخودمم
اعمالزشتخودمبودکه
اینباعثوبانیاینهمهدردشد
میدونمارباب
میدونم
بخداهمهمونمیدونیم
اما . . .
آرومآرومم
هرشبیکهآقامیامروضهشبیهبارونم
خدانگیرهاشکچشمایمنودلخونم...
آرامشجونم
آقاغلطکردم...
بخدااشکیکهبرایحسینریختهمیشه
دلهاروپاکمیکنه
آب رو اتشه
وقتیازروضهمیاییهحسآرامشیداری
احساسمیکنیخیلیآرومشدیخیلی...
انگاریهکوهازپشتتبرداشتن
هوم؟
دل من لک زده تا کنج حرم گریه کنم !
دو قدم روضہ بخوانم دو قدم گریه کنم !
بریمدعابخونیم؟
زجهبزنیم
التماسکنیم
کربلارو
هیئترو
امسالازموننگیرن💔
خدامهربونه؛همهباهمصداشکنیم
بگیم
یاارحمالراحمین
امسالاربعینروباصاحبمونرزقمونکن
بحقحضرتزینب س
به آبرویامامحسین علیه السلام
و
به پهلویشکسته حضرتزهرا سلام الله💔
آقاجانبذارشده فقطیڪبار
ڪربلاروببینم
حاضرمتمامدارایۍهاموبدم
اماببینماونقشنگترینخیاباندوطرفہ
دنیارو....
گاهۍدلمهواےآغوشترامیڪند..
منِتنهاےدلگیردرآغوشضریحت...💔
اوگفت:
اینهمہدیوانگۍراازڪجاآوردھاے؟!
دلاستدیگر
گاهۍبہوسعتآسمان
تنگحــرممیشود...💔🚶♀️
اےکاشمیشدبهجرمجنونعشق
مرابهڪربلاےتوتبعیدکنند..💔
امروز زیادحرفزدمحلالکنید..
رفقاالتماسدعادارمـ💔
عاجزانهمیخوامدلتونشڪست
یہیادیهمازمنبڪنید
میونعشقبازیهاتونبااربابالتماسدعادارم
دعاڪنیماربعینراهبازبشہ ... !
ومہمترازهمہاربعینوبامولاڪربلاباشیم
#اَللَّھُـمَعَجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج✨
اشڪهایماننذرظہورتآقا🥺💔
همه رودعاڪنید
شفاےِمریضهاےڪرونایۍ🌻
ظھورِمنجۍعالم🍂🧡
یادتون نره نظراتتونو راجب هیئت بمون بگید
خوشحال میشیم
https://harfeto.timefriend.net/16468449971095
eftetah.samavati_YasDL.com-۱.mp3
7.82M
#شب دوازدهم
#دعای_افتتاح
طاعات و عباداتتون قبول باشه✋
زندگی به سبک رمضان ۱۱.m4a
35.99M
#زندگی_به_سبک_رمضان ۱۱
#بابا اب داد
🇮🇷بسم رب الشهداءوالصدیقین🇮🇷
مرد سالاری حرف اول در خانواده های یهودی رو میزنه
سبک زندگی اونا اینجوریه🤨
اما به ماها میگن طور دیگه زندگی کنید
مثلا این جمله 👈 بابا آب داد که در سال اول ابتدایی همه ما یادگرفتیم رو
میگن حذف کنید از کتاب هاتون و عده ای نادان هم حرفشونو گوش می کنن😏
حوزه هم واکنشی نمیده اصلا
شاید از لحاظ شرعی خلافی نشده😒
اما به مرور آثار خودش رو میذاره
چرا به این جور جملات در کتاب های ما حساسیت نشون میدن؟؟؟
چون میگن مردسالاری رو باید از بین برد❌
بعد اون وقت میشه خانواده رو متلاشی کرد
حالا باز عده ای نگن شما طرفدار مردسالاری یا زن سالاری؟؟؟
مرد پادشاه خونه هست و زن ملکه ی خونه😍
اما بابا اب داد جای خودش حرف درستی هستش
اگه سبک زندگی به صورت عادی توسط صهیونیست ها تحت تاثیر قرار بگیره
به طور عادی کسی حساس نمیشه😖
چون روال تدریجی داره؛ همون مثال معروفی که قورباغه رو بذار داخل اب تا بپزه
و این مثال کاملا دقیقه چرا که رفتار به تدریج اثر میذاره
اما اثرش قطعی هست👌
چه کسی احکام شرعی رو انجام میده؟؟؟؟
کسی که سبک زندگی اش متناسب با این احکام باشه
سوال مهم همه ما
برا این که نماز خوندن برا جووونا آسون بشه چکار باید کرد؟؟؟؟
بچه باید کاملا مودب بشه✅
مودب بودن جز احکام شرعی نیس بلکه مربوط به سبک زندگی است
وقتی بچه مودب بود نماز خوندن براش آسون میشه😍
همین که بگی فلان کار واجبه راحت خودش انجام میده
می خایید بچه هاتون دستورات الهی رو گوش کنن؟؟؟
تو زندگی منظمش کنید
به همون میزان که منظم باشه دستورات رو هم انجام میده👌
گفتیم که هدف خدا از طراحی ماهمبارک چی بود؟؟؟
👈تحول
به چه وسیله ای ؟؟؟ سبک زندگی
سوال اصلی و کلیدی این سبک زندگی چه ویژگی هایی باید داشته باشه؟؟
جمال حق ز سر تا پاست عبا س
به یکتایی قَسم یکتاست عباس
اگر چه زاده ام البنین است
ولیکن مادرش زهراست عباس
عَلم در دست و مشک آب بر دو ش
که هم سردار و هم سقاست عباس
بنازم غیرت عشق و وفا را
که عطشان بر لب دریاست عباس
چه باک از شعله های خشم دوزخ
که در محشر پناه ماست عباس
یه شاعری گفت که مصارع آخرش بدین مضمون بود که
ابی عبدالله هم به عباس پناه برد. بلافاصله پشیمان شد که عجب جسارتی کردم!
او امام است، اشرف مخلوقات عالم است.
در عالم رویا سیدالشهدا به دیدار او رفت و فرمود: نه، درست گفتی، بنویس:
یوم استجار به الهدی؛ به خدا من هم عاشاورا به عباس پناه بردم.
حسین...
دست گداییت را بیاور بالا. بگذار ببیند، دست
ندارد اما دستگیر همه عالم است.
یا ابالفضل ز دست تو شفا میخواهم
به علاج دل پر درد دوا میخواهم
هر کسی آمده دردش را آورده، دردمند است و دوا میخواهد، شفا میخواهد.
بسم الله... دست گدایی را بالا بیاورد و صدا
بزن
یاابالفضل ...
سکینه بچه ها را جمع کرد: اگر بدانید عمویم چقدر باوفاست!
اگر بدانید عمویم چقدر شجاع است! اگر بگوید آب میاورم حتماً میاره
کسی حرف از عطش بر لب نیاورد. بچه ها دستانشان را بالا بردند، همه دارند دعا میکنند عمو برگردد اما یک وقت ببینند یکی صدا زد:"اخا ادرک اخاک"
یاابالفضل …
راه من از کثرت دشمن ز هر سو بسته بود
دا ها پیدرپی و غمها به هم پیوسته بود
بس که از میدان درون خیمه آوردم شهید
بود سرتاپای من خونین و زینب خسته بود
بعضی بدنها هنوز جان داشت که ابی عبدالله میآورد در خیمه دارالحرب، اینها کنار عمه ها جان دادند.
هر شهیدی شاهکاری داشت در اینجا ولی
کارهایت ای برادر جان همه برجسته بود
تابه سوی خیمه برگردی مگر با مشک آب
جام در دستش، رقیه منتظر بنشسته بود
حسین …
دنبال بهانه میگشت تا برود میدان از امامش دفاع کند. چند باار آمد اجاازه گرفت عرض کرد
سینه ام سنگینی میکند از دست این منافقین. یادت هست تشییع جنازه امام حسن؟
همه را به امید اینکه اینجاا تلافی کنم نگاه داشتم؛
مدینه هم که نبودم از مادرت دفاع کنم؛ شب آخر عمر بابایمان علی
هم که یادت هست، خود بابا به همه ما سفار ش هایی کرد
اماا وقتی خواهرم آماد و گفت: بابا دلم میخواهد یکی از برادرهاا را کفیل من قرار بدهی، تو هی خیره خیره نگاه کردی اما من دلم میخواست زینب مرا انتخاب کند. بابا صدا زد عباس هم بیاید.
زینب هم آمد. بااباا فرمود: دخترم دلت میخواهد عبااس را کفیلت کنم؟ زینب گفت: آره بابا. این همه ساال دلم میخواست تلافی کنم.
ابی عبداللله اجاازه نداد. بغلش کرد و فرمود
تو پرچمدار منی. اگر پرچمدار زمین بخورد یعنی
دیگر همه چیز تمام است. تا تو هستی بچه ها دلشان خوش است.
ای دلخوشی حرم منو تنها نذار
پا رو دلم نذار، زینبو تنها نذار
یک وقت دید دختری خسته، خراماان خراماان دارد میآد،
مشکی را هم دنبال خودش روی زمین میکشد. نگاه کرد دید سکینه است، خوشحال شد، آخه این دختر هر وقت خواسته ای داشت یک جوری با بابا حرف میزد که ابی عبدالله نه نمیگفت،
خیلی هم عمویش را دوست دارد. میدونه آرزوی عمویش اینجاا چیست.
جلو آمد و گفت دیگر حسین نتونست بهانه ای بیاورد؛ صادا زد: برادرم، اگه میخواهی بروی، برو اماا آب بیاور. خوشحال شد. مشک را به دوش انداخت. تا سوار شد چهاار هزار نفر محااصره اش کردند. فقط اینطور بگویم:
اگه یک دهم این تیرها به عباس خورده باشد بس است؛ اگر فقط چهاارصد نفر تیر به او بزنند دیگر چیزی نمیمااند از این بدن.
وارد شریعه شد، همه دارند فرار میکنند. مشکش را پر از آب کرد. سوار شد. مسیرش را عوض کرد: از نخلستان زودتر میرسم؛ راه امن تری است.
اگر کربلا رفته باشی باب الفرات که
وارد حرم عباس میشی همان جایی است که او را زمینگیر کردند.
دارد برمیگردد. چاه کردند؟ نمیگویم، فقط همین قدر بگویم
که دست در بدن نداشت. مشک را به دندان گرفت. تا تیر به مشک زدند سینه عباس هم نمایان شد. یک تیر به سینه اش زدند اماا هنوز دوام دارد. چه کردند یاا صاحب الزماان! اینجاا نمیدانم حرمله بود یا نه؟
هر جا سپیدی میدید با تیر سه شعبه میزد، سفیدی چشم عباس را اینجا نشانه گرفت
سفیدی گلوی علی اصغر را هم بعداً نشااانه گرفت.
یک سپیدی را هم عصر عااشورا نشانه گرفت: همین که ابی عبدالله خواست قدری
استراحت کند، تیری به پیشاانی او زدند، خون، سر و صورتش را گرفت. لبااسش را باالا زد خونهاا را پااک کند، سپیدی قلب حسین نمایان شد.
خدا لعنتت کند. یک جوری تیر میزد که دیگر نمیشد تیر را از مقابل درآورد. تیر را که به چشم عباس زد، دست نداشت این تیر را بیرون بکشد. سر را گذاشت مقابل زانوها بلکه با نوک زانوها تیر را بیرون بکشد. کلاه خود از سر عباس افتاد. اینجا با عمود آهن زدند.
حسین …
نتوانست خودش را روی اسب نگه دارد. اگر کسی بخواهد از بالای بلندی به زمین بیفتد اول دستها را سپر میکند
اما این آقا دست در بدن نداشت. تا عمود را زدند با همان تیری که به چشمش رفته بود با صورت به زمین افتاد.
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام
اللهم صل علی محمد و آل محمدوعجل فرجهم
التماس دعای فرج و شهادت👌🌷✋
ان شاءالله