هدایت شده از 🖤🌹 بهترین مسیر خوشبختی 🌹🖤
✅ #اعلام_برنامه
🔰مراسم قرائت دعای پرفیض ندبه
حجت الاسلام #استاد_میرزامحمدی
🗓 جمعه۱۱شهریورساعت۶صبح
🕌ڪشورســــوریه دمــــشـــــــق
حرم حضرت رقیـه سلام الله علیها
#پخش_زنده_ازشبڪه_یڪ
[ @huddath_al_hussain_ir ]
🚩🏴 چند تن از شهدای کربلا را میتونید نام ببرید و میشناسید؟ 🤔
بچه شیعه باید همه شهدای #کربلا و مرام شونو بشناسه
هر شب یک شهید را معرفی میکنیم با هشتگ #شهدای_کربلا
🚩 شهید امشب: زن و شوهر شهید کربلا.. عبدالله و همسرش ام وهب..
#محرم #عاشورا #مداحی
عزاداری هاتون قبول باشه
ان شاءالله امسال هم زیارت نیابتی داریم
هر بزرگواری که دوست داره تو این زیارت نیابتی شرکت کنه
تا به نیابت از اون بزرگوار اسمش تو پیاده روی اربعین ذکر بشه
با هر اسمی که دوست داره میتونه به این آدرس
اسمش رو بفرسته
@SALAMFARMANDEH133 👈
4_5801152227229830398.mp3
4.76M
📝 " ماه آسمون "
🎤#حاج_محمود_کریمی
🏴 ویژه شهادت #حضرت_رقیه(س)
6.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان هایی از پیاده روی اربعین۲۵
✅ماجرای زنی که دو دخترش را در اربعین گم کرده ....
🌹آقا خیلی مرده...😔😭
🎙حاج مهدی رسولی
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
زیباترین ندای عاشورا 26.mp3
13.07M
#زیباترین_ندای_عاشورا ۲۶
#حکایت_عجیب
🇮🇷بسم رب الشهداءوالصدیقین🇮🇷
یه حکایت تکان دهنده ای از جنایت های هولناک یکی از کارگزاران هارون الرشید در یکی از کتاب های
معتبر شیعی نقل شده که واقعا درس آموز هس👌
تو کتاب عیون اخبار الرضا علیه السلام شیخ صدوق ره که عالم بزرگ تاریع تشیع هست اومده
میدونید که اسم شیخ صدوق، صدوق نیس❌
بلکه اسمش محمد ابن بابویه هست اما چون ایشون
در نقل روایت حساسیت و دقت به خرج میداد لقب صدوق بهش دادن✅
عبدالله بزاز نیشابوری میگه، حمید بن قَحطَبه (یکی از سرداران معروف هارون الرشید و مامون) رو دیدم که
در ماه مبارک رمضان داره روزه خواری میکنه😕
گفتم عذری داری یا امیر؟؟؟
گریه کرد و گفت نه🤨
روزه خواری میکنی و گریه میکنی؟؟؟؟!!!!😱
بعد شروع کرد به گفتن ماجرای زندگی اش که
یه شبی هارون الرشید منو احضار کرد در حالی که یه شمشیر کنارش بود
ازم سوال کرد که ارادت تو نسبت به من چقدره؟؟؟؟
گفتم در حذی که حاضرم جان و مالم رو برا تو فدا کنم😕
باز همون شب دوباره منو احضار کرد باز همون سوال رو پرسید
جواب دادم که حاضرم جان و مال و اولادم رو برات فدا کنم😒
برا سومین بتر باز منو احضار کرد، گفتم خدایا چه اتفاقی افتاده؟؟؟؟
رفتم و باز همون سوال رو تکرار کرد که چقدر به من ارادت داری؟؟؟
گفتم تا حدی که جان و مال و اولاد و #دینم رو برات فدا کنم😏
مثل این که اون ملعون منتظر شنیدن چنین اعترافی بود
بعد بهم گفت این شمشیر رو بردار و هر کسی رو که این خادم نشون داد بکش😳
خادم منو به خونه ای برد و درش رو باز کرد ۲۰ سید علوی اونجا بود
و بهم گفت اینا رو بکش و منم کشتم😢
بعد رفت اتاق بغلی اونجا هم همین طور ۲۰ سید علوی نورانی بودن اونا رو هم کشتم
رفتیم اتاق سوم و اونجا هم ۲۰ تا سید علوی و اونارو هم کشتم
آخرین نفر یه پیرمرد نورانی بود و قبل از گردن زدن بهم گفت که
فردای قیامت جواب رسول الله جد ما رو چی میخای بدی؟؟؟