🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز صد و پنجاهم
┄┄┅┅✿❀✨🌺✨❀✿┅┅┄┄
📜 #خطبه181: (در سال ٣٨ هجری در آستانه جنگ نهروان، امام علیه السلام فردی را فرستاد تا گروهی از کوفیان که قصد ملحق شدن به لشکر خوارج را داشتند و ترسناک بودند بپاید. از او پرسید: « ایمن شدند و بر جای ماندند یا ترسیدند و فرار کردند؟»، مرد گفت: «ترسیدند و به خوارج پیوستند» ، فرمود:)
🔹نكوهش فريب خوردگان از خوارج
🔻از رحمت خدا دور باشند، چونان قوم ثمود آگاه باشيد! اگر نيزه ها به سوی آنان راست شود و شمشيرها بر سرشان فرود آيد، از گذشته خود پشيمان خواهند شد. امروز شيطان آنها را به تفرقه دعوت کرد و فردا از آنها بيزاری می جويد و از آنها کنار خواهد کشيد. همين ننگ آنان را کافی است که از هدايت گريختند و در گمراهی و کوری فرو رفتند، راه حق را بستند و در حيرت و سرگردانی ماندند.
┄┄┅┅✿❀✨🌺✨❀✿┅┅┄┄
📜 #خطبه180 : در سال ٣٨ هجری جهت کمک به محمدبن ابی بکر در مصر در نکوهش یاران، ایراد فرمود.
1⃣ نكوهش كوفيان
🔻خدا را بر آنچه که خواسته و هرکار که مقدّر فرمود ستايش می کنم و او را بر اين گرفتار شدنم به شما کوفيان می ستايم. ای مردمی که هرگاه فرمان دادم، اطاعت نکرديد و هر زمان شما را دعوت کردم، پاسخ نداديد، هرگاه شما را مهلت می دهم در بيهودگی فرو می رويد و درهنگامه جنگ سُست و ناتوانيد، اگر مردم اطراف امام خود جمع شوند، طعنه زده و اگر شما را برای حلِّ مشکلی بخوانند، سر باز می زنيد. پدر مباد دشمنان شما را! برای پيروزی منتظر چه چيزی هستيد؟ چرا برای گرفتن حقِّ خود جهاد نمی کنيد؟ آيا در انتظار مرگ يا ذلّت هستيد؟ به خدا سوگند! اگر مرگ من فرا رسد - که حتماً خواهد رسيد - بين من و شما جدايی خواهد افتاد، در حالی که من از همنشينی با شما ناراحت و حضورتان برای من بی فايده بود.
2⃣ علل سقوط و انحطاط فكری كوفيان
🔻خدا خيرتان دهد، آيا دينی نيست که شما را گرد آورد؟ آيا غيرتی نيست که شما را برای جنگ با دشمن بسيج کند؟ شگفت آور نيست که معاويه انسان های جفاکار پَست را می خواند و آنها بدون انتظار کمک و بخششی، از او پيروی می کنند! و من شما را برای ياری حق می خوانم، در حالی که شما بازماندگان اسلام و يادگار مسلمانان پيشين می باشيد، با کمک و عطايا شما را دعوت می کنم، ولی از اطراف من پراکنده می شويد و به تفرقه و اختلاف روی می آوريد. نه از دستورات من راضی می شويد و نه شما را به خشم می آورد که بر ضد من اجتماع کنيد، اکنون دوست داشتنی ترين چيزی که آرزو می کنم مرگ است. کتاب خدا را به شما آموختم و راه و رسم استدلال را به شما آموزش دادم و آنچه را که نمی شناختيد به شما شناساندم و دانشی را که به کامتان سازگار نبود، جرعه جرعه به شما نوشاندم. ای کاش نابينا می ديد و خفته بيدار می شد. سوگند به خدا، چه نادان مردمی که رهبر آنان معاويه و آموزگارشان پسر نابغه «عمرو عاص» باشد.
┄┄┅┅✿❀✨🌺✨❀✿┅┅┄┄