انهدام مرکز اطلاعاتی موساد در شمال عراق
🔹صابریننیوز به نقل از یک منبع امنیتی: گروهی ناشناس یک مرکز اطلاعاتی ویژه موساد در شمال عراق را هدف قرار دادند که منجر به کشته و زخمی شدن تعدادی از نیروهای صهیونیست شد./فارس
✍️بیداری ملت
@bidariymelat
#شهیدان
چشم به راهند تا ما سر به راه شویم و از راهی که رفتهاند برویم و رو به راه شویم.
این چشمها
چشمههای نورند
چشم انتظار جوشش ما برای
پیوستن به لشگریان ظهور
چشمهای پاکی که
چشم از حرام بستهاند و
در حرم یار چشم گشودهاند
چشمهایی که
بازماندگان را ندا میدهند که
نه خوفی هست و نه حزنی
از شیطان نهراسید و در ابتلائات
غم به دل راه ندهید
فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ
#حسین_یکتا | @Pelak_channel
هرچی تو راننده قطار
قدیمی و کار بلدی باشی،
سوزنبان یکی دیگهاست.
بچهها! سوزنبان عالم
امام زمانه.
#حسین_یکتا | @Pelak_channel
یاالله یارحمن:
#مناسبتی
🌙 افطاری مورد علاقهی رهبر انقلاب
✍رهبر انقلاب نقل میکنند ماه رمضان ۱۳۹۰(قمــری) در زندان از راه رسید. با فرا رسیدن این ماه، دلم غرق شادی شــد؛ چون از کودکی این ماه را دوست میداشتم. هنگام افطار فرا رسید، اما چیزی برای من نیاوردند. نماز را خواندم. لحظات شادیآور سر سفره افطار در کنار خانواده، با سماوری که در برابر ما میجوشید، در خاطرم گذشت. خوردنیهای سبک مخصوص افطار را به یاد آوردم؛ بویژه ماقوت مختص خود را(غذای معروف مشهدیها که ظاهراً مختص خود آنها است) به یاد آوردم؛ که از هر غذایی برای افطار، آن را بیشتر دوست میداشتم. این «ماقوت» از آب و نشاسته و شکر تهیه میشود و به شیوه خاصی آن را میپزند. همسر من نیز در پختن آن، همانند پختن سایر غذاها، بخوبی وارد است. ناگهان به خود آمدم و از خداوند مغفرت طلبیدم. شاید این گرسنگی بود که خاطرات یاد شــده را در ذهنم برانگیخت. شاید تنهایی بود. به هر حال باید صبر کرد. نیم ساعت پس از مغرب، یک فنجان چای به دست آوردم. مدتی بعد شــام آوردند، که به خاطر نامرغوبی، دل بدان رغبت نمی کرد. اما قدری از آن را خوردم و بقیه را برای سحری گذاشتم. در سحر هم مابقی آن را با اکراه خوردم، زیرا این غذا از اصل نامطبوع بود و بعد از مانده شدن نیز نامطبوعتر شده بود. نخستین روز بر این منوال گذشت. روز دوم، نگهبــان اطلاع داد که چیزی برای شــما فرستاده شــده. آن را گرفتم و باز کردم، دیدم انواع غذاهایی که در افطار به آنها میل دارم، در چند بشقاب برایم فرستاده شده اســت. این غذاها برای چند نفر کافی بود. همسرم آن را آماده ساخته بود و توانسته بود به زندان برساند. همچنین در همان روز، از منزل برایم وســایل تهیه و صرف چای آوردند. لذا افطاری خوشــمزه و مطبوعی بود که به قــدر کفایت از آن برداشتم و باقی را برای زندانیان فرستادم. و این کار هر روز تکرار شد.
📙برشی از کتاب " خون دلی که لعل شد؛
خاطرات حضرت آیتالله العظمی سیّد علی خامنهای(مدّظلّهالعالی) از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی"
🔺ارسالی از :فاطمه صالح نیا، کتابدار کتابخانه
📍استان خراسان جنوبی_شهرستان فردوس
#کتابخانه_عمومی_علامه_شیخ_مفید_باغشهر_اسلامیه
هدایت شده از مقاومــت
💠به مردههاتون غذا بدید💠
✅ حکایت از علامه محمدحسین طهرانی صاحب کتاب معادشناسی:
🔳 يك روز شخصی از بستگان به عموی ما حاج سيّدمحمّدرضا گفت:
ديشب مادر شما را خواب ديدم و در عالم رؤيا به من گفت:
💢به محمّدرضا بگو: چرا چند شب است غذای ما را نفرستادهای؟
عموی ما هر چه فكر كرد چيزی به نظرش نرسيد،
فردای آن روز كه در منزل ما آمدند گفتند: معنی خواب را پيدا كردم.
💢 من سی سال است عادتم اين است كه بعد از نماز مغرب و عشاء دو ركعت نماز والدين ميخوانم و ثوابش را به روح پدر و مادرم هديّه ميكنم. اما
چند شب است كه بواسطۀ پذيرائی از مهمانان نتوانستم بخوانم.
بخاطر همین مادرم به خواب فلانی آمده و از من گلايۀ نفرستادن غذای ملكوتی خود را کرده است.
(خواب بیننده ساكن سامرّاء و عموی ما ساكن تهران بود و ابداً از این عمل عموی ما مطّلع نبوده است و اين خواب موجب تعجّب همۀ حضّار شد)
📕 معادشناسی ج3 ص 199
هدایت شده از شهید سید مجتبی علمدار
#علمدار_عشق #قوانین_ده_گانه
#قانون_هشتم
💠💠💠💠
🌺 هر کجا که نماز را تمام میخوانم باید در هفته ٢ روز را روزه بگیرم. بهتر است که دوشنبه و پنج شنبه باشد.
اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا بیاورم، در هفته بعد به ازای ٢ روز، ٣ روز و به ازای هر روز ۱۰۰ ریال صدقه باید بپردازم.
شادی ارواح مطهر شهدا صلوات
🔻🔻🔻🔻
🌹 کانال رسمی شهید علمدار
🆔 @shahidalamdar_ir
هدایت شده از شهید سید مجتبی علمدار
#علمدار_عشق
💠💠💠💠
🌹 شهید سید مجتبی علمدار:
چقدر سخت است حال عاشقی که نمی داند محبوبش نیز هوای او را دارد یا نه...
شادی ارواح مطهر شهدا صلوات
🔻🔻🔻🔻
🌹 کانال رسمی شهید علمدار
🆔 @shahidalamdar_ir
#حاج_قاسم:
صیاد،
سلمانِ ارتش ما بود.....
از نظر عبادی، با یک برنامهی از پیش تعیین شده، عباداتش را انجام میداد. فقط همین را بدانید که ایشان در طول یک سال، سه ماه رجب شعبـــان و رمضــــان را حتمــا روزه میگرفت. و به غیر از آن روزه های مستحبی، دوشنبه و پنجشنبه را هم هرگز فراموش نمیکرد. نماز شبش که به هیچ وجه ترک نمیشد، حتی نماز یومیهاش را هم از ابتدای بلوغ تاپایان عمر، سه بار! اعاده کرده بود!
افلاکیان زمین | شهید صیاد شیرازی
✅ @beneshanha
🌷یازهرا🌷
میگفت من برای کار در منزل طلبه ها و افراد مستحق پول نمیگیرم!
در نجف روال زندگی هادی ذوالفقاری همین بود.
یا درس میخواند یا برای افراد مستحق لوله کشی آب انجام میداد.
یکبار گفتم: آخه پسر این چه کاریه؟
تو پول بگیر ولی کمتر. تو پس فردا به این پول احتیاج پیدا میکنی.
نگاهی به چهره من انداخت و گفت: حرفی که میزنم تا زنده ام نقل نکن.
من هر زمان احتیاج به پول داشته باشم خود مولا مرا کمک میکند.
یکبار از تهران زنگ زدند و پول میخواستند.
مادرم یک میلیون تومان پول میخواست.
شب طبق معمول رفتم حرم. کنار ضریح بودم که یک نفر صدایم کرد و گفت: این پاکت مال شماست.
فکر کردم مربوط به حوزه است. وقتی برگشتم پاکت را باز کردم. یک میلیون تومان پول داخل آن بود....
🌷شهید هادی ذوالفقاری🌷
یاد شهدا با صلوات🌷
✅ @beneshanha
🌷یازهرا🌷
🔰 سرباز که بود، دو ماه صبح ها تا ظهر آب نمی خورد.
نماز نخوانده هم نمی خوابید.
می خواست یادش نرود که دو ماه پیش یک شب نمازش قضا شده بود.
شهید حسن باقری🌷
✅ @beneshanha
🌷یازهرا🌷
"فدای این دستهایی که در راه خدا داده شد"
✍ تصویری از دست نوشته شهید حاج قاسم سلیمانی بر روی تصویر شهید مدافع حرم حسین بواس، که در دیدار با خانواده این شهید عزیز نوشته شده است.
🌷 انتشار به مناسبت ایام شهادت
#شهید مدافع حرم حسین بواس
✅ @beneshanha
🌷یازهرا🌷
زینب سلیمانی:
پدرم در وصیت نامهاش در بخش خانوادگیاش برای مادرِ ما ۱۰ صفحه نوشته بود و در هر خطش یکبار از مادر حلالیت گرفته بود!
✅ @beneshanha
🌷یازهرا🌷
هدایت شده از عمادی
قاعدهٔ فرج.mp3
3.69M
🔊 #صوت_مهدوی
🎵 #پادکست «قاعدهٔ فرج»
👤 حجتالاسلام #امینی_خواه
استاد #پناهیان
استاد #عالی
🌅 باید به این نقطه برسیم تا فرج شکل بگیره...
#مهدویت
هدایت شده از نشر شهید هادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام خدا بر ابراهیم...
فیلم بسیار زیبایی که حس و حال آدم را عوض میکند.
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
✍سخنرانی حاج آقا عالی
💠موضوع: بالاترین عمل در ماه رمضان
خاطره ای شنیدنی از همسر شهید نواب صفوی "قدس الله سرهما" :👇👇
بعداز افطارِ مختصر؛ به آقا گفتم دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار نداریم. حتی نان خشک.
️فقط لبخندی زد.
این مطلب را چند بار تا وقت استراحت شبانه آقا تکرار کردم.
وقت سحر هم آقا برخاست آبی نوشید و گفتم دیدید سحری چیزی نبود؛ افطار هم چیزی نداریم.
باز آقا لبخندی زد.
بعد نماز صبح گفتم.
بعد از نماز ظهر هم گفتم.
تا غروب مرتب سر و صدا کردم که هیچی نداریمااااا.
اذان مغرب را گفتند.
آقا نماز مغرب را خواند و بعد فرمودند: امشب سفره افطار نداریم؟
گفتم پس از دیشب تا حالا چه عرض میکنم؛ نداریم . نیست.
آقا لبخند تلخی زد و فرمود یعنی آب هم در لولههای آشپزخانه نیست؟
خندیدم و گفتم : صد البته که هست.
رفتم و با عصبانیت سفرهای انداختم و بشقاب و قاشق آوردم.
پارچ آب را هم گذاشتم جلوی آقا.
هنوز لیوان پر نکرده بود.
صدای در آمد.
طبقه پایین پسر عموی آقا که مراقب ایشان بود رفت سمت در .
آمد گفت: حدود ده نفری از قم هستند.
آقا فرمود تعارف کن بیایند بالا.
همه آمدند.
سلام و تحیت گفتند و نشستند.
آقا فرمود : خانم چیزی بیاورید آقایان روزه خود را باز کنند.
من هم گفتم بله آب در لولهها به اندازه کافی هست!
رفتم و آوردم.
آقا لبخند تلخی زد و به مهمانان تعارف کرد تا روزه خود را باز کنند.
در همین هنگام باز صدای در آمد.
به آقا یوسف همان پسر عموی آقا گفتم: برو در را باز کن این دفعه حتما از مشهدند! الحمدلله آب در لوله ها هست! فراوان !
مرحوم نواب چیزی نگفت.
یوسف رفت در را باز کند.
وقتی برگشت دیدم با چند قابلمه پر از غذا آمد.
گفتم اینا چیه؟
گفت: همسایه بغلی بود؛ ظاهرا امشب افطاری داشته و به علتی مهمانی آنان بهم خورده.
گفت : هر چی فکر کردند این همه غذای پخته را چه کنند ؟
خانمش گفته چه کسی بهتر از اولاد زهرای مرضیه سلام الله علیها.
گفته بدهند خدمت آقا سید که ظاهرا مهمان هم زیاد دارد.
آقا یک نگاه به من کرد.
خندید و رفت.
من شرمنده و شرمسار؛ غذاها را کشیدم و به مهمانان دادم.
کارشان که تمام شد، رفتند.
آقا به من فرمود،
دو نکته:
اول این که یک شب سحر و افطار بنا به حکمتی تاخیر شد چقدر سر و صدا کردی؟!
دوم وقتی هم نعمت رسید چقدر سکوت کردی ، از آن سر و صدا خبری نبود !
بعد فرمود : مشکل خیلیها همینه.
نه سکوتشون از سر انصافه، نه سر و صداشون.
وقتِ نداشتن، جیغ می زنند ،
وقتِ داشتن، بخل و غفلت...
این بود خاطره ای از همسر محترمه روحانی مجاهد و انقلابی، شهید حجت الاسلام و المسلمین
سید مجتبی نواب صفوی نوّرالله مرقدهما
اللهم صل علی محمد و آل محمد و احشرهما واحشرنا مع الشهداء و الصدیقین و الأئمة المعصومین🤲