eitaa logo
خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی
167 دنبال‌کننده
105 عکس
1 ویدیو
0 فایل
در این کانال، خاطراتم را می‌نویسم؛ خاطراتی که به نظرم مفید و کاربردی هستند؛ به امید آن که هم لَذّت و هم بهره ببرید. اسماعیل داستانی بِنیسی کانال‌ سخنرانی‌ها و کلیپ‌هایم: @benisi. کانال‌های دیگرم: ـ @benisiha ـ @ghatreghatre ارسال پیام: @dooste_ketaab
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 خاطرۀ ۶۴، بخش ۳ ▫️زمانی من روی کتاب "الإسلام و الهیئة" مرحوم (حاج‌آقا) سیّد هبةالدّین شهرستانی کار کردم و آن را که قبلاً در قطع جیبی و با غلط‌های زیاد چاپ شده بود، با اضافات نویسنده و به شکل زیبایی در قطع وزیری به چاپ رَساندم. سپس ۱۰ نسخه از آن را پیش ایشان بردم. ایشان که نابینا شده بود، کتاب را با دستش لمس کرد و خوشحال شد. گفتم: من یک مقدّمه بر کتابتان نوشته‌ام. از من خواست که آن را بخوانم و در میانۀ خواندنم ۲ بار برای تعظیم از جایش برخاست و نشست! گفتم: من مطالبی را هم که شما به مترجم کتاب گفته بودید و او در ترجَمه‌اش اضافه کرده بود، به عربی ترجمه کرده و به کتاب افزوده‌ام. من آن‌ها را به سبک قلمی خود ایشان نوشته بودم. از من خواست که آن‌ها را هم بخوانم و پس از خواندنم گفت: "این‌ها به قلم خود من است (یعنی: آن‌ها را عیناً به سبک من نوشته‌ای)." سپس ۹۵ دینار به من داد که معلوم بود همۀ دارایی‌‌ نقدی‌اش در آن زمان بود و من با ۸۰ دینار آن، پول چاپ ۲۰۰۰ نسخۀ این کتاب را پرداختم. او با این کارها مرا تشویق کرد. ▫️روزی یکی از آثار قلمی‌ام را پیش مرحوم آقای (آیت‌اللّه سیّد ابوالقاسم) خویی بردم. ایشان پس از دیدن آن، یک کلاسور از نوشته‌های رجالی‌شان را به من داد ـ یادم هست دربارۀ راویانی بود که نامشان با حرف عین آغاز می‌شد. ـ و از من خواست که دربارۀ آن، نظر بدهم. عرض کردم که من کجا و شما کجا؟ اصرار کرد. تورّقی کردم و ۲ تا نقد بیان نَمودم. با این که ماها به انتقادناپذیری عادت کرده‌ایم، ایشان نقدها را پذیرفت و گفت: "کار ما را سخت کردی." هر جلد آن کتاب که چاپ می‌شد (۲)، ایشان یک نسخه از آن را برایم می‌فرستاد؛ حتّی هنگامی که از عِراق مهاجرت کردم و در قم ساکن شدم. بعدها این کتاب در لبنان هم چاپ شد و ایشان یک دوره از آن را هم برایم فرستاد و با این کارها مرا تشویق کرد.» 🔸پس از سخنرانی ایشان که بیش از یک ساعت طول کَشید و روحانی‌ها و طلّاب با شوق گوش می‌دادند، یک روحانی مدّاحی کرد؛ سپس شخصی به این عالم نازنین گفت: «خسته نباشید.» و ایشان فرمودند: «مهم نیست!» 🔹آن‌گاه از ایشان درخواست شد که عکس گرفته شود. ایشان فرمودند: «پس باید در جای مناسب قرار گرفت.»، از جای خود برخاستند، چند گام جلو آمدند و ایستادند و چند عکس گرفته شد و مجلس به پایان رسید. 🔸خداوندا! ایشان و امثالشان را حفظ بفرما و بنده و هر کسی را هم که دوست دارد کتاب‌هایی بنویسد که موردپسند تو باشد، به این کار موفّق بگردان. ۱. ظاهراً مقصود ایشان کتاب «التُّراث العربیّ المخطوط فی مَکتَبات ایرانَ العامّة» (به معنای «میراث عربی خطّی در کتابخانه‌های عمومی ایران») است. ۲. نام این کتاب، «مُعجَم رجال الحدیث» (به معنای «فرهنگ‌نامۀ رجال حدیث») است. ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، 🍀 کانال خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی @benisi2