1399.6.3 پندهای رسول اکرم (ص) به ابوذر.mp3
15.9M
🔊 #کلیپ_صوتی، #کلیپ_سخنرانی
🎤 حاجآقا اسماعیل داستانی بِنیسی
✅ موضوع: شرح پندهای حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم. ـ به ابوذر (5)
📅 1399/6/3؛ شب پنجم ماه محرّم 1442
🚪هیأت بانوان عصمةالزّهراء (علیها السّلام)
@benisiha_ir
1399.6.3 اهل بیت (ع) از نگاه امام حسین (ع).mp3
32.59M
🔊 #کلیپ_صوتی، #کلیپ_سخنرانی
🎤 حاجآقا اسماعیل داستانی بِنیسی
✅ موضوع: اهل بیت از نگاه امام حسین (علیهم السّلام) (5)
📅 1399/6/3؛ شب پنجم ماه محرّم 1442
🚪هیأت پیامآوران عاشورا
@benisiha_ir
1399.6.3 مدّاحی کربلایی تقیلو دربارۀ عبدالله بن الحسن.mp3
18.25M
🔊 #کلیپ_صوتی، #کلیپ_مداحی
🎤 کربلایی علیرضا تقیلو
✅ موضوع: روضه و مدّاحی دربارۀ جَناب عبدالله بن الحسن (علیهما السّلام)
📅 1399/6/3؛ شب پنجم ماه محرّم 1442
🚪هیأت پیامآوران عاشورا
@benisiha_ir
🔴 #حرفهای_طلایی
💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در کتاب «حرفهای طِلایی» (پندنامهی ایشان به تنهادخترشان):
🌷#دخترم! آرْمان خود را آسْتان خدا بدان.
(آرمان: آرزو. آستان: آستانه، درگاه، محضر.)
💻 مشاهدهی مطالب دیگر این کتاب:
http://benisiha.ir/2020/04/149/
#آرزو، #خداگرایی، #دینداری
@benisiha_ir
🔴 #خاطرات_مفید
📝 حاجآقا اسماعیل داستانی بِنیسی:
🔹روزی به تکبیرگوی پیر نماز جماعت حضرت آیتالله سیّد محسن خرّازی ـ دامت برکاته. ـ عرض کردم: «حمد و سورۀ نمازهای ظهر و عصر را باید آهسته خواند؛ امّا شما بلند خواندید.» با فروتنی گفت: «تا حالا چند نفر به من تذکّر دادهاند؛ امّا من فراموش میکنم. شما یک سیلی به گوشم بزنید تا در یادم بماند!» گفتم: «بنده نباید چنین کاری را انجام دهم. وظیفهام تذکّردادن بود که انجام دادم.»
🔹چقدر بعضی برای دین و دینداریشان، ارزش قائل هستند!
🔹پس از مدّتی شنیدم که این کهنسال مؤمن بر سر سجّادۀ نماز شب جان داده است.
🔹خوشا به حال کسانی که عاقبتبهخیر شوند و در حالی جان دهند که مشغول عمل صالح هستند!
💻 مشاهدهی خاطرات دیگر:
http://benisiha.ir/2020/05/384/
#امر_به_معروف، #تذکر، #دینداری، #عاقبتبخیری، #نماز_شب
@benisiha_ir
1399.6.4 پندهای رسول اکرم (ص) به ابوذر.mp3
27.91M
🔊 #کلیپ_صوتی، #کلیپ_سخنرانی
🎤 حاجآقا اسماعیل داستانی بِنیسی
✅ موضوع: شرح پندهای حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم. ـ به ابوذر (6)
📅 1399/6/4؛ شب ششم ماه محرّم 1442
🚪هیأت بانوان عصمةالزّهراء (علیها السّلام)
@benisiha_ir
1399.6.4 اهل بیت (ع) از نگاه امام حسین (ع).mp3
29.57M
🔊 #کلیپ_صوتی، #کلیپ_سخنرانی
🎤 حاجآقا اسماعیل داستانی بِنیسی
✅ موضوع: اهل بیت از نگاه امام حسین (علیهم السّلام) (6)
📅 1399/6/4؛ شب ششم ماه محرّم 1442
🚪هیأت پیامآوران عاشورا
@benisiha_ir
1399.6.4 مدّاحی کربلایی تقیلو دربارۀ حضرت قاسم.mp3
16.53M
🔊 #کلیپ_صوتی، #کلیپ_مداحی
🎤 کربلایی علیرضا تقیلو
✅ موضوع: روضه و مدّاحی دربارۀ جَناب قاسم بن الحسن (علیهما السّلام)
📅 1399/6/4؛ شب ششم ماه محرّم 1442
🚪هیأت پیامآوران عاشورا
@benisiha_ir
استاد بنیسی و فرزندشان Benisiha.ir
🔴 #زندگینامه ی مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ به #قلم_ایشان، قسمت 44:
🔸... پدرم گفت: «2 تا مژده به شما بدهم. يكى: اين كه... .» [که در قسمت 43 گذشت].
🔸بعد، [مادرم و من] از پدرم پرسيديم: «مژدهی دومت چيست؟» گفت: «يادم رفت بگويم. پهلوانصفدر به كارخانه آمده بود. از من پرسيد: "اسماعيل! میگويند: مادر شيرخدا مريض شده. میخواهى او را به تهران ببرى و در بيمارستان بسترى كنى؟" گفتم: بله.
گفت: "تو خدمتى به من كردهاى. الان آمدهام در مقابل آن خدمت، خدمتى به تو بكنم." گفتم: چه خدمتى؟ من به تو چه خدمتى كردهام؟
گفت: "اسماعيل! يادم نرفته در حدود 10 سال پيش كه من به پهلوانىِ اين دِه شهرت يافته بودم، يک روز جلو مسجد به همه میگفتم كه روح پهلوانى در جوانان دِه ما خشكيده است. الان چندسالى است كه از جوانان، يكى حاضر نشده با من كشتى بگيرد يا لااقل، زورآزمايى كند. تو در آن ميان گفتى: ‹من حاضرم با تو كشتى بگيرم.› با تمسخر گفتم: اسماعيل! تو كه خيلى لاغر و نحيف هستى. اگر با من كشتى بگيرى، همهی استخوانهايت خُرد و خمير میشوند. گفتى: ‹عيب ندارد. حرف تو كه به زمين نمیافتد كه روح پهلوانى در روح جوانان ما خشكيده است.› آن موقع با هم كشتى گرفتيم. من وسط كشتى متوجّه شدم كه زور تو بيشتر از من است؛ ولى نمیخواهى مرا به زمين بزنى و آخرسر، كارى كردى كه خودت را به زمين انداختى. همه هورا كشيدند و به من گفتند: ‹بارکاللّه پهلوانصفدر! بارکاللّه پهلوانصفدر!. من هم نتوانستم غرورم را بشكنم و بگويم: ‹نه؛ زور اسماعيل بيشتر از من است.›؛ چون اگر میگفم، ديگر پهلوانى و نام و نشان من، از دستم مىرفت."
بعد، پهلوانصفدر گفت: "من از آن روز تا حالا با چشم احترام و محبّت، به تو نگاه میكنم و تو را پهلوان حقيقى اين دِه مىدانم؛ ولى اين حقيقت را به كسى نگفتهام. هميشه در اين فرصت بودم كه خدمتى به تو انجام بدهم. الان شنيدم كه عيالت سخت مريض شده و میخواهى او را به تهران ببرى و در بيمارستان مسلولين بسترى كنى و مىدانم كه پول هم ندارى؛ چون كارخانههاى سفالیسازى درآمدى ندارند كه بتوان پسانداز كرد. براى اين پيش تو آمدهام كه بگويم من 700 تومان پول در خانه دارم. آن پولها را به تو میدهم. هر وقت كه داشته باشى، به من برمیگردانى. اگر نتوانستى برگردانى، از شير مادر، حلال[تر]ت باشد."؛ بعد، خداحافظى كرد و رفت.»
🔸وقتى پدرم اين حرفها را مىزد، مادرم، مثل يک گل زردرنگ كه شبنم، روى پَرههاى آن نشسته باشد، از خوشحالى اشک شوق میريخت. من اوّل، فكر كردم كه از ناراحتى گريه میكند؛ بعد متوجّه شدم كه از خوشحالى است؛ چون وقتى حرفهاى پدرم تمام شد، خنديد و گفت: «اسماعيل! مثل اين كه خدا به ما روى آورده و از هر طرفى كارهاى ما را درست میكند.» پدرم گفت: «خدا هميشه در فكر بندگانش هست. اين ما هستيم كه گاهى از روى ناآگاهى، از ياد خدا غفلت میكنيم.» ...
📖 شیرخدای آذربایجان، ص 56 ـ 58.
@benisiha_ir
🔴 #پرسش_و_پاسخ (پاسخهای حاجآقا اسماعیل داستانی بِنیسی به پرسشها)
❓پرسش: برای این که انسان حسادت نکند و از روی حسادت، کاری انجام ندهد، چه کند؟
🔍 پاسخ:
1️⃣ دربارهی آثار منفی آن در دنیا و آخرت، زیاد بیندیشد؛
2️⃣ به کسی که به او حسادت میورزد، گاهی احسان کند؛ مثلاً: هدیّه دهد؛
3️⃣ از مَحبّتش به دنیا بکاهد.
💻 مشاهدهی «پرسشها و پاسخهای اخلاقی و اجتماعی» دیگر:
http://benisiha.ir/2019/07/55/
#احسان، #بخشش، #حسادت، #دنیاخواهی، #دنیادوستی، #دنیاطلبی
@benisiha_ir