eitaa logo
استاد بنیسی و فرزندشان Benisiha.ir
278 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1 ویدیو
24 فایل
کانال زندگینامه و آثار مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی، و سخنرانی‌ها و آثار فرزندشان: حاج‌آقا اسماعیل داستانی بنیسی کانال‌ سخنرانی‌ها و کلیپ‌هایم: @benisi. کانال دیگرم: @ghatreghatre. وبگاه بنیسی‌ها: benisiha.ir. صفحۀ شخصی‌‌ام: @dooste_ketaab.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 ! 💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در کتاب «همیان بِنیسی یا تاریخ گویای گذشته» نوشته‌اند: 🔹کسی می خواست به حج مشرّف شود. پسر کوچکش گفت: «پدر! کجا می‌روی؟» پدر گفت: «به خانه‌ی خدا.» 🔹پسر خردسال تصوّر کرد که خدا، مانند هر صاحبخانه‌ای در خانه‌اش زندگی می‌کند و می‌توان او را در خانه اش دید؛ برای همین از پدرش خواست که او را هم با خود ببَرد. پدر گفت: «این کار، مناسب حال تو نیست.» پسر آن‌قدر گریست تا دل پدر را نرم کرد و همراه او به حج مشرّف شد. 🔹هنگام طواف کعبه‌ی مقدّسه، پسر پرسید: «مگر این‌جا خانه ی خدا نیست؟؛ پس، خود خدا کجا است؟» پدر پاسخی داد؛ امّا پسر گفت: «من برای این که خدا را ببینم، به خانه‌ی او آمده‌ام.»؛ سپس فریادی کشید و بر زمین افتاد و از دنیا رفت! 🔹پدرش وحشت‌زده گفت: «آه! پسرم چه شد؟ آه! فرزندم! کجا رفتی؟» از گوشه‌ی خانه‌ی خدا، صدا آمد: «تو، به زیارت خانه‌ی خدا آمدی و به آن رسیدی. او هم برای زیارت خود خدا آمد و به آن رسید!» ، ، 🔵 وبگاه و کانال عالم عارف، حضرت استاد بِنیسی: 🆔 @benisiha_ir | 💻 benisiha.ir
استاد بنیسی و فرزندشان Benisiha.ir
🔵 تاریخ ۱۳۹۷/۳/۹ (شب پانزدهم ماه مبارک رمضان): 🔴 (علیه السّلام) 💠 از حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و اله و سلّم. ـ نقل شده است که فرمودند: «قطعاً خدا من و علی را دو نور در جلو عرش آفرید. دوهزار سال پیش از این که (خدا) آدم را بیافریند، (ما) خدا را تسبیح و تقدیس می‌کردیم (= به پاکی می‌ستودیم)؛ سپس (پیوسته) ما را از صُلبی پاک و شکمی پاک (به صلب و شکم پاک دیگر) انتقال داد تا این که ما را در صلب ابراهیم سکونت داد؛ سپس ما را از صلب ابراهیم به صلبی پاک و شکمی پاک منتقل کرد تا این که ما را در صلب عبدالمطّلب ساکن کرد؛ آن‌گاه نور (ما) در عبدالمطّلب تقسیم شد؛ پس دوسوم آن در عبدالله و یک‌سومش در ابوطالب قرار گرفت؛ سپس (من از صلب عبدالله و علی از صلب ابوطالب به دنیا آمدیم و پس از مدّتی) نور از من و از علی،‌ در فاطمه جمع شد؛ پس، حسن و حسین (که از او به دنیا آمدند،) دو نور از نور پروردگار جهانیان هستند.» 💠 بر طبق حدیث شریفی، حضرت امام حسن مجتبی ـ سلام الله تعالی علیه. ـ این اوصاف را داشتند: 1️⃣ عابدترین مردم زمان خود بودند؛ 2️⃣ زاهدترین آنان بودند؛ (زاهد کسی است که به دنیا دل نمی‌بندد؛ نه کسی که دنیا ندارد. ایشان در عین این که ثروتمند بودند، زاهدترین مردم بودند و ثروتشان را در راه خدا خرج می‌کردند.) 3️⃣ هنگامی که به می‌رفتند، پیاده و گاهی پابرهنه می‌رفتند؛ (آن حضرت ۲۰ بار پیاده به حج رفتند.) 4️⃣ هنگامی که مرگ یا قبر یا زنده‌شدن در قیامت و یا گذشتن از صراط (= پلِ روی جهنّم) را یاد می‌کردند، می‌گریستند؛ 5️⃣ هر گاه عرضۀ اعمال به خداوند والا را به یاد می‌آوردند، به‌ گونه‌ای ناله‌ سرمی‌دادند که از آن ناله بیهوش می‌شدند؛ 6️⃣ در بندهای بدن شریفشان می‌لرزید؛ 7️⃣ هنگامی که بهشت و آتش دوزخ را یاد می‌کردند، مانند مارگزیده می‌لرزیدند و از خداوند والا بهشت درخواست می‌کردند و از آتش جهنّم به او پناه می‌بردند؛ 8️⃣ در هر جای قرآن کریم، به عبارت «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا» (ای کسانی که ایمان آوردید!) می‌رسیدند، عرض می‌کردند: «لَبَّیکَ اللّهُمَّ لَبَّیک؛ بله خدایا! بله (قبول می‌کنم).»؛ 9️⃣ در همۀ احوالشان به بودند. (صلّی الله علیه و اله)، (علیه السّلام)، ، 🔗 عضویّت کانال
🔴 🔹ببینید این روایت چقدر شیرین و دلربا است: ☀️حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم. ـ : ⭐️ـ مَن تَعَلَّمَ مَساَلَةً واحِدَةً قُلِّدَ يَومَ القِيامَةِ اَلفَ قِلادَةٍ مِن نورٍ، و غُفِرَ لَهُ اَلفُ ذَنبٍ، و بُنِيَ لَهُ مَدينَةٌ مِن ذَهَبٍ، و كُتِبَ لَهُ بِكُلِّ شَعرَةٍ عَلیٰ جَسَدِهِ حِجَّةٌ و عُمرَةٌ. 🌟کسی که یک مسأله یاد بگیرد، در روز قیامت، هزار گردنبند از (جنس) نور، به گردنش آویخته می‌شود و برایش هزار گناه آمرزیده می‌گردد و برایش هزار شهر از (جنس) طِلا ساخته می‌شود و برایش در برابر هر مویی که بر بدن او است، [پاداش] یک حج و یک عمره نوشته می‌شود. 📖روضة الواعظين و بصيرة المتّعظين، ج ۱، ص ۱۲ 🌷 🔹حال ببینید کسی که مثلاً هر هفته به مجلس سخنرانی مذهبی می‌رود، چقدر رشد معنوی می‌کند؛ چه رسد به طلبه‌ای که همیشه دنبال معارف دینی است؛ چه رسد به سخنرانان دینی و علما که هم مسائل دینی را یاد گرفته‌اند و هم به دیگران یاد می‌دهند! وقتی یادگرفتن، این‌قدر آثار داشته باشد، یاددادن چقدر اثر دارد؟! 🔹پس هم قدر مجالس سخنرانی مذهبی، هم قدر کتاب‌های دینی و هم قدر روحانیّت اصیل را بدانیم. ، ، ، ، @benisiha_ir
استاد بنیسی و فرزندشان Benisiha.ir
🔴 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ به ، قسمت ۱۶۸: 🔸... آن روزها هم گذشت و وضع مالی پدرمان مقدارى خوب شد. 🔸باباعلى به فكر حج افتاد؛ چون مُستَطيع شده بود؛ ولى پير شده بود و به‌سختی می‌‏توانست بدون همراه به آن سفر طولانی كه حدود ۴ ماه طول می‌‏كَشيد، برود؛ برای همین، يک روز به خانۀ ما آمد که به نظرم عيد قربان بود. مقدارى گوشت قربانى هم آورده بود. 🔸مادرم تشكّركنان گفت: «ان‌‏شاءالله سال بعد در كَنار خانۀ خدا، کعبۀ مقدّسه، قربانى كنى.» باباعلى لبخندزنان گفت: «ان‌‏شاءالله با حاج اسماعيل.» مادرم با تعجّب پرسيد: «با كدام حاج اسماعيل؟! حاج اسماعيل كيست؟!» باباعلى گفت: «شوهرت؛ داماد خودم!» 🔸ما تعجّب كرديم؛ چون برای سفر حج، دست‌کم ۳هزار تومان پول، لازم بود و پدر من این‌قدر پول نداشت؛ برای همین، مادرم آهی كَشيد و گفت: «ان‌‏شاءالله؛ ولى وضع ما آن‌‏قدر خوب نشده كه آقااسماعیل بتواند حاجى شود.» باباعلى گفت: «خدا را چه ديدى؟ يكباره می‌بینی که او كارها را درست می‌کند و آدم را از زمين به آسمان می‌‏برد. مگر من پول دارم؟؛ نه؛ ولى تصميم گرفته‌‏ام که يکی از باغ‌هایم را بفروشم و شما هم». مادرم گفت: «ما كه باغ نداريم تا بفروشيم.» باباعلى گفت: «دخترم! من خيلى فكر كرده‌ام كه با چه كسى به مكّه بروم که هم دیندار و پاک باشد و هم در اعمال حج به من كمک كند و چنین کسی را سراغ ندارم؛ مگر داماد عزيزم. ان‌‏شاءالله خدا شرایط را فراهم می‌‏كند و من و او به حج می‌رویم.» 🔸انگار این جملات باباعلى جرقّه‌‏هاى نورى بود كه از سقف اتاقمان پايين می‌‏ريخت و من با آن‌ها به جهانی فراتر از دنیا پرواز می‌کردم تا رؤياى زيباى حاجی‌‏بودن پدرم را با چشمان كوچکم ببينم و خودم را پیش دوستانم به عنوان پسر حاجى مطرح كنم. 🔸در منطقۀ ما حاجی‌‏بودن و پسر حاجى بودن، معنای ديگرى داشت. معنای حاجى، این‌ها بود: پاک از هر گناه و پليدى، دست‌‏ودل‌‏باز، داراى شخصيّت فوق‌‏العاده‌مذهبى و خلاصه: عالَمی غير از عالَم ديگران. و معنای پسر حاجى بودن، این‌ها بود: لياقت آن را داشتن، افتخار، سربه‌‏راه‌‏بودن، سربلندی در مجالس و محافل، خوب‌‏بودن، ارزش‌‏داشتن و مانند اين‌‏ها؛ برای همین، سخنان باباعلى خانۀ ما را روشن کرد. 🔸هنگامی که پدرم آمد، مادرم حرف‌‏هاى باباعلى را با او در ميان گذاشت. پدرم با شادى گفت: «ان‌‏شاءالله. شايد خدا و فرشته‌ها اين حرف‌ها را بر زبان او گذاشته‌‏اند.» مادرم گفت: «آخر چطور ممكن است؟ ما كه». پدرم گفت: «خدا می‌تواند ناممکن‌ها را ممکن کند. توانا يعنى: همين. مگر ما در آغاز چه بوديم كه به اين صورت درآمدیم؟ خدايى كه قدرت بی‌پایان دارد و همۀ هستی‌‏ها را از نيستى به وجود می‌‏آورد و سبب‌ساز هر كارى است، آيا نمی‌‏تواند براى مكّه‌‏رفتن ما سبب‌‏سازى كند و ما را به خانه‌اش دعوت نمايد؟» 🔸گفته‌هاى پدرم چنان مرا به شوق آورد كه نمی‌‏دانستم بخندم يا گريه كنم و یقین پیدا کردم كه كار، تمام است و آنان به مكّه خواهد رفت و چیزی را كه ما در خواب هم نمی‌‏ديديم، به يارى خداوند توانا، در بيدارى خواهيم ديد. ... 📖 شیرخدای آذربایجان، ص ۲۲۱ ـ ۲۲۳. ، @benisiha_ir
استاد بنیسی و فرزندشان Benisiha.ir
🔊 #سخن‌آوا موضوع: #راه_آسان_بهشتی‌شدن @benisiha_ir
🔴 🔵 🔸گیر داری، گره داری، مشکل داری، مالی، اخلاقی، دنیوی، اعتقادی، هر چه، برو آن‌قدر دست و پای مادرت را ببوس [که] گریه کند؛ [همین‌که] گریه کرد، مشکلت برطرف می‌شود. 🔸«چشم او قدسِ آسمان دارد». وقتی مادری با مَحبّت، بچه‌اش را نگاه می‌کند، آن، طهارت آسمانی دارد. 🔸بروید بینِ این دو چشم‌ را ببوسید؛ همان لحظه، بهشتی‌شدنتان امضا می‌شود [و] گناه‌هایتان پاک می‌شود. قبل از این که چشم‌ها بسته بشود، به این چشم‌ها نگاهِ مهرْبانانه کنید؛ عباداتی فوق چندین حج به شما داده می‌شود. ، ، ، ، ، @benisiha_ir
🔴 (نشر به مناسبت ایّام حج) 🔴 دربارۀ مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ : 💠 شعری از ایشان دربارۀ خاطرات حجّشان: 🔸كعبه را ديدم جميل و باشُكوه 🔸همچو خالى در ميان هفت كوه (جمیل: زیبا. همچو: مثل.) 🔹مركز قُدس اِلاهى در زمين 🔹در حضورش روسياهان، شرمگين (قدس: پاکی.) 🔸راه حق را بر دل جويندگان 🔸با صفاى خويش می‌‏داد آن نشان 🔹عاشقان حق، به‌‏دور از انحراف 🔹مثل پروانه به گِردش در طواف 🔸حاجيان بر دوْر آن با اضطراب 🔸تا عنايت بهرشان گردد ثواب 🔹هر زبانى گرمِ حمد و در ثنا 🔹در سُويْداى همه، ياد خدا (ثنا: ستایش. مقصود،‌ ستایش خداوند والا ـ جلّ جلاله. ـ است. سویدا: عمق دل.) 🔸عشق حق را آشكارا می‌‏توان 🔸ديد آن‌‏جا در ميان عاشقان (حق: از نام‌های خداوند والا.) 🔹زائران با حال توبه، دَم‌به‌‏دَم 🔹ناله سرداده ز دل در هر قدم (دم‌به‌دم: لحظه‌به‌لحظه، هر لحظه.) 🔸پاكبازان جهان با اشک و آه 🔸بعدِ «لا» رو كرده بر سوى اِلاه (پاکباز: وارسته، زاهد / عاشق صادق و پاک‌نظر. مقصود، کسی است که به دنیا دل نداده و فقط به خداوند والا دل داده‌ است. مقصود از مصراع دوم، این است که از «لا اِلاه» (هیچ معبودی نیست)، به «الّا الله» (جز خدا) رَسیده‌اند.) 🔹روح ايمان از وَراى جسم‌‏ها 🔹همچو خورشيدى برايم خودنما (وراء: پشت. خودنما: جلوه‌گر.) 🔸از صَنَم‌‏ها پاکْ جان مرد و زن 🔸با صَمَد، سرگرمِ نَجوا و سخن (صنم: بت. صمد: کسی که از همه، بی‌نیاز است و همه به او نیازمندند. مقصود، خداوند والا است. نجوا: آهسته‌حرف‌زدن.) 🔹بوى عشقش بر مَشامم می‌‏رَسيد 🔹باز شد چشم دل و، جانانه ديد (مشام: بینی. جانانه: معشوق و محبوب که مقصود، خداوند والا است.) 🔸ربّ كعبه بس تماشايى بوَد 🔸بهر آن كه اهل شيدايى بوَد (رب: خداوند. بس: خیلی. بهر: برای. شیدایی: عشق.) 🔹من، «بِنيسى»، عشق را دريافتم 🔹در كَنار كعبه، خود را ساختم ، @benisiha_ir
🔴 💠 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ خطاب به خداوند والا ـ جلّ جلاله. ـ : 🔸مرا بر حجّ و عمره كن موفّق 🔸به اهل بيت عصمت، زائرم كن 💻 مشاهدۀ ابیات معنوی دیگر از ایشان: http://benisiha.ir/33/ ، ، ، @benisiha_ir