🔴 #داستان_جذاب
✅ #دعای_آهو!
💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در کتاب «همیان بِنیسی یا تاریخ گویای گذشته» نوشتهاند:
🔹سبُکتَکین، پدر سلطان محمود غزنوی، صیّادی بود که از مال دنیا چیزی نداشت؛ جز یک اسب و وسایل شکار.
🔹روزی بچهآهویی را شکار کرد و آن را به ترک اسبش بست.
🔹در راهِ برگشت دید که مادر آن بچهآهو پشتسر او میآید و به فرزندش نگاه میکند و نمیتواند از او جدا شود.
🔹او در خانه، چیزی برای خوردن نداشت؛ امّا دلش به آهوی مادر سوخت و با خود گفت که ترحّم به آن، دلچسبتر از خوردن فرزندش است؛ برای همین، بچهآهو را بر زمین گذاشت.
🔹آهوی مادر، فرزندش را در آغوش گرفت؛ سپس نگاهی به سبکتکین کرد و او فهمید که دارد برایش دعا میکند.
🔹شب، حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و اله و سلّم. ـ را در خواب دید و حضرت به او فرمودند: «ای سبکتکین! خداوند به سبب ترحّمی که به آهو کردی، به تو پادشاهی خواهد داد. به مردم هم مهرْبانی کن تا پادشاهیات باقی بماند.»
🔹چندان نگذشت که او به برکت دلسوزیاش، در تخت پادشاهی نشست.
#دعا، #مهربانی
💻 مشاهدهی داستانهای دیگر این کتاب، از راه لینک زیر در وبگاه بِنیسیها:
http://benisiha.ir/2018/04/153/
🔵 کانال بِنیسیها (عالم عارف: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاجآقا بنیسی) در پیامرسانهای ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش:
@benisiha_ir