eitaa logo
استاد بنیسی و فرزندشان Benisiha.ir
270 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1 ویدیو
24 فایل
کانال زندگینامه و آثار مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی، و سخنرانی‌ها و آثار فرزندشان: حاج‌آقا اسماعیل داستانی بنیسی کانال‌ سخنرانی‌ها و کلیپ‌هایم: @benisi. کانال دیگرم: @ghatreghatre. وبگاه بنیسی‌ها: benisiha.ir. صفحۀ شخصی‌‌ام: @dooste_ketaab.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... . 💠 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ خطاب به آن حضرت: 🔶 شاهدم باشد خداوند دو گیتی 🔶 عاشق و مفتون رُخسار تو باشم (گیتی: جهان. مفتون: .عاشق، شیفته. رخسار: چهره.) 📖 امید آینده، ص ۱۶۶. 💻 مشاهدۀ ابیات مهدوی دیگری از ایشان: http://benisiha.ir/353/ (علیه السّلام)، @benisiha_ir
🔴 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در کتاب «پند پیران بر پوران» (پندنامۀ ایشان به فرزندشان): 🌷 ! نیرومند باش؛ ولی هیچ کس را نیازار. 💻 مشاهدۀ مطالب دیگر این کتاب: http://benisiha.ir/235/ ، @benisiha_ir
🔴 🔹ببینید این روایت چقدر شیرین و دلربا است: ☀️حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم. ـ : ⭐️ـ مَن تَعَلَّمَ مَساَلَةً واحِدَةً قُلِّدَ يَومَ القِيامَةِ اَلفَ قِلادَةٍ مِن نورٍ، و غُفِرَ لَهُ اَلفُ ذَنبٍ، و بُنِيَ لَهُ مَدينَةٌ مِن ذَهَبٍ، و كُتِبَ لَهُ بِكُلِّ شَعرَةٍ عَلیٰ جَسَدِهِ حِجَّةٌ و عُمرَةٌ. 🌟کسی که یک مسأله یاد بگیرد، در روز قیامت، هزار گردنبند از (جنس) نور، به گردنش آویخته می‌شود و برایش هزار گناه آمرزیده می‌گردد و برایش هزار شهر از (جنس) طِلا ساخته می‌شود و برایش در برابر هر مویی که بر بدن او است، [پاداش] یک حج و یک عمره نوشته می‌شود. 📖روضة الواعظين و بصيرة المتّعظين، ج ۱، ص ۱۲ 🌷 🔹حال ببینید کسی که مثلاً هر هفته به مجلس سخنرانی مذهبی می‌رود، چقدر رشد معنوی می‌کند؛ چه رسد به طلبه‌ای که همیشه دنبال معارف دینی است؛ چه رسد به سخنرانان دینی و علما که هم مسائل دینی را یاد گرفته‌اند و هم به دیگران یاد می‌دهند! وقتی یادگرفتن، این‌قدر آثار داشته باشد، یاددادن چقدر اثر دارد؟! 🔹پس هم قدر مجالس سخنرانی مذهبی، هم قدر کتاب‌های دینی و هم قدر روحانیّت اصیل را بدانیم. ، ، ، ، @benisiha_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... . 💠 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ خطاب به آن حضرت: 🔶 شربت مِهر تو را سر می‌کَشم 🔶 از زمین تا آسمان پَر می‌کشم (ـ مِهر: مَحبّت، دوست‌داشتن.) 📖 امید آینده، ص ۱۶۸. 💻 مشاهدۀ ابیات مهدوی دیگری از ایشان: http://benisiha.ir/353/ (علیه السّلام)، @benisiha_ir
🔴 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ به ، قسمت ۸۴: 🔸... پهلوان‌‏صَفدَر گفت: «آمدن من به اين‌‏جا، تنها براى شب‌‏نشينى نيست. نقشه‌‏اى دربارۀ شيرخدا طرح كرده‌‏ام. آمده‌‏ام آن را با شما در ميان بگذارم؛ ببينم نظر شما در اين‌‏باره چيست. اگر همگى مايل شُديد، آن طرح را پياده كنيم.» باباحسن گفت: «چه نقشه‌‏اى؟» 🔸پهلوان‌‏صفدر گفت: «می‌‏دانيد كه من شيرخدا را خيلى دوست دارم و در اين ۲ ـ ۳ سال هم هر چه از دستم برمی‌‏آمد، برايش زحمت كشيدم و در حقيقت، او را، هم از نظر روح و هم از نظر جسم، يک پهلوان بار آوردم.» اين موقع، حاج‌‏آخوندآقا گفت: «شما از نظر جسم براى او زحمت كشيده‌‏اى؛ ولى روحش را ما پهلوان كرده‌‏ايم.» همه خنديدند. پدرم با شوخى گفت: «پس ما چه سهمى در اين ميان داريم؟ روحش مال حاج‌‏آخوندآقا و جسمش مال پهلوان‌‏صفدر؛ پس ما چه؟» باز همگى خنديديم. 🔸بعد[، پهلوان‌‏صفدر] به حاج‌‏آخوندآقا گفت: «اگر شما صلاح بدانيد، يک مسابقۀ منطقه‌‏اى براى كشتی‌‏گرفتن شيرخدا تنظيم كنيم. هر هفته در يكى از دهات‌‏هاى اطراف، مسابقه را پياده كنيم؛ هم اهالى آن دهات‌‏ها كه مايلند شيرخدا را ببينند [و] كسى را كه ازجان‌‏گذشتگى كرده و رحمت را از آتش نجات داده، بشناسند و هم پهلوان‌‏بودن او را از نزديک مشاهده كنند و لذّت ببرند.» ... 📖 شیرخدای آذربایجان، ص ۹۸ و ۹۹. @benisiha_ir
🔴 🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... . 💠 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ خطاب به آن حضرت: 🔶 ای عزیز مرتضی و فاطمه! 🔶 جان خود را سوی تو برمی‌کَشم 📖 امید آینده، ص ۱۶۸. 💻 مشاهدۀ ابیات مهدوی دیگری از ایشان: http://benisiha.ir/353/ (علیه السّلام) @benisiha_ir
🔴 💠 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در کتاب «حرف‌های طِلایی» (پندنامۀ ایشان به دخترشان): 🌷! پیش نامحرم، زیاد سخن نگو. 💻 مشاهدۀ مطالب دیگر این کتاب: http://benisiha.ir/149/ ، @benisiha_ir
🔴 🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... . 💠 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ خطاب به آن حضرت: 🔶 گریه‌ها سر می‌دهم از هِجر تو 🔶 آه سرد از قلب پرپر می‌کَشم (هجر: جدایی، فِراق.) 📖 امید آینده، ص ۱۶۹. 💻 مشاهدۀ ابیات مهدوی دیگری از ایشان: http://benisiha.ir/353/ (علیه السّلام)، ، ، @benisiha_ir
استاد بنیسی و فرزندشان Benisiha.ir
🔴 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ به ، قسمت ۸۵: 🔸... آن‌‏گاه حاج‌‏آخوندآقا گفت: «من هم مطلبى دربارۀ شيرخدا در دل دارم كه چندين بار خواستم آن را با شماها در ميان بگذارم؛ ولى همه را يک جا جمع نياوردم تا مقصود خود را بگويم. الان كه همه، اين‌‏جا جمع شده‌‏ايم و پهلوان‌‏صفدر هم مقصود خود را بيان كرد، من هم نظرم را می‌‏گويم.» 🔸ما، همگى، چشم به دهان حاج‌‏آخوندآقا دوخته بوديم كه چه می‌‏خواهد بگويد. من تقريباً ۳ ـ ۴ سال، شاگرد حاج‌‏آخوندآقا بودم؛ او را خوب می‌‏شناختم، كه او حرف بی‏جا نمی‌‏زد. هر چه می‌‏گفت، روى صلاح و مصلحت می‌‏گفت. او می‌‏گفت: «انسان، بيخود و بی‌‏جهت آفريده نشده، كه كار بيخود و بی‌‏جهت انجام بدهد.» او می‌‏گفت: «مقصود از خلقت، عبادت و خدمت است؛ عبادت به خدا و خدمت به خلق خدا.» 🔸همه گوش كرديم؛ ببينيم حاج‌‏آخوندآقا چه می‌‏گويد و منظورش چيست. حاج‌‏آخوندآقا گفت: «می‌‏دانيد شيرخدا [در] چند سالى كه به مكتب من آمده، قرآن‌‏خواندن را خوب ياد گرفته و صداى خوبى هم براى قرائت قرآن دارد و با آوای خوش، قرآن می‌‏خواند. من تصميم داشتم كه يک مسابقۀ قرائت در منطقۀ خودمان تنظيم كنيم و هر هفته يک بار، در دهات اطراف، اين برنامه را پياده كنيم. حالا كه پهلوان‌‏صفدر پيشنهاد می‌‏كند يک مسابقۀ كشتى در منطقه براى شيرخدا تنظيم كنيم، پس چه به‌‏تر كه هر دو مسابقه را يكجا انجام دهيم.» 🔸بعد از شنيدن حرف‌‏هاى حاج‌‏آخوندآقا، همه خوشحال شدند [و] تصميم گرفتند كه پی‌‏ريزى اين دو مسابقه را از همين فردا آغاز كنند؛ ولى من از يک طرف خوشحال بودم [که] اين‌‏همه طرح‌‏ها و مسابقه‌‏ها، براى پيشرفت من انجام می‌‏گيرد؛ ولى از طرف ديگر، دلهره و نگرانى، همۀ وجودم را گرفته بود؛ چون كار، كار بزرگى بود و تا آن زمان، آن نوع مسابقه‌‏ها در محلّمان سابقه نداشت. پيروزى در آن مسابقات، پيروزى من در زندگی‌‏ام بود و شكست در آن‌‏ها به شكستِ زندگی‌‏ام منتهى می‌‏شد. ... 📖 شیرخدای آذربایجان، ص ۹۹ و ۱۰۰. @benisiha_ir