eitaa logo
بنتُ الحُسین³¹⁵
2.4هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
35 فایل
"ریزه خواره اقای ابا عبدالله" عکاس حرم¹²⁸ "مجنونِ الرقیه³¹⁵" جز به آغوش حسین نیست درمانی مرا¹²⁸ _امام حسنی بودنم رقیه پرستم کرد؛ از آن روز که شنیدم تشابُهِ داستانِ مادر و کوچه و پهلو و مویِ سفیدِ رقیه را...! کپی؟فور رفیق(؛ جهت تبلیغ و تبادل: @Akass_315
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از میعاد
Mohammad Ebrahimi Asl - Pedar O Madaram Fadat.mp3
3.02M
پدر و مادرم فدات❤️‍🩹
بسم‌رب‌الحسین💚
یاذالجلال‌والاکرام 🌿
هدایت شده از - ســیدچِ‌ریك .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چشماتُ ببند ، خیال کن الان کربلایی ..
روزی‌که‌ذره‌ذره‌شود‌استخوانِ‌‌من باشدهنوز‌در‌دلِ‌تنگم‌،هوایِ‌تـو . .❤️ بـِنــْتُ الٰحُسَـــیــــ🌱ن
بنتُ الحُسین³¹⁵
چقدرخاطره‌ی‌تلخ‌مانده‌درذهنت... #شهادت_امام_محمد_باقر(ع) #یادگارکربلا بـِنــْتُ الٰحُسَـــیــــ🌱ن
"یادگارکَربلا سیدناومولاناامام‌الباقرعلیه‌السلام فرمودند:در شام‌یکی‌از زنان‌یهودیه‌سنگ تیزی‌برداشت‌وبه‌‌سرمطهر‌‌سیدنااباعبدالله الحسین‌علیه‌السلام‌زد‌که‌ناگاه‌حضرتش‌از بالای‌نیزه‌فرمودند:اَناالمَظلوم... ناسخ‌التواریخ،ص۵۳۰ بـِنــْتُ الٰحُسَـــیــــ🌱ن
آخیشششش.. هیچی‌جز‌دیدن‌بنر‌هیئتمون‌حالمو‌خوب‌نمیکرد امشب‌جلسه‌هفتگی‌ودعوت‌کردیم‌خونمون‌.. دیگه‌من‌از‌ذوق‌روپام‌بند‌نیستم‌..! چی‌بهترازاین.. الان‌اونجاییم‌که‌آقای‌ستوده‌میخونه: میشه‌پابزاری‌توی‌خونمون؟! سفره‌داربیاسرسفرمون‌.. خوباخوبن‌بابداهم‌بشین.. یه‌شب‌‌هم‌پیش‌مابدبگذرون..
درکودکی‌طعم‌اسارت‌رادرکربلاچشید..! غم‌غمگین‌است‌واشک‌جاری‌است.. +نقش‌نام‌امام‌محمدباقر(علیه‌السلام) برضریح‌امام‌رضا(علیه‌السلام)🌿 بـِنــْتُ الٰحُسَـــیــــ🌱ن
هیچکس‌راحقیرنشمار، شایدهمان‌شخص، محبوب‌ودوست‌خداباشد..🤍 -امام‌باقر‌علیه‌السلام- بـِنــْتُ الٰحُسَـــیــــ🌱ن
چه‌علم‌هاکه‌شکافنده‌اش‌توبودی‌وهستی.. چه‌جمع‌کرده‌خدادرتوبینظیرشدن‌را..! بـِنــْتُ الٰحُسَـــیــــ🌱ن
قابلیت‌مُردن‌و‌دارم‌باهاش...!
بنتُ الحُسین³¹⁵
بـِنــْتُ الٰحُسَـــیــــ🌱ن
••🥀 امام محمد باقر میفرمایند: به آب می نگرم؛ روضه میشود تکرار.... به یاد العطش روز های دشوارم... هنوز... هنوز لحظه گودال خاطرم مانده هنوز فکر حسینم،هنوز میبارم
بنتُ الحُسین³¹⁵
بـِنــْتُ الٰحُسَـــیــــ🌱ن
••🥀 تمام کودکی ام با رقیه یکجا سوخت... هنوز که هنوز است من عزادارم... نرفته از نظرم عمه ام زمین میخورد...💔 تنم میانه بازار برده ها لرزیده بلا کشیده شام سیاه بازارم...
بنتُ الحُسین³¹⁵
بـِنــْتُ الٰحُسَـــیــــ🌱ن
••🥀 امام با چشمای اشکبار میگه : عمه هایم چقدر ترسیدند... کوچه های شلوغ را دیدند... مست ها آمدند رقصیدند..... به سر روی نیزه خندیدند...
بنتُ الحُسین³¹⁵
بـِنــْتُ الٰحُسَـــیــــ🌱ن
••🥀 همه عمر خودم پریشان بودم یاد جدم همیشه گریان بودم آی مردم... حسین عطشان بود... آبروی قبیله عریان بود...