#حال_خوب
#عزیزم_حسین
پاییز از راه رسیده و ...
دارم فکر میکنم ...
قدر تمامِ برگهای زرد و نارنجی
با تو حرف دارم و ...
فرصتم خیلی کوتاه است ...
تشنهتر از همیشهام
برای دوست داشتن تو ..
برای گریه کردن به پایغمهایت
برای عشقبازی با نام شیرینت ..
برای جنون ..
یک عمْر خیلی کم است !
از حالا به بعد ..
دنیا و آدمهایش ...
بمانند برای هم
برای من اما ...
داشتنت ... دوست داشتنت
همهی زندگیست
تو حسینجان!
آن حالِ خوبی که میخواهمَش...
#به_قلم_غریب
بنتُ الحُسین³¹⁵
#سید_العاشقین #محبوب_من محبوب من ! از همان وقتی که یادم میآید ... شما همیشه ردای سبز به تن داشتید
پس به قلبش اشاره کرد و فرمود:
حُسَيْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ !
#به_قلم_غریب
آخرِ شبهایِ کربلا
وقتی همه خاموش میشوند
صدای آب میآید ..!
آخر شبهایِ ما
وقتی همه خاموش میشوند
سر و کلهی دلتنگی پیدا میشود..
یاد تو کوران میکند ..
از گوشهی چشمها ...
باران میبارد ..
راستی تشنه بودی چقدر ..
و صدای پای آب ...
و نمنم باران ..
چه روضهای میخواند این آخر شبی ..
ما همه یاد لب توییم ..!
#به_قلم_غریب
#شبجمعسهوایتنکنممیمیرم