📌در جمعی امام صادق بین شاگردان داشتند از مقامات و فضایل حضرت لقمان می گفتند تا اینکه می رسند به بحث حکمت لقمان می فرمایند که: در نیمه شبی هنگامی که همهٔ چشم ها به خواب رفته بود خداوند به گروهی از ملائکه دستور داد نزد لقمان بروند. ملائکه نزد لقمان رفتند طوری که او صدای آن ها را می شنید و آن هارا نمی دید.. سپس ملائکه ندا دادند که «ای لقمان، آیا می خواهی خداوند تو را نماینده خود بر روی زمین قرار دهد تا بین مردم حکمرانی کنی؟» لقمان جواب داد: اگر خداوند به من دستور دهد حتما اطاعت می کنم چون زمانی که او خودش به من دستور بدهد مرا یاری خواهد کرد و به من آموزش می دهد و مرا از خطا مصون می دارد.. اما اگر انتخاب داشته باشم، عافیت را ترجیح می دهم... در ادامه ماجرا امام می فرمایند که پس هنگامی که حکمرانی و خلافت به لقمان داده شد و او قبول نکرد خداوند به ملائکه دستور داد و آن ها حضرت داود را به خلافت بشارت دادند و حضرت داود پذیرفت و شرط لقمان را قرار نداد، پس خداوند خلافت را روی زمین به داود داد... _تفسیرقمی/ج۲/ص۱۶۳

پس معرفت و شناخت درجات متعددی داره که هرچقدر ارتباط قلبی و معرفتی با امام بیشتر بشه انسان در ارتقا شناخت قرار می گیره.. کمترین مقدار معرفت پذیرفتن امامت امام و وصی بودن اون و درجات بالاتر اون معرفت کسانی مثل لقمان و سلمان🕊

_امروز پیام ها زیاد شدند.. حلال کنید 🌱

وعده ما حوالی ساعت ۱۵ نگفتنی های حضرت_حجت🌿

بسم الله

این معرفت خیلی مهمه.. این درخواست هدایت پیدا کردن از امام زمان خیلی مهمه.. از امام صادق پرسیدن که آقاجان اهدنا الصراط المستقیم یعنی چی؟ فرمود: یعنی راه و معرفت امام.(شامل حال انسان بشود) حالا ما روزی ده بار بهمون واجب شده که این عبارت رو تکرار کنیم.. آیا جز این هست که صراط و معرفت امام، تنها راهی است که انسان رو به معرفت خدا می رسونه؟! چه نیکو عبارتی این عبارت.. که بر بنده واجب شده روزانه ده ها بار تکرارش کنه.. اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ🕊 #حضرت_حجت۳⬇️

این معرفت مراتبی داره. ۱_اعتقاد به واجب بودن اطاعت از امام که همهٔ ما الحمدالله رب العالمین از این نعمت برخوردار هستیم که عالم هستیم بر اطاعت و پیروی از امام.. می دونیم که این اطاعت و پیروی از ایمان حقیقی، اما اگر ما مثل هارون مکی ¹ هم نباشیم خدایا خودت بهمون کمک کن که در غیاب امام مون پیرو راهش باشیم.. 🌱

*¹ ماجرای هارون مکی خیلی قشنگه.. خیلی هاتون هم احتمالا شنیدین یا خوندین ماجرا از این قراره که _یک روز یکی از یاران خراسانی امام صادق به اسم (سهل بن حسن) خدمت امام رسید رو به امام گفت: آقاجان، یابن رسول الله شما رئوف و مهربونید چرا از حق خودتان دفاع نمی کنید؟ چه چیزی مانع؟ آن هم در صورتی که بیش از صد هزار شیعه شمشیر زن دارید! امام فرمود: ای مرد خراسانی بنشین، سپس امر کردن که تنور و روشن کنید، دقیقا همون زمانی که تنور برافروخته شده بود رو به سهل بن حسن فرمودند که بلند شو و داخل تنور شو! مرد خراسانی خیلی ترسیده بود رو به امام کرد و جواب داد یابن رسول الله، منو با آتش نسوزان، از من بگذر.. امام جواب دادن: تورا بخشیدم! تو همین گیرو دار یکی دیگه از اصحاب امام صادق به اسم (هارون مکی) وارد شد، خدمت امام رسید و سلام کرد، امام جواب سلام رو داد و فرمود: نعلینت رو بینداز و برو داخل تنور! هارون مکی هم هیچ تعلل نکرد و بلافاصله نعلینش رو انداخت و وارد تنور شد.. امام در همین حین شروع به صحبت با مرد خراسانی کردن، سپس به سهل بن حسن فرمودن: برو و داخل تنور رو نگاه کن! مرد به طرف تنور رفت و دید هارون مکی چهار زانو در تنور نشسته

امام از سهل بن حسن پرسیدن: از این مدل یاران در خراسان چند نفر پیدا میشه؟ مرد خراسانی جواب داد که: به خدا قسم که یک نفر هم نیست! امام هم جواب دادن که ما در زمانی که پنج نفر یاور این چنینی نداشته باشیم، قیام نخواهیم کرد، ما خودمان وقت مناسب را بهتر می دانیم..

پس این معرفت و اعتقاد زمانی به شیرینی می رسه که انسان یقین پیدا کنه بالاترین مصلحت و نفعش تابع امر امام بودن و دل سپردن به اوامر امام هست.. 🌱

می خوای ببینی چقدر تابع هستی؟ این تمرین امروز منو شما قبل از هر کاری حتی حتی به زبان آوردن کلمه ای به این فکر کنیم که این کار مورد رضایت امام زمان هست یا نه! همین فکر کردن به اینکه این عملی که من می خوام انجام بدم امام پسند هست یا نه از اتفاق خیلی از گناه ها پیشگیری می کنه.. و یواش یواش آرام آرام کار به جایی می رسه که می گی با خودت الان چی کار کنم امام زمان خوش حال بشه! اون وقته که اهل برنامه میشی.. #عاشقانه_رفتارکن

از شب قبل برای خودت برنامه روزی رو می چینی که تک تک امورش مورد رضایت امامه و همهٔ تلاش خودت رو برای انجام دادنش می کنی...

_از مهارت برنامه ریزی چم و خمش هم مفصل گفتیم 🌿 https://eitaa.com/bentalsaber/1393 فایل پی دی اف لینک بالا https://eitaa.com/bentalsaber/2752 اگر تازه به جمع ما اضافه شدی این پیام هارو از دست نده، حتما اگر فرصت داری مطالعه کن به خیلی هامون کمک کرده 🌱

غروب جمعه ها مردی در آن دور دست شاید دلش گرم شود با زمزمه آل یاسین شیعیانش... _آقای علی فانی

#ازطرف_شما پیش کش صاحب الزمان🌱

حوالی ساعت ۱۵:۳٠_۱۵ وعده ما از سری نگفتنی های حضرت_حجت🌱

متأسفانه چند ساعتی تأخیر خورد به شروع بحث مون، حلال کنید

بسم الله

دومین قدم در پیدا کردن معرفت ۲_اعتقاد به عصمت امام که الحمدالله این هم شامل حال ما میشه پذیرفتن و باور قلبی به اینکه امام دارای عصمت هست و بری از هر گونه خطا و اشتباه و نقوص و اشتباهات عمدی و حتی غیر عمدی. 🌱 #حضرت_حجت۴⬇️

حالا چرا می گیم دومین شرط معرفت پیدا کردن اعتقاد قلبی به عصمت امامه؟ چون زمانی که انسان به همچین باوری برسه با اشتیاق قلبی و اراده باطنی اصلا با تمام وجود، دل به خواست امام میده.. ❤️

اون وقت میشه مثل هارون مکی و ذره ای هم شک نمی کنه به امر امام در نتیجه تنور آتش بهش گلستان میشه.. 🕊

یک مثال دیگه از این اعتقاد به عصمت امام و باور قلبی بزنیم؟

شخصی بود به اسم عبدالله بن ابی یعفور رفت خدمت امام صادق و به امام گفت _سوگند به خدا! اگر اناری را از وسط دو نیم کنی و بفرمایی که نصف آن حلال و نصف دیگرش حرام است مطمئنا گواهی و شهادت خواهم داد که نیمی که حلال شمردی حلال است و نیمی که حرام شمردی حرام است. و هیچ گونه چون و چرا نخواهم کرد...!

وقتی دل میدی به دل امام هم سعادت دنیا نصیبت میشه هم عقبا اصلا میشی عزیز کرده مگه چند تا از این آدم ها در هر زمانه ای وجود داره؟ امام زمان ۳۱۳ یار داره با همهٔ این مشخصاتی که تا پایان مبحث حضرت حجت خواهیم گفت.. اما اون ۳۱۳ نفر.. هر کدوم شون تکه ای از امام هستند! پس این به دست آوردن معرفت رو دست کم نگیرید.. کسی چه میدونه شاید اسم خودت شمایی که خواننده این متن هستی جدو اصحاب و یاران آقاست ❤️

خودمونیم دیگه اینارو که میگم یادم میوفته به مظلومیت حضرت امیر.. ما فقط دو مورد از ویژگی یاران امام و اهل معرفت رو گفتیم اما همین دو ویژگی هم انگار مردم اون زمان نداشتند.. بریم سراغ کتاب تاریخ؟ یکم بین صفحات غربت امام سفر کنیم؟

-مختار، عماریاسر، بلال، ابراهیم، مالک، سلیم، مصعب، هلال و.. هر کدام شان دلگرمی امام شان بوده اند. صفین که می شود عمار یاسر را که به شهادت می رسانند، چندی بعد از مکر عاص و فتنه قرآن روی نیزه ها دقیقا همان جایی را می گویم که خودی و ناخودی در خیمه امام با زور شمشیر و سپاه امام را ناچار به صلح می کنند... راوی می گوید بغض امام را دیدم که فرمود ای کاش عمار را داشتم!

صفین که می شود چند قدمی خیمه معاویه پیک خبر می رساند به مالک که امام فرموده برگرد. مالک می گوید دو قدمی خیمه ابلیس هستم، جز چند تن از کفن پوشان نمانده اند، برگردم؟ پیک می گوید راضی می شوی که اینجا افتخار پیروزی نصیبت شود و آنجا دست شان به خون امام آلوده شود؟ مالک بر می گردد با بغض و اشک به خیمه وارد می شود روبه امام می گوید راضی هستید امیرالمؤمنین؟ امام می فرمایند اگر تو راضی هستی، من هم راضی ام چشمان مالک را بغض می گیرد، امام پشتش را به جمع می کند و می گوید کاش در بین این جمعیت چند تن مثل تو داشتم مالک..