eitaa logo
رسانه بنت الهدی
1.4هزار دنبال‌کننده
17.7هزار عکس
5.2هزار ویدیو
289 فایل
﷽‌رسانه بنت الهدی 🟢 مرکز کارآفرینی و اشتغال بنت الهدی 🟢 برگزار کننده کارگاه های آموزشی و مهارتی آدرس:فردیس ،فلکه پنجم، خیابان صاحب الزمان شرقی پلاک ۴۰ ،مرکز نیکوکاری بنت الهدی 📲راه های ارتباطی با ما: @bentolhoda_center 09354250120
مشاهده در ایتا
دانلود
◆ متن سخنرانی حاج آقا ◆ 🔷 حضرت ابراهیم علیه السلام ـ بخش۱ 🔷 یکی از سخت ترین امتحانات بشریت امتحان محبت است. خداوند برای حضرت ابراهیم چهارامتحان گذاشته است: ❶ اولین امتحان حضرت ابراهیم از مال او بود. حضرت ابراهیم گوسفند داشتند (برای چرای دام) به بیابان رفتند، صدایی در بیابان شنید: 〖سُبُّوحٌ قُدُّوس رَبُنا و رَبُ المَلائِکَة وَالرُّوح〗 و به صاحب صدا گفت: یک بار دیگر نام محبوب من را ببر! یک سوم گوسفندانم را به تو میدهم، یعنی نام محبوبم را از گوسفندانم بیشتر دوست دارم. او یک بار دیگر گفت : 〖سُبُّوحٌ قُدُّوس رَبُنا و رَبُ المَلائِکَة وَالرُّوح〗 حضرت ابراهیم گفت: یک بار دیگر ببری یک سوم دیگرش را می دهم. یک بار دیگر هم ببری، یک سومِ سومش را هم می دهم، همه ی گوسفندانش را طرف صاحب صدا فرستاد، همه گوسفندانم را به تو بخشیدم ، چون تو نام محبوبم را بردی و به من لذت دادی!... 💥صاحب صدا آمد و گفت: ابراهیم! نمره ات بیست شد. امتحانِ قشنگی داده ای! من از طرف خدا آمده بودم تا با امتحانت کنم. ✍همه ما دوست داریم خدا گره بزرگ فرج را باز کند، خداوند از ما می پرسد: آی نازنینا! شما که دوست دارید من گره فرج را باز کنم، چند تا گره کوچک مالی مردم را باز کردید؟!! بعضی از گره ها صد هزار تومانی است، بعضی ده هزار تومنی... چند تا گره باز کردید؟!! از مالت خرج کن بگو: خدایا من در حد توانم گره یکی را باز کردم تو هم گره فرج ما را باز کن! چون تا آقای ما نیاد فرج ما نمیشه مردم! حضرت ابراهیم امتحان مالی شد، حق تقدم را فهمید، که بین محبوب و مال ، با خداست. هرکس این را بفهمد، خمس ، زکات و انفاق دائمی در زندگی دارد.✔️ 🔔🔵خداوند به حضرت خدیجه (س) فرمود: یا من و پیغمبر یا ؟ حضرت خدیجه(س) گفت: «خدایا من حاضرم همه ی مالم را بدهم اما تو و پیامبرت را داشته باشم». اگر مردم حق تقدم را خوب رعایت کنند توجامعه ی ما فقیر پیدا شود. اگر فقیری اومد و از شما کمکی خواست، با اینکه نمےدانی راست میگوید یا دروغ، او را ناامید نکن و به اوکمک کن! 📢خانوم شهید خلیل نعیمی نقل میکرد: شهید نعیمی هرفقیری آمد ناامیدش نمےکرد. به او گفتم حاجی! خوب اینها بعضی هایشان دروغ مےگویند، چرا کمک مےکنید؟! گفت: مگر ما به خدا دروغ نمےگوییم. @bentolhoda_81
◆ متن سخنرانی حاج آقا ◆ 🔷 حضرت ابراهیم علیه السلام ـ بخش۲ 🔷 ❷ دومین امتحان حضرت ابراهیم با جانش بود. جوون بود هنوز. خدا فرمود: ابراهیم خودتو بیشتر دوست داری یا مارو؟ الان همه ما می گوییم: اگه از ما بپرسند خودت را بیشتر دوست داری یاخدا یا امام حسین یا امام زمان ،مےگوییم چه کسی؟ امام حسین روبیشتر دوست داریم، خدا رو، امام زمان رو بیشتر دوست داریم، همه توشعار ماشاالله میگیم ؛ خداهیچ وقت با از ما اکتفا نمی کند، از همه ما امتحان می گیرد . خدا برای حضرت ابراهیم یک امتحان گذاشت ،امتحان چی است؟ برو بت ها رو بشکن! خدا که خودش می داند این ها مجازاتشان توآتیش انداختنِ هر کس بت را بشکند. جوان برو بت بشکن! بت شکست. بعد معلوم شد ابراهیم شکسته است و باید او را توی آتیش بندازیم. 🔵 حضرت ابراهیم اینجا هم اعتراضی به خدا نکرد، نگفت خدا ما رفتیم برای تو کار کردیم و این هم آخر و عاقبتمون!! حتی وقتی داشت درون آتش می رفت، ملائک مقرب خدا به کمک حضرت ابراهیم علیه السلام آمدند. اسرافیل، میکائیل، عزرائیل، جبرائیل؛ هر چهارتا اومدن کمک حضرت ابراهیم، بین زمین وآسمون بود، می خوای کمکت کنیم؟ ما باشیم چی میگیم؟ خوب کمک کن دیگه! دارم میرم توی آتیش هااا ! الانه که بسوزم هااا ! 🔔حضرت ابراهیم گفت: باشما کاری ندارم، او من را فرستاده است، خودش هم می فهمد دارد چیکار می کند. حضرت جبرئیل گفت یک چیزی به خدا بگو! حضرت ابراهیم گفت: او خبر دارد که اوضاع من چطور است. چه نیازی داره بگم؟! حضرت جبرئیل اصرار کرد ابراهیم یک چیزی بگو! می خواهم پیغام تو را به خدا برسانم ؛ حضرت ابراهیم شروع کرد به ترانه خوندن به تعبیر من؛ میگن کبک طرف خروس می خواند، شروع می کند به آواز خواندن! این ذکر رو گفت: این ذکر که خیلی مجّربه «یااللهُ یا اَحَدُ یا فَردُ یا صَمَد، یامَن لَم یَلَد و لَم یولَد ولَم یَکُن لَّهُ کُفُوَاً اَحَد) همین که این نوای قشنگ حضرت ابراهیم تموم شد. خطاب آمد: (ای آتش بر حضرت ابراهیم سرد شو!) توی این امتحان ابراهیم پیروز شد . و حق تقدم رو فهمید. ✨🌹✨ @bentolhoda_81
◆ متن سخنرانی حاج آقا ◆ 🌷 حضرت علیه السلام بخش۳ 🌷 ❸ امتحان سوم حضرت ابراهیم علیه السلام، با همسر و اولاد بود. حضرت ابراهیم دو تا همسر داشت: هاجر و ساره. بین هاجر و ساره باهم اختلافی پیدا کردند، خدا به حضرت ابراهیم امر فرمود هاجر را به سرزمین بی آب و علف ببر! حضرت ابراهیم به امر خدا هاجر و بچه شیرخواره اش را توی سرزمین بی آب و علف گذاشت. هم هاجر امتحان شد، که ابراهیم مهربان تر است یا خدا؟ هم ابراهیم امتحان شد که هاجر یا خدا؟ 💥شوهر هر کار می کرد که به جبهه برود ، همسرش نمی گذاشت. همسر می گوید شب خواب حضرت زینب سلام علیها را دیدم؛ حضرت زینب فرمودند: به من خانم بزرگوار! شوهر تو می خواهد از حرم ما دفاع کند چرا نمیگذاری؟! خانم می گوید: نصف شب بلند شدم، شروع کردم به گریه کردن. شوهرم گفت: برای چی گریه می کنی؟ بلند شو برو! زینب کبری تو را برای دفاع از حرمش خواسته است. رفت شهید هم شد. کسانی که تو مدینه ماندند و امام حسین علیه السلام را همراعی نکردند، حق تقدم را متوجه نشدند. نفهمیدند که حق تقدم با امام حسین علیه السلام است. ☘ تازه داماد است. لحظه ای که می خواست به میدان برود. خانم او آمد یک لحظه دل ربایی کرد. دست و پاهای وهب لرزید. نزدیک بود حق تقدم را گم کند. مادر وهب آمد به کمک او، گفت پسرم! اگر از یاری به حسین فاطمه تعلل کنی، شیرم را حلالت نمی کنم. وهب رفت میدان و شهید شد. سر وهب را بریدند و جلوی مادرش انداختند. مادر سر را برداشت به سینه اش چسباند، و گفت : حالا که حق تقدم را فهمیدی شیرم را حلالت کردم. ✨🌹✨ @bentolhoda_81