🌿دلش مي خواست يكي از لباس هاي امام را بگيرد براي تبرك، اما خجالت مي كشيد بگويد.
✍🏻حتي نامه نوشت، اما نامه را نفرستاد. نااميد شد داشت بر مي گشت شهر خودش كه كسي از پشت صدايش زد.
برگشت، غلام امام بود.گفت:
"اين لباس را آقا برايت فرستاده"...🥺
#شهادت_امام_جواد🖤
#امام_جواد
#داستانک
@Bentolhoda_znj
#داستانک📚
نمازش که تموم شد، بهش گفتم فرمانده باهات کار داره؛
جوراب پاش نبود و کُتش روی شونههاش،
گفتم با همین سر و شکل میخوای بری؟🤔
مکثی کرد و گفت: پیش خدا اینطور رفتم، پیشِ فرمانده طورِ دیگه⁉️
🌹شهید محمّدحسین یوسفالهی
@Bentolhoda_znj
🟡 تو فقیر نیستی!
- گفت: فقیرم.😞
• گفتند: نیستی.
- گفت: فقیرم! باور کنید.
شما از حال و روز من خبر ندارید.
و حال و روزش را تعریف کرد که چقدر دستهایش خالی است و چه سختیهایی شب و روز میکشد.😔
ولی امام هنوز فقط نگاهش میکردند.☺️
- گفت: به خدا قسم چیزی ندارم...
•امام گفتند: صد دینار اگر به تو بدهم، حاضری بروی و همهجا بگویی که از ما متنفری؟
از ما فرزندان محمد (صلی الله علیه و آله)؟
- گفت: نه! به خدا قسم نه.
• هزار دینار؟؟
- نه! به خدا قسم نه.
باز دوستتان خواهم داشت.💓
• گفتند: چطور میگویی فقیری وقتی چیزی داری که به این قیمت گزاف هم نمیفروشی؟👌🏻
"چطور میگویی فقیری وقتی کالای عشقِ به ما، دارایی تو هست؟"❤️🥰
👆🏻 روایت مردی که به خدمت امام صادق علیهالسلام رسید🥲
#عیدکم_مبروک🎊
#ولادت_امام_صادق
#داستانک📚
@bentolhoda_znj
📚💚🪴
📖داستان کاملا واقعی است✓
یكی از اطرافیان شیخ رجبعلی خیاط
نقل می كند كه:
پارچهـ🧣 هایی را بردم و به جناب شیخ
دادم بدوزد
از قیمتش💰 پرسیدم، گفت: دو روز كار
می برد، چھل تومان؛
روزی كه رفتم لباسھا👕 را بگیرم گفت:
اجرتش بیست تومان می شود!!
گفتم: فرموده بودید چھل تومان😳؟!
پاسخ دادند: فكر كردم دو روز كار می برد
ولی یك روز كار برد :)🌱
«•••*♡*•••»
✨امام علی (علیه السلام)
"انصاف برترین فضیلتھا است"👌🏻
#داستانک📚
@bentolhoda_znj
دشمن شناسی👇🏻👇🏻
دو موش🐹سر تقسیم پنیری دچار اختلاف شدند و نزد گربه🐱ای رفتند تا با استفاده از ترازویی که داشت، پنیر را به طور مساوی بین آن ها تقسیم کند.
گربه پنیر🧀را به نحوی تقسیم کرد که یک تکه سنگین تر⚖️ از تکه بعدی شد.
پس از تکه سنگین مقداری جدا کرد و خورد😋. این بار تکه بعدی سنگین گردید.
گربه🐱دوباره از آن مقداری جداکرد و خورد. باز هم یکی از دو تکه پنیر🧀از دیگری سنگین ترشد .
گربه آنقدر این عمل را تکرار کرد تا تنها تکه ای کوچکی باقی ماند .
پس گربه آخرین تکه را به موش ها نشان داد وگفت:
این هم مزد کارم است وآن را بر دهان گذاشت و خورد😳 و دو موش گرسنه با شکم گرسنه باز گشتند...🤦🏻♀
این عاقبت کسانیست که مشکلاتشان را با دشمن😈 در میان گذاشته و از او راه حل میخواهند
✨امام على عليه السلام :
اعتماد كردن به دشمن، عامل فريب خوردن [از او] است.
#داستانک📚
#بابصیرت_باشیم
@bentolhoda_znj
🔻لبنانی بود، ولی دوست داشت یک خانه هم در مدینه داشته باشد. پول داد به امام گفت:"زحمتش را شما بکشید."
✍🏻امام فرمود:" یک خانه خوب برایت خریده ام. این هم قباله اش."
ویک کاغذ گذاشت جلویش.
💌مرد خواند:"جعفرابن محمدبرای این مرد خانهای دربهشت خریده است که یک طرف آن به خانه رسول اکرم(ص) متصل است، طرف دیگرش به خانه امیرالمؤمنین(ع) و دو طرف دیگرش به خانه ي امام حسن و امام حسین." با خوشحالی کاغذ را بوسید و گذاشت روی چشمانش.
✨امام گفت: "پولت را دادم به فقرای مدینه."
خانواده اش را قسم داده بود وقتی مُرد، نوشته را بگذارند توی کفنش.
روز بعد ازدفنش آمدند سرقبرش؛ دیدند نوشتهای آنجا گذاشته شده:"جعفربن محمد به وعده اش وفا کرد."
🥺♥️
#داستانک📚
#امام_صادق
#شهادت_امام_صادق🥀
@Bentolhoda_znj