🔴🔴🔴مصاحبه ی جنگی🔴🔴🔴
#مصاحبه_با_تنها_آزاده_دفاع_مقدس_از_بریز
بسم الله الرحمن الرحیم
باسلام و صلوات
✳️اینجانب:حمیدرضا طاهری
✳️فرزند:ابراهیم رشید بریزی
✳️متولد:۱۳۴۷
✳️تاریخ اعزام:۱۳۶۶/۱/۱۸
✳️محل خدمت:پادگان آموزشی جهرم
✳️محل اسارت:اردوگاه 12 تکریت که در استان صلاحالدین و در شهر تکریت قرار دارد پادگانهای نظامی زیادی در آن واقع شده و منطقهای نظامی بهشمار میرود.این اردوگاه، دومین اردوگاه مفقودین محسوب میشود که تا پیش از زمان تبادل مورد بازدید نمایندگان کمیته بینالمللی صلیبسرخ قرار نگرفته و از اسرای آن ثبتنام به عمل نیامده بود.
من حمیدرضا طاهری بعد از سه ماه آموزش مستقیم به جبهه جنگ یعنی اهواز و از اهواز به منطقه #فکه خط مقدم جبهه اعزام شدیم چون عراق آماده حمله به ایران شده بود و بالاخره درتاریخ۱۳۶۶/۴/۲۱
به اسارت نیروهای عراقی در آمدیم
🔴چطور شد که به جبهه رفتید و برخورد خانواده با شما در آن اوایل سال جهت اعزام چگونه بود؟؟؟
🔵برای جبهه رفتن اولا من سرباز بودم و وظیفه ام را انجام دادم ولی چون آن زمان که جنگ بود نیرو زیاد لازم بود به همین خاطر من یک سال جلوتر رفتیم خدمت سربازی اصلا زمان جنگ بچه ها همه برای رفتن به جبهه ازهم سبقت میگرفتند
جبهه حال هوای خودش را داشت
پدر و مادرها جلوی بچه ها را نمگرفتن چون مملکت در خطر بود
🔴توضیح مختصری در رابطه با مجروح شدنتان در جنگ؟؟؟
🔵نحوه مجروح شدن من چون عراق حمله کرد صدای آتش دشمن وخودی به هم پیچیده بود از ناحیه گوش آسیب دیدم و همچنین نفس تنگی گرفتیم.
🔴اگر دوباره جنگی روی دهد حاضر هستید خودتان یا فرزندانتان را به جنگ بفرستید؟؟؟؟
🔵اگر باز هم جنگی رخ بدهد بله میروم چون هر کسی باید از مملکت و ناموس خود دفاع کند کاری به فلان آقا که دارد مملکت را میچاپد نباید داشته باشد حسابِ دفاع از کشور جدا هست
🔴چه درسهایی از جبهه گرفتید؟؟؟
🔵جبهه خودش انسان رامیسازد چون دفاع ازکشور و ناموس میکنی در جبهه همه باهم برابر هستن چون هدف یکی هست
🔴خاطره ای ازجنگ یا زمان اسارت تان را برای ما نقل بفرمایید؟؟؟
و اما خاطره اسارت
اسارت خاطره ی خوش ندارد همش غم،غصه،ناراحتی چون در اسارت دستت بسته است اگر حرف زوری از دشمن بشنوی نمتوانی با او برخورد کنی و این خودش ناراحتیه ولی در اردوگاه ما چند سرباز عراقی نگهبان ما بودند همه وهابی بودند ولی یکی از آنها شیعه بود برای بچه ها تعریف کرده بود برادر من در ایران اسیر است پدر و مادرم رفته اند ایران در مشهد به ملاقاتی برادرم خیلی از آنها پذیرایی کرده اند مادرم سفارش کرده هرکاری از دستت بر می آید برای آنها یعنی ما انجام بده
اردوگاه ما ازنظر بهداشتی خوب نبود همه مریض میشدند بدنها شپش گرفته بود
بدنها زخم شده بود دکتر دارو هم نبود
اسهال خونی فراوان بود یکی از بچه ها اسهال خونی گرفته بود درحال مرگ بود همین سرباز عراقی که شیعه بود آمد گفت چیه مریضه گفتند بله گفت از دست من کاری بر می آید گفتند اگر بتوانی ماست برایش بیاوری خوب میشود
او رفت و ماستی تهیه کرد و آورد ولی اگر همکارانش میفهمیدند از اوشکایت میکردند درهمین حین که ماست به مریض میدادند همکارش آمد پرسید ماست از کجا آمده همه ساکت بودند
همه بُهت زده که چی جواب بدهند یکی از بچه ها بلند شد گفت من به شما جواب میدهم اما نه به خودتان بلکه باید ارشد شما بیاید من جواب بدهم سرباز عراقی رفت دنبال ارشد و آمد پرسید این ماست از کجا آمده؟؟؟
همه ناراحت بودند که چه میخواهد بگوید او اسم آن عراقی که خیلی بچه ها را اذیت میکرد داد و آنها آن عراقی وهابی را آوردند و همانجا فلک کردند
🔴ما جوانان را نصیحتی کنید؟؟؟
🔵من کوچکتر از آن هستم که به دیگران درس بدهم ولی امروز مملکت ما در خطر هست چون ایران ما از هر نظر در تحریم که هستیم از کشورهای دیگر ازنظر نظامی و چیزهای دیگر جلوتر هستیم ولی دستهایی در کار هست که کشور دزدی زیاد میشود
ما نباید بگوییم:به ما چه!!!
چون اینها دشمن کشور هستند میخواهند کشور را خراب بکنند و ما نباید بگذاریم این اتفاق رخ دهد چون کشور مال ماست دفاع از کشور وظیفه ما هست.
#با_تشکر_فراوان_از_رزمنده_و_تنها_آزاده_سرافراز_جنگی
#حمیدرضا_طاهری🍃
@Berizir