eitaa logo
بِرکه 🍃
301 دنبال‌کننده
263 عکس
22 ویدیو
1 فایل
خانم ف.میم روایت های ساده از زندگی یک مامان، معمار، داستان نویس.🍂 اینجا می‌توانیم گپ بزنیم https://eitaa.com/Fmazhari
مشاهده در ایتا
دانلود
. می‌خوام انشاالله فردا صبح ساعت ۷.۳۰ دقیقه یه ژوژمان جمع‌جور بذارم. زودتر گفتم که مثل دفعه قبل نگید بی‌خبر بود. 😉 لینک رو فردا می‌فرستم براتون! یاعلی✋ پ.ن حالا امشب تا صب خواب می‌بینیم 😶‍🌫 پ.ن خدایا خودت بیدارم کن @berrrke
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰رویداد گفتگو محور «جنگ روایت‌ها» گفتگوی محمدرضا جوان آراسته با: 🔻محمدرضا شهبازی با موضوع «روایت معمولی» ⏰چهارشنبه ۱۱ مرداد - ساعت ۲۱ 🔻محمدامین نخعی با موضوع «روایت انسان» ⏰پنجشنبه ۱۲ مرداد - ساعت ۲۱ 🔻منصوره مصطفی‌زاده با موضوع «روایت و ارتباط بین نسل‌ها» ⏰جمعه ۱۳ مرداد - ساعت ۲۱ 🔻حمیدرضا قادری با موضوع «روایت و حقیقت » ⏰شنبه ۱۴ مرداد - ساعت ۲۱ 🔻پرستو عسکرنجاد با موضوع «انیمیشن روایت‌ساز» ⏰یکشنبه ۱۵ مرداد - ساعت ۲۱ 📺پخش در صفحه اینستاگرام مدرسه مبنا 🆔از طریق این لینک، اینستاگرام مبنا را دنبال کنید.
. نفس بکشید. خیلی عمیق. اینجا بوی هل با بوی کتاب نو قاطی شده. تا علی‌رضا سرکلاس زبان است یک توک‌پا آمدم کتاب‌فروشی به هدف بررسی کتاب های هوپا. می‌خواستم ببینم غیر از دفترخاطرات جغدی و خانه درختی مشهور که حسین دخل همه‌ی جلدهایش را آورده. چه کتاب‌های دیگری هست. دنبال اسم‌های ایرانی گشتم نویسنده‌های ایرانی. همه را تورق کردم و معرفی‌هاش را خواندم. خوب که مزه‌ی دهان نشرها را برای چاپ از یک نویسنده ایرانی بدانیم. خیلی سخت‌گیر نیستند گمانم. قیمت‌ها هم از قدیم به جدید متغییر هست. ۲۲ داشت ۹۹ هم! @berrrke
. Hijack 🛩 هواپیما‌ربایی، مینی‌سریال هفت قسمتی که پای تلویزیون میخ‌کوب‌تون می‌کنه! @berrrke
👦🏻 _حسین، می‌شه یه داستان برای من تعریف کنی که توش یه بابا باشه یه بچه و یه غول؟ _اهوم. خوب! یه روز یه بابا و یه بچه باهم توی یه خونه‌ی زیرزمینی بودن. بچه رفت با دوستش بازی کنه تاااا صبح. بعدشم که صبح شد بدو بدو رفت توی حوض پیش باباش. _تموم شد؟! _هوم! _خوب این غولش کجا بود؟ _اونا خودشون غول بودن! _باباش هیچی نگفت تو داستان کاری نکرد؟ _نه خواب بود! من😒😐🙄 خدایگان می‌نیمالیسم. کارور باید بیاد شاگردی کنه پیش حسین آقا !🥴 @berrrke
. در اولین منزل از دوره بررسی آثار داستانی برجسته خلق شده توسط نویسندگان ، نشست مجازی آتی گروه کتابخوانی ایرانی بخوانیم به نقد و بررسی رمان برجسته "شازده احتجاب" نوشته هوشنگ گلشیری اختصاص خواهدداشت. این نشست در تاریخ پنجشنبه 26 مرداد 1402 ساعت 15 در اتاق جلسات مجازی ایرانی بخوانیم برگزار خواهدشد و حضور برای همه علاقه‌مندان آزاد خواهدبود. نشست‌های مجازی در پنجشنبه آخر هر ماه در این نشانی برگزار می‌شود: https://meet.google.com/aav-ywao-ohf ➡️ iranibekhanim.ir ➡️ https://t.me/iranibekhanim ➡️ instagram.com/iranibekhanim
. وقتی از قدرت روایت حرف می‌زنیم دقیقا از چی حرف می‌زنیم. عکس اول روایت اول: این صفی که می‌بینید پشت سر ماشین من، صف پمپ بنزین هست من یک ساعت معطل بودم برای دو قطره بنزین. بنزین نیست و شنیدم که در حال گران شدن هست.
. عکس دوم روایت دوم من امروز کارت بنزین رو با خودم نبرده بودم و مجبور شدم بنزین آزاد بزنم. حدود یک ساعت تو صف بنزین آزاد بودم. ماشین هایی که کارت سوخت داشتن فرت و فرت از کنارم رد می‌شدن و خیلی راحت بنزین می‌زدن. اونقدر فراوون بود که از بعضی باک ها بنزین شره می‌کرد. @Berrrke
. مهمان داشتیم دیشب، چه مهمانی! علی‌رضا و حسین طوری به جعبه نگاه می‌کردن که انگار خود حاج‌قاسم اومده خونه‌ی بابابزرگ! چشماشون دودو می‌زد. آروم با سرانگشت‌هاشون می‌کشیدن روی لباس. حسین می‌گفت با همینا شهید شدن؟ گفتم نه مامان ولی قبل‌ترش تنشون بوده. گوشه‌چشم علی‌رضا اشکی شد. چفیه رو برداشتم. گفت مامان چکار می‌کنی دست نزن. بازش کردم انداختم روی دوشش گفتم سرباز بشی الهی. حسین گفت منم می‌خوام. انداختم روی شونه‌اش. انگار یخشون وا شد انگشتر رو دست زدن دستشون کردن. ما که بچه بودیم، نوجوان بودیم، خودش رو می‌دیدیم که میومد خونه ننه‌بابا. همیشه انگشتر دستش بود. چفیه هم رو شونه‌هاش. @berrrke