eitaa logo
به سمت کربلا
567 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
803 ویدیو
1 فایل
مطالب مذهبی احادیث اهل بیت قصه های کوتاه و... مدیریت : @Saheerr ‌‌📳 مجموعه تبلیغات (تبلیغات قاضی) https://eitaa.com/joinchat/356910065C5b56d32fe0
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 همین که مورچه ای دید حضرت سلیمان با لشکرش در حرکت هستند، فریاد زد و به سایر مورچگان گفت: به لانه های خود بروید تا پایمال آنان نشوید. سوره نمل ، آیه ۱۸. آن مورچه که سرپرست دیگر مورچه ‌ها بود احساس وظیفه کرد که برای نجات آنها اقدام کند. مطلوبیت نجات کسانی که در خطر قرار گرفته اند امری بدیهی است و هر چقدر مشکل عظیم و خطرناک تر باشد لزوم نجات دادن افزایش پیدا می ‌کند. امام حسین علیه السلام وقتی خطر از بین رفتن معنویت و تدیّن را مشاهده فرمودند برای نجات دین مردم با همه قدرت بپاخاست و از همه توان و داشته ‌های خود در این مسیر استفاده کرد
حاج آقا قرائتی تعریف میکرد رفتم خانه پدر سه شهید. احوالپرسی که تمام شد گفتـم فلانی کجا وضـو بگیرم؟ گـفت دو سه تا پله بایـد بری پاییـن. رفتـم و وضو گرفتم. دیدم پیرمرد حوله آورده. گـفت حوله برات آوردم دست و صورتت روخشک کنی. گفتم حدیث داریم وضو گـرفتید اگـر جای وضـو رو خشک نکنید، ثوابش سی برابره! بنده‌ خدا نگاهی به‌من کرد وگفت حدیث نداریـم که اگـر یه پیرمرد با درد پا برات حـوله آورد خیطش نکنی؟ گفتم من علم دین دارم ، فهم دین ندارم
📖 شیخ حسین انصاریان در خاطرات سال‌ های دور خود به ملاقات و گفت ‌و گو با قطب فرقه گنابادی‌ ها اشاره کرد و گفت پیش از انقلاب زلزله شدیدی گناباد را به لرزه درآورد و چندین هزار نفر را کشت. آن زمان پسر عمه ‌ام در آنجا مأموریت بانکی داشت. برای خبرگیری از او و نیز کمک رسانی به مردم منطقه روانه آن دیار شدیم. روز دوم هنگام غروب به بیدخت گناباد رسیدیم. آنجا مرکز سلسله گنابادی‌ هاست و مقبره سلطانعلی گنابادی صاحب تفسیر معروف بیان السعادة در آنجاست. برای دیدار از آن مقبره رفتیم. قطب آن زمان آقای سلطان حسین تابنده همراه عده ‌ای برای نماز جماعت آمده بودند. ما را که با لباس روحانیت دیدند احترام بسیار کردند. با اصرار آنها شب آنجا ماندیم و به یکی از اتاق ‌های صحن رفتیم و دور هم نشستیم. در ضمنِ صحبت ، رفیق ما از جناب قطب پرسید شما هنگام زلزله کجا بودید؟ گفت من در اتاق بودم و دست بر روی زمین گذاشته بودم و دعا می‌ خواندم که زلزله آرام بگیرد. او داشت این حرف را میزد که زمین لرزید و منظره بسیار دیدنی پیش آمد. اولین کسی که سراسیمه به وسط حیاط خیز برداشت همان جناب قطب بود. آن شب تا صبح از خنده خوابمان نمی برد. فردا به تربت برگشتیم . وقتی عازم تهران شدیم از من دعوت کردند که در فرصتی مناسب ، یک دهه برای منبر به آن جا بروم و من برای تابستان که حوزه تعطیل بود ، قول دادم. خاطرات حاج شیخ حسین انصاریان صفحه ۶۱ _ ۶۳
حاج آقای جاودان: زمان جوانی جهت تشییع خانم آیت الله میلانی که از علماء بزرگ مشهد بودند ، به مشهد مقدس مشرف شدم و در تشییع جنازه شرکت کردم ؛ در مراسم تشییع ، علامه طباطبائی نیز حضور داشتند و هر وقت ایشان را نگاه می‌کردم ، می‌دیدم که ایشان اصلا اینجا نیستند و جایی دیگر در حال سیر و تفکر هستند ، و اصلا چیزی نمی‌گفتند . معمولا علامه خودش حرف نمی‌زد و چیزی نمی‌گفت و در حال تفکر مدام بودند ، اما برای ما تفکر مقدور نیست .چرا ما نمی‌توانیم تفکر کنیم؟ ما چون دور خود را شلوغ کرده‌ایم ، نمی‌توانیم تفکر کنیم . دقت کنید ؛ هر نگاهی که می‌کنید ، هر چیزی را که می‌بینید ، این می شود یک پرونده و می‌رود روی هزاران پرونده بدی که از قبل درست کرده‌ایم . گناهان قبلی ما همه یک پرونده شده است و گناه جدید ، پرونده جدیدی به آن پرونده‌ها افزوده می‌شود . حالا در سینه ما بی نهایت جای بایگانی پرونده است ، و مثل ادارات امروزی نیست که محل بایگانی تکمیل شود .در لحظه مرگ همه این پرونده های انباشته شده در سینه ، ما را در مقابل ما حاضر می کنند. درس اخلاق ؛ ۴مهر ۹۴
این نصیحت قرآن، همیشه یادمون باشه: قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَ أَقِیمُوا الصَّلَاةَ. با مردم به نیکی سخن بگویید و نماز را بپا دارید. سوره بقره ، آیه۸۳. یعنی آدمی که نماز میخونه ، باید خوش اخـلاق باشـه. اصلاً خاصیت نماز اینه که آدم رو خـوش اخلاق میکنه . اگـه نماز میخونیم ، ولی با مردم تندی می‌کنیم، و مردم از زبونمون در امان نیستند. اگه نماز می‌خونیم ، و دل دیگری رو می ‌شکنیم . اگه نماز میخونیم ، و دیگران از اخلاقمـون شکایت دارند . یه لحظه فکر کنیم . باید به نمازمون شک کنیم. اخلاق بد مثـل لاستیک پنچـر می‌ مـونه؛ تا عوضش نکنیم راه به جایی نمیبریم و در معنویت هم پیشرفتی نمی ‌کنیم
📖 طبق فرمایش اهل بیت علیهم السلام، صدقه دادن، یکی از راه های بسیار مؤثر در رفع بیماری های انسان هاست و البته این، تنها یکی از آثار نیکوی صدقه است. پیامبر خدا صلی‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلم: بیمارانتان را با صدقه درمان كنید كه آن، بیماری‏ ها و آفت‏ ها را از شما دور می‏ كند. امام کاظم علیه السلام هم فرمود: بیماران خود را با صدقه دادن درمان کنید؛ من چیزی را نمی شناسم که سریع تر از همه چیز اجابت می شود جز صدقه و هیچ چیزی را نمی شناسم که برای بیمار نافع باشد و زودرس باشد، جز صدقه دادن! دین اسلام هیچ گاه انسان ها را فراموش نکرده، لذا در این مورد هم در رابطه با کسانی که توانایی مالی برای صدقه دادن ندارند، جایگزین ارائه نموده است: پیامبر اکرم صلی الله‌ علیه‌ و آله و سلم: بر هر مسلمانی است که هر روز صدقه بدهد. عرض شد: کسی که مال ندارد چه کار کند؟حضرت فرمودند: برداشتن چیزهای آسیب رسان از سر راه، صدقه است. نشان دادن راه به کسی صدقه است. عیادت بیمار صدقه است. امر به معروف صدقه است. نهی از منکر صدقه است. جواب سلام دادن صدقه است. بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۵۰
حاج اسماعیل دولابی ره میفرمود بعضی سالها‌ می ‌شد که مزرعه‌ ی اصلی ما آفت می‌ خـورد و تمـام ما از بین میرفت. یک قطعه زمین کوچک هـم جای دیگری کاشته بودیـم ، به اصطلاح کنـاره ‌کاری و اصلاًَ آن را به حساب نمی‌آوردیم اما همه‌ خرج سالمان را همان کناره‌ کاری تأمین می کـرد و جبران همه ی‌ خسارات مزرعه‌ ی اصلی را هم می‌ نمود خوب است مؤمن درکنار عبادات واعمال واجب خـود یک عمل مستحب ، هر چند هم کـه کـوچک باشـد ، به طور خصوصی برای خودش قرار بگذارد، مثل دستگیری از یک خانواده‌ی فقیر یا سرپرستی یتیم و چه بسا فردای قیامت همین کناره‌کاری باعث نجات انسان شود. ، صفحه ۲۳۲
مرحوم آیت الله بهجت ره فرمودند گناه شنونده غیبت، مثل کننده است، مگر این که در مـقام انکار بر آید و سخن آن شـخص را قطع کـنـد یا از آن مـجلس برخیزد و اگرقدرت بر اینها نداشته باشد در دل غضبناک گردد اما اگر به زبان بگوید: ساکت شو ، اما در دل مایل و طالب باشد ، این از اهل نفاق است... بر اهل دیـن لازم است که چنانچه غیبت مسلمانی را بشنوند در مقام انکار بر آیند و آن را رد کـنند وگـرنه نکال عقوب و عذاب میگردند. معراج السعاده، صفحه ۵۶۲
کلاغ ‌هـا خیلی دوست دارند عقاب‌ ها را اذیت کنند. کلاغ بااینکه از عقاب کوچک ‌تر است؛ اما چون چابک‌تر است، میتواند سریع بچرخد و مانور دهد. گاهی اوقات هنگام پرواز، بالای سرعقاب قرار میگیرد‌ وبه سمت آن شیرجه میرود ولی می ‌داند کـه می ‌تـواند اوج بگیرد... عقــاب به جـای ایـن که از آزارهـای کلاغ مزاحم ناراحت شود، بیشتر وبیشتر اوج می‌گیرد و سرانجام کلاغ عقب می‌افتد! وقـتی کـسی از روی و غـرض‌ ورزی اذیت‌ تان می ‌کـند ، رو به بالا اوج بگیرید و او را پشت سرتان رها کنید...
؟ روزی از سـرِ بی کاری به بچه ‌های کلاس گفتـم انشایی بنویسند با ایـن عنـوان که فقر بهتر است یا عطر؟" قافیه ساختن از هایم بود، چند نفری از بچه‌ها نوشتند "فقر". در انشاهای قبل از بین علم و ثروت علم را انتخاب میکردند نوشته بودند که فقر خوب است چون و گوش آدم را باز می کند و او را بیدار نگه میدارد ولی عطر ، آدم را بیهوش و مدهوش می کند. فقط یکی از بچـه های کلاس نوشته بود . انشایش را هنوز هـم دارم. جالب بـود. نوشتـه بود: عطر حـس های آدم را بیدار می کنـد که فقـر آن ها را خامـوش کرده است. 📚
جـوانی نزد شیخ‌ حسنعلی نخودکی آمـد و گفت سه قفل در زندگی ام وجود دارد و سه کلید از شما می خواهم. اول این است که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم . قفل دوم این که دوست دارم کارم برکـت داشته باشـد و قفل سوم ایـن که دوست دارم عـاقبت بخیر شوم. شیخ حسنعلی به جوان فرمود برای قفل اول ، نمازت را بخوان. برای قفل دوم ، نمازت را اول وقت بخوان. و برای‌قفل سوم نمازت رااول‌ وقت بخوان جوان عـرض کرد : سه قـفل با یک کلید؟ مرحـوم شـیخ حسنعلی فرمـود نماز اول وقت ''شاه کلید'' است! ‌
فـردی با سه خواهر خود در سفـر بود كه مشهـورتـريـن جنگـجـوی زمـان ‌نزديك او شدو به او گفت می‌خواهم با يكی از اين دخترها ازدواج كنم برادر گـفت اگر يكی از آنها كند آن دوتای ديگـر رنـج می ‌برند . به دنبال قبيله ‌ای می ‌گـردم كه مـردانش سـه زن بگيـرند . سالها قاره‌ استراليا را پيمـودند بدون آنكه چنين قبيله ‌ای را بيابند هنگامی كـه پيـر شـدند و خـسته ، از راه، يكی از خـواهرها گـفت دست كم يكی از ما می ‌توانست شاد باشد برادر گـفت من اشتباه میكردم، ولی ديگرخيلی دير شده خـواهران را بر تخته ی سنگی نوشت تا هـركس از آنجا ميگذرد ، بفهمد كه شـادی يك نفـر نبايد به معنای غمگين شدن ديگران باشد