خاطره استاد قرائتی
از اولین آشنایی با #حاج_قاسم_سلیمانی
همـه رئیـس جمهـورهـا بـا هَـم بمـیرنـد یـک چـنین تشیـیع جـنازهای مـیشود؟
یڪ چنـین تشیـیع جـنازهاۍ نمـیشود.
عِـزت دست #خدا ست.
ایـن تـشییع جـنازه چـه چیـزی درونـش بود؟
پـول بود، زور بـود.
مَن خـودم سلیمـانی را نمـیشناختـم.
سالهـا ڪار ڪرد و بـه احـدی نگفت.
ایشان بالاترین درجه را داشت، خواص او را نمـیشناختـند.
من یک وقـت دفـتر #آقا رفتم،
کاری داشتـم با آقای حجازی، آقـای سردار سلیـمانی را هم نمـیشناختم،
آنجا نشسته بود.
به آقای حجـازی گـفتم: یڪ حـرف خصـوصی دارم، ایشان کیست ڪه اینجا نشـستـه اسـت؟
گفت: نمـیشنـاسـی؟
گفتـم: نه،
گفت: سَـردار سلیمانی است.
گفتم: عه، اسمـش را شنیده ام.
چـند سال پیش چند نفر سردار سلیمانی را میشناختند؟
سه سال پیش چند نفر #حججی را میشناختند؟
#خدا_خواسته_باشد درست ڪند،
یـک شبه همه چیز عوض میشود.