eitaa logo
فَـفِــرو الے اللّہ
140 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
246 ویدیو
2 فایل
فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ ۖ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ پس به سوی خدا بگریزید، ڪه مَن از سوۍ او بـراۍ شما بیم‌دهنده‌اۍ آشڪارم! •° نازعات/آیه۵۰ .
مشاهده در ایتا
دانلود
همسر شهیدسیدیحیۍسیدی : همیشـه وقتـی از منطقـه بـه خانـه مـی‌آمد و مـن در خـانه نبـودم، پشت در مـی‌ایستاد و در را باز نمی‌ڪرد. مَـن مـی‌گفتم: «شمـا ڪه ڪلید داری پـس چـرا داخـل نمـی‌روی؟» می‌گفت: «نـه ! دوسـت دارم شمـا در را برایـم باز ڪنی. اگـر شـده ساعـت ها هـم پشـت در مـی‌ایستم تـا شمـا بیایـی و در را باز کنی.» یـادم هسـت یڪبار مَـن مسجـد بـودم و وقـتی بازگشـتم دیـدم کنـار در ایستـاده است. من گفتم: «می‌رفتی داخل.» گفت: «نه؛ مگر مـی‌شود مـن همـسر داشـته باشـم و در را خـودم باز ڪنم.» جنس‌های ڪوپنی‌مـان را ڪه مـی‌گرفتیم، مـی‌آورد و بیـن همـه همسایـه‌ها تقسـیم می‌ڪرد و می‌گفت: «آن‌ها بچـه دارند، تعـداد نفراتشـان بیشتـر است و نیاز دارند. اما ما ڪمتر مصـرف می‌کنیم.» ماشین سـپاه دستـش بود وقتے مـن‌ آمدم و گفتم: «می‌خواهم بـروم سـر مـزار بـرادرم، مـرا با خـودت مـی‌بری؟» گفت: «عیـال جـان! ناراحـت نشـوی امـا نمـی‌توانـم شـما را بـرسانم.» من هم با بچه سختـم بود. گفتم: «چـرا؟ سـر راهـت است مـگر چـه می‌شود؟» می‌گفت: «عـیال جـان! اگـر قـرار باشـد شـما را برسانم باید آن دنیا جواب بیت المال را بدهم، نمـی‌توانم.» بعد من مـی‌گفتم: «دوستـانت وقتی ماشین دستشان است، زن و بچه‌شان را می‌رسانند.» به من گفت: «آن‌ها مـی‌توانـند جـواب بدهـند امـا مـن نمـی‌توانم جـواب بدهم.» یاد با اللهـم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهـم