eitaa logo
دوستانه
358 دنبال‌کننده
20.6هزار عکس
12.6هزار ویدیو
355 فایل
بشتابیم سحر نزدیک است. *کپی مطالب با ذکر صلوات برای ظهور، آزاد است*
مشاهده در ایتا
دانلود
13.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 عملیات « عاشورای ۴ » در روز ۳۰ مهر ماه ۱۳۶۴ با هدف انهدام نیروهای دشمن در منطقه عملیاتی غرب «دریاچه اُمُ النِّعاج» در «هُورالهویزه» انجام شد. یادهمه شیرمردان جبهه های نبرد حق علیه باطل گرامی وراهشان پررهرو وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ
هدایت شده از حامیان انقلاب
10.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به بهانه سالروز تولد دخترسه ساله حضرت رقیه سلام الله علیها لحظاتی با شهید مدافع حرم صفری کلیپ خادمیِ شهید_نوید_صفری ❤️ کفشداری حرم حضرت رقیه (س) سوریه 💗 دمشق وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @sardaraneashgh
هدایت شده از لحظه‌ای باشهدا
🔴 اسماعیل پورهواشمی؛ دبیرکل شباب المقاومة در صفحه اینستاگرامش نوشت: 🔺با هر قدم فرار صهیونیستها به پناهگاه ها سلام بر دستی که مقاومت را مسلح کرد یاد عزیز دل شهید حاج قاسم تاابد جاودانه باد وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷 ای با شهدا @lahzaei_ba_sh
هدایت شده از لحظه‌ای باشهدا
8.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سرنوشت جوانی که دی‌ماه ۹۸ عکس حاج قاسم را در خیابان پاره کرد یادش گرامی وراهش پررهرو چقدردلتنگت شده ایم حاجی نگاهی وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷 ای با شهدا @lahzaei_ba_sh
13.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم حافظه تاریخی مردم ایران هرگز روز ۱۲ تیرماه سال ۶۷ را فراموش نخواهد کرد؛ امروز سالروز جنایت خونین آمریکا در حمله موشکی به هواپیمای مسافربری ایران است وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷 ای با شهدا @lahzaei_ba_sh
۱۱ابان ماه سالروزشهادت خان جنگلی میرزا یونس مشهور به میرزا کوچک خان در سال ۱۲۵۷ در محله استادسرایی رشت دیده به جهان گشود. او پس از اتمام مدارج تحصیلی ابتدایی و راهنمایی خود در گیلان به قزوین و سپس به مدرسه حوزوی صالحیه تهران عزیمت کرد. او مشروطه خواه و رهبر جنبش جنگل بود که بدلیل نابسامانی‌های داخلی بعد از مشروطه و تعرض و دخالت‌های بیگانگان در ایران قیام و در رشت اعلام جمهوری کرد. وی با آغاز جنبش مشروطه از افراد تاثیرگذار و جوان این نهضت بود و فداکاری‌های زیادی در این راه انجام داد. میرزا کوچک خان پس از حدود هفت سال مبارزه و جنگ و گریز با تعداد اندکی از یاران خود برای جمع آوری قوا به طرف خلخال حرکت کرد که در برف و بوران اسیر شد و جان خود را از دست داد. با درگذشت وی در روز دوشنبه یازدهم آذر ۱۳۰۰ هجری خورشیدی نهضت جنگل به نقطه پایان خود رسید. هدیه نثار ارواح مطهر همه شهدا صلوات وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷 ای با شهدا @beshetabim 👈با دوستانه تا ظهور
هدایت شده از لحظه‌ای باشهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹ببینید| تصويری كه آرميتا برای رهبرمعظم انقلاب از روز حادثه ترور پدرش نقاشی كرد 🌹سالگرد شهادت دانشمند هسته‌ای؛ شهید داریوش رضایی نژاد وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷 ای با شهدا @lahzaei_ba_sh
هدایت شده از لحظه‌ای باشهدا
13.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹خیبر خیبر یا صهیون، جیش محمد قادمون ♦️مداحی مهدی رسولی برای دست و پا زدن های و وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷 ای با شهدا @lahzaei_ba_sh
📌سالروز غیورمردی که پیکر شهید حججی را شناسایی کرد، 🔹️ سردار مدافع حرم حاج درشب ۲۱ ماه رمضان سال پیش آسمانی شد ، سردار نیساری فردی که برای شناسایی پیکر *شهیدحججی* به مقر داعش رفت وازطرف سیدحسن نصرالله لقب پهلوان مقاومت گرفت یادش گرامی وراهش پررهرو وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷 ای با شهدا @lahzaei_ba_sh @beshetabim
🔹️ ماموریت ویژه سردار برای شناسایی پیکر مطهر شهید‌ :* ◇ بعد از *شهادت حججی* تا مدتها ، پیکر مطهرش در دست داعشی ها بود تا اینکه قرار شدحزب الله لبنان و داعش، تبادلی انجام دهند. ◇ بنا شد حزب‌الله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند و داعش هم پیکر *محسن و دو شهیدحزب الله* را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند. ◇ به من گفتند: "می‌توانی بروی در مقر داعش و پیکر *محسن* را شناسایی کنی؟" ◇ می دانستم می‌روم در دل خطر و امکان دارد داعشی‌ها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند.اما آن موقع ، *محسن* برایم از همه چیز وحتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و به طرف مقر داعش رفتیم. ◇ در دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود ، با اسلحه اش ما را می پایید. ◇ پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!"میخکوب شدم ، از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم. ◇ رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم؟! این بدن *اربا_اربا شده* این بدن قطعه قطعه شده!" ◇ بی اختیار رفتم طرف داعشی عقب رفت و اسلحه اش را مسلح کرد و کشید طرفم.داد زدم: *"پست فطرتا ، مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید؟! پس کو سر این جنازه؟! کو دست هاش؟!"* ◇ حاج سعیدحرف‌هایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه می‌کرد.داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت :"این کار ما نبوده ، کار داعش عراق بوده."دوباره فریاد زدم : *"کجای شریعت محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!"* ◇ داعشی به زبان آمد گفت: "تقصیرخودش بود.از بس حرص مون رودرآورد.نه اطلاعاتی بهمون داد ، نه گفت اشتباه کرده‌ام و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کردکه از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!" ◇ هرچه می کردم ، پیکر قابل شناسایی نبود. به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکررا برای شناسایی دقیقاباخودمون ببریم." ◇ اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا."نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه ، پیکر *محسن* نبود وداعش میخواست فریب مان بدهد. 🔹️ توی دلم متوسل شدم به *"حضرت زهرا علیها السلام"* گفتم : "بی بی جان خودتون کمک مون کنید ، خودتون دستمون رو بگیرید. خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید.یکباره چشمم افتاد به تکه استخوان کوچکی از محسن ناگهان فکری توی ذهنم آمد.خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن ، استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم! بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم. ◇ نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزب الله.از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی ، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم تا از آن آزمایش DNA بگیرند.دیگر خیلی خسته بودم. ◇ هم خسته ی جسمی و هم روحی. واقعا به استراحت نیاز داشتم. فردا حرکت کردم سمت دمشق همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله ، پیکر *محسن* را تحویل گرفته اند. 🔹️ به دمشق که رسیدم ، رفتم حرم *بی بی حضرت زینب علیهاالسلام* وقتی داخل حرم شدم ، یکی از بچه‌ها اومد پیشم و گفت: *"پدر و همسر شهید حججی به سوریه اومده اند. الان هم همین جا هستن.توی حرم."* ◇ من را برد پیش *پدر محسن* که کنار ضریح ایستاده بود. *پدر محسن* می دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تاچشمش به من افتاد ، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: *"از محسن خبر آوردی"* ◇ نمی‌دانستم جوابش را چه بدهم. نمی‌دانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر اربا_اربا را تحویل داده‌اند؟! بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل داده‌اند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل داده‌اند؟ ◇ گفتم: "حاج‌آقا، پیکر محسن مقرحزب الله لبنانه ، برید اونجا خودتونببینیدش." ◇ گفت: "قَسَمَت میدم به بی‌بی که بگو." ◇ التماسش کردم چیزی از من نپرسد.دلش خیلی شکست.دستش رو انداخت میان شبکه‌های ضریح *حضرت زینب علیها السلام* و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم.همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارمویش رو برام آوردی ،راضی ام." ◇ وجودم زیر وروشد.سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود.به سختی لب باز کردم و گفتم: *"حاج‌آقا، سر که نداره! بدنش رو هم مثل علی اکبرعلیه السلام اربا اربا کرده ان."* 🔹️ هیچ نگفت فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: *"بی بی جان ، این هدیه را از من قبول کن!*😭😭 هدیه نثار ارواح مطهرشان صلوات وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷 ای با شهدا @lahzaei_ba_sh @beshetabim
هدایت شده از لحظه‌ای باشهدا
دختر شهیدی که! با سر تراشیده در روستاها گرداندند، و زنده به گورش کردند. ولی توهین به امام و اسلام نکرد. ما چنین دخترانی داشتیم. ولی حالا خانم همه غمش اینه یوقت ناخنش نشکنه ... وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُم 🇮🇷 @lahzaei_ba_sh