#حکایت_داستان
استاد شیخ حسین انصاریان
✍من یکوقتی در شب چهاردهم ماه مبارک رمضان از منبر پایین آمدم و نشستم، جوانی در چهلسال قبل، یعنی زمان طاغوتیان، خیلی قیافهٔ ژیگول، پیراهن آستینکوتاه و مو و روی آنچنانی آمد و روبروی من نشست؛ مثل اینکه اولین بارش بود در جلسهٔ اهلبیت میآمد، از من پرسید: این حرفهایی که زدی، برای چهکسی بود؟ گفتم: برای دو نفر: پروردگار و اهلبیت. گفت: فقط برای این دوتا بود؟ گفتم: بله! گفت: من قبول کردم، اما حالا ببینم اگر توبه کنم، توبهٔ من قبول میشود؟ گفتم: حتماً قبول میشود و همین امشب هم قبول میشود، امیرالمؤمنین میفرمایند: «التوبه ندم»، توبه یعنی پشیمانی واقعی از جادهٔ خلافی که داری میروی. گفت: باشد، من توبه میکنم. من فکر کردم حرفش تمام شد، چون سؤال هم نباید میکردم که گناهت چیست، اما خودش یکدفعه گفت: من در بدترین خیابان آن روز تهران که پر از سینما و کاباره بود، در لالهزار زنانهدوز هستم و زیباترین لباسهای زنانه را میدوزم. خانمها یکبار یا دوبار میآیند و خود من باید لباس را به بدنشان پرو بکنم، خب دستم به بدنشان میرسد و لمس میکنم. گفتم: آن هم بخشیده است، همین امشب هم بخشیده است. گفت: من هم همین امشب این کارم را به کل قطع میکنم.
البته من ایشان را دیگر ندیدم، تا اینکه در سال 63 در خیابان ارم قم داشتم پیاده میرفتم که دیدم کسی از آنطرف خیابان، من را با اسم صدا کرد و من ایستادم، میخواستم به آنطرف خیابان بروم، اجازه نداد و گفت: من الآن میآیم. جلو آمد، یک چهرهٔ ملکوتی و آثار سجده به پیشانی، گفت: من را میشناسی؟ گفتم: نه! هیچجا من را ندیدهای؟ نه! گفت: من همان زنانهدوزی هستم که در شب چهاردهم ماه رمضان از تو پرسیدم که حرفها برای کیست؟ توبه کردم، آمدم درس خواندم و الآن هم درس خارج میخوانم، نمرههایم هم همه بالاست، پیشنماز یک مسجدی هستم که دویستتا جوان در آنجا هستند، چهلتایشان هم رفتهاند و شهید شدند و بقیه هم از محبین خاص ائمه هستند.
#حکایت_داستان
به بهانه کربلایی حسین گریه کردیم!
🔸حجت الاسلام آقای حاج شیخ عبدالله موسیانی نقل کرد از آیت الله العظمی نجفی مرعشی(ره) که فرمود: در زمان رضا شاه روضه خوانی ممنوع بود، ماه محرم بود، من و آقای خمینی و بعضی از رفقا دور هم جمع بودیم و در این فکر بودیم که چه کنیم و به کجا برویم که یک مجلس روضه و عزاداری پیدا کنیم و در آن شرکت کنیم و برای سید مظلومان گریه کنیم.
🔸بلند شدیم و از در مدرسه فیضیه بیرون آمدیم، مقداری قدم زدیم تا رسیدیم به در مسافرخانه ای، شنیدیم از آنجا صدای گریه می آید، ما هم وارد شدیم، سوال کردیم چرا گریه می کنید؟
🔸گفتند: ما یک عده مسافریم از اهل اصفهان، آمدیم اینجا برای زیارت و یکی از رفقای ما بنام کربلائی حسین فوت کرده، شما هم بفرمائید در این سوگواری با ما شرکت کنید.
. 🔸دیدیم یک جنازه در وسط اطاق است ولی به ما اشاره کردند که صحنه ساختگی است، ما هم نشستیم مشغول گریه و عزاداری شدیم ماموری خبردار شد و آمد که مانع شود.
🔸چون من او را می شناختم پولی به او دادم و گفتم این بیچاره غریب است در اینجا مرده است مانعشان نباش او هم رفت ما تا آخر شب به بهانه کربلائی حسین مرحوم ساختگی سوگواری و گریه زیادی برای حسین مظلوم کربلا که در ایران نیز به وسیله رضا شاه مظلوم شده بود کردیم.
روایت ها و حکایت ها را همراهی کنید
https://eitaa.com/revayathavahekayatha
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#لبیک_یا_خامنهای
#ملت_امام_حسین
@beshetabim
🍃با دوستانه تا ظهور🍃
استاد حاج شیخ حسین انصاریان:
روزی یکی از دوستان گفت در یکی از مناطق نزدیک به تهران یک پیر زن هشتاد ساله نابینا هست، و قدرت روحی قوی دارد و اهل معناست،اگر خواستید به دیدن ایشان برویم..
بعد از ظهری حرکت کردیم و بالاخره به منزل آن بانوی محترم رسیدیم..
بعد از سلام و احوالپرسی گفتم خانم برنامه روزانه و شبانه ات چیست؟!(چون میدانستم اهل خدا بر هر ثانیه از زندگی شان برنامه دارند، برنامه معنوی عبادی.)
گفت :اکنون که چشم ندارم تنها کاری که میتوانم بکنم یا شکر است یا نماز..
شب ها هم دو ساعت مانده به اذان صبح بیدار میشوم و قرآن میخوانم!
گفتم :شما حافظ قرآن هستید؟!
گفت : نه، ولی روزی که چشم هایم گور شد به پروردگارم نگفتم که چشم های مرا برگردان. چون دیدم او راضی به کوری من است و من هم راضی به رضای او شدم ولی با گریه گفتم ای معبود من چشمم را به دنیا بستی و من ممنونم.
لکن من تنها چیزی که با او در این دنیا مانوسم قرآن است.. چشمم را بر قرآن مبند!
فلذا از آن روز هر وقت قرآن باز میکنم چشمم روشن میشود و میتوانم قرائت قرآن بکنم قرآن را که میبندم باز همان کوری سابق برمیگردد.
#حکایت_داستان
آیت الله علی پناه اشتهاردی :
مرحوم آیت الله بروجردی برخی از خواب های خود را که در نظر خودشان رویای صادقه بود نقل می کرد!
از جمله می فرمود:
من در خواب دیدم آخوند خراسانی علیه الرحمه خیلی چاق و با عظمت است ولی اندکی بعد خیلی خیلی لاغر و ضعیف شد.
با تعجب از ایشان پرسیدم جریان چیست؟!
فرمود: من در بین مردم جایگاه داشتم مورد احترام بودم عظیم بودم.
لکن برخی از طلاب بخاطر مسائل مشروطیت آنقدر غیبت مرا کردند آبرویم را ریختند ضعیفم کردند!
مرحوم آقای بروجردی می فرمود: در صحن امیر مؤمنان طلبه ها دو دسته بودند گروهی کار مرحوم صاحب عروه را تایید میکردند و گروهی کار آخوند را. ولی من یک کلمه حرف نمی زدم..
آقایان عزیز در مسائل سیاسی علاوه بر بصیرت کافی خود نگهدار باشید زود لعن نکنیم فحش ندهیم این ها حساب کتاب دارد...
#حکایت_داستان
دو نکته از استاد شیخ حسین انصاریان در مورد علامه مجلسی:
1⃣من چند سالی در تهران با حاج میزا علی محدث زاده فرزند ارشد شیخ عباس قمی همسایه بودم.
ایشان به خود بنده فرمودند:
من ۱۰ شب منبر دعوت شدم در مشهد..
در دومین جلسه روایتی را از بحار مرحوم مجلسی نقل کردم و در ضمن گفتم توضیح پدر من در ذیل این روایت از توضیح و فهم مرحوم مجلسی ظريف تر و دقیق تر بوده...
همان شب پدرم را در خواب دیدم، فرمود علی تو منو در برزخ آزرده کردی،و با این حرف تو مقام مجلسی پایین آمد.
منبر را ترک کن برو اصفهان سر قبر علامه مجلسی و استغفار کن.
ایشان میگفتند: من صبح بلند شدم ادامه منبر را سپردم به فرد دیگری و رفتم اصفهان
سه شب اصفهان حوالی قبر علامه مجلسی مشغول دعا و مناجات و استغفار بودم.
2⃣نکته دوم را درباره علامه مجلسی پسر علامه امینی آقا رضای امینی به خود من گفتند،
گفتند پدر من یعنی علامه امینی مکرر در مکرر می فرمود:
علامه مجلسی به اندازه یک پیامبر غیر مرسل به دین خدا خدمت کرده است.
#حکایت_داستان
روایت ها و حکایت ها
https://eitaa.com/joinchat/2786197731C88ffbcfb9c
آیت الله خزعلی رحمه الله علیه:
من خودم نهج البلاغه را بیشتر در هنگام معطلی در شلوغی خیابانها حفظ کردم.
چون اگر بنا باشد دنبال این باشیم فرصت مناسب و با حواس جمع، آمادگی جسمی و ... به این امر بپردازیم بسیاری از وقتها و فرصتهایی را که می شد استفاده کنیم از دست داده ایم و کار هم طبعا کند پیش خواهد رفت.
من به جوانهای عزیز توصیه می کنم که همیشه کتاب همراه خود داشته باشند تا از این فرصتهایی که در زندگی امروز فراوان است با مطالعه کتاب و یا حفظ قرآن کریم و نهجالبلاغه استفاده کنند.
پ.ن:
«جمال الدین محمد بن حسین بن قریب کاشانی» نخستین حافظ نهجالبلاغه است که معاصر “سید رضی” مولف نهجالبلاغه بوده و این کتاب را از حفظ کتابت کرده است.
#نهج_البلاغه
#حکایت_داستان