eitaa logo
دوستانه
362 دنبال‌کننده
20.3هزار عکس
12.2هزار ویدیو
347 فایل
بشتابیم سحر نزدیک است. *کپی مطالب با ذکر صلوات برای ظهور، آزاد است*
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از پرورشی دبستان پسرانه جمهوری اسلامی
🎒درون کیف مدرسه‌اش، دو دفترچه کوچک داشت؛ ⚫️⚪️یکی از آن‌ها را با کاغذ سفید جلد گرفته بود و دیگری را با کاغذ سیاه؛ 📝بعضی وقت‌ها چه در خانه و چه در مدرسه، یکی از آنها را از کیفش بیرون می‌آورد و چیزهایی داخل آن می‌نوشت؛ 🧐این کار همیشگی او توجه دوستان و همکلاسی‌هایش را به خود جلب کرده بود. ❓یک روز یکی از همکلاسی‌هایش در مورد دفترچه‌ها از او سوال کرد؛ ➕حیدر جواب داد: اینها دفتر روزانه من هستند؛ کارهای خوبی را که انجام می‌دهم در دفتر جلد سفید و کارهای بدی را که ناخواسته از من سر می‌زند، در دفتر جلد سیاه می‌نویسم. 😳دوستش از شنیدن حرف‌های او تعجب کرد و گفت: «اجازه می‌دهی نگاهی به نوشته‌های داخل آنها بیندازم؟» ➕حیدر کمی فکر کرد و بعد اجازه داد. صفحات داخل دفتر سفید بسیار کم بود و نوشته داخل آن دیده نمی‌شد اما صفحات دفتری که جلدش سیاه بود، کامل و تا نیمه پر از نوشته بود؛❗️همکلاسی‌اش باز هم بیشتر از قبل تعجب کرد. ➕این بار حیدر زودتر از آنکه او سوالش را بپرسد، گفت: کارهای خوبی را که انجام می‌دهم بعد از نوشتن پاره می‌کنم تا غرور مرا نگیرد و همیشه فکر کنم هنوز کار خوبی انجام نداده‌ام اما کار‌های بدم را نگه می‌دارم تا یادم بماند چقدر بدی کرده‌ام. دبستان جمهوری اسلامی۲ ┅═••✾~🍃🌼🌺🌼🍃~✾••═┅ 💝🍃🌼💖🍃❤️🍂💗🍃🌼🍂💝