eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.1هزار دنبال‌کننده
121.1هزار عکس
123.7هزار ویدیو
208 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️روایتگری پدرِ هادی طارمی از فرزندِ شهیدش! ♦️فکر نکنید چون پسرم بوده و حالا که شهید شده از او تعریف می‌کنم. همه آن‌ها که هادی را می‌شناختند می‌توانند حرف‌های من را تائید کنند. هادی نمونه فرزند صالح بود. هادی زیر بار حرف زور نمی‌رفت. در محله‌مان هم هرکسی می‌خواست قلدر بازی دربیاورد و برای ناموس مردم مزاحمت ایجاد کند هادی مانع او می‌شد. 🔹پسرم نسبت به ناموس مردم حساس بود و اگر متوجه می‌شد کسی قصد آزار و اذیت آن‌ها را دارد، بی‌تفاوت نمی‌گذشت. 👈هادی به خیلی اهمیّت می‌داد و همیشه وقتی صدای را می‌شنید وضو می‌گرفت تا ثواب را از دست ندهد.
بسم الله القاصم الجبارین
#ابراهیم_هـای_خمینی اولین بتی را که شکستـ⚡️ـند بت #درون‌خویش بـود.... #شهید_ابراهیم_هادی #شهید_گمن
0⃣4⃣2⃣1⃣ 🌷 💠قسمتی کوتاه از زندگی شهید ابراهیم هادی 🔰شهید ابراهیم هادی نه دینی بود نه از فرماندهان جنگ❌ یک جوون کشتی گیر و اهل گود زورخانه. مردم تهران اگه بخوان خوب های خودشون رو مثال بزنند، شهید رو مثال بزنند که بگن بچه تهرونی مثل کی⁉️ 🔰یه سحری تصمیم میگیره در یک وضعیت نابسامانی بره بگه همه بهش گفتن الان چرا اذان گفتنت اخه اومده😕 ولی وقتی اذان میگه به سمتش تیراندازی💥 میکنن یکی از تیر ها به او میخوره 🔰همه میگن اینکارو چرا کردی یه دفعه میبینن ها با دستمال سفید🏳 تسلیم شدن. گفتن شما چرا تسلیم شدین میگن این کی بود اذان گفت؟؟؟ گفتن بله یکی اذان🔊 گفت شما زدید بهش 🔰بعد گفتند ما بخاطر اذان او شدیم بعد فرمانده گفت من اون سربازی رو که تیر زده رو با خودم اوردم فقط بزارید ما یک بار دیگه این رو ببینیم میرن سنگر، عراقی ها در حالی که ابراهیم مجروح💔 بوده به دستو پاش میفتن.. 🔰نه تنها برای گردان کمیل و یک افتخاره جاودانست👌 در عین حال کانال کمیل افتخار میکنه به "شهید ابراهیم هادی"🌷 شاید تمام تهران روز قیامت پشت سر شهید ابراهیم هادی وارد بهشت بشند😍 🔰من اون دوستمون رو واقعا میپذیرم. عارف و زاهد بزرگوار مرحوم رو در عالم رویا میبینه که بعنوان استاد عرفان عملی در عالم رویا عکس📸 شهید ابراهیم هادی رو نشون میده. یا اقای دولاوی با اعتقااااد این حرف رو به او میزنه که "اقا ابراهیم یکم ما رو کن" 🔰بنده مبلغ یک کتاب هستم که نویسنده کتاب میگه وقتی رو تموم کردم نمیدونستم اسم کتاب رو چی بزارم با نیت قران را باز کردم📖 ایات 109 به بعد "سوره صافات" جلوه گری میکرد که می فرماید: " اینگونه نیکو کاران را اجر میدهیم به درستی که او از بندگان مومن ما بود. 🌷 🌹🍃🌹🍃
🔸روزی برای تحویل امانتی به شهر "تبنین" رفته بودیم، در راه برگشت🚗 صدای آمد، احمد گفت: کجا نگه می‌داری تا نماز بخوانیم⁉️ گفتم: ۲۰ دقیقه‌ی دیگر به شهر می‌رسیم و همانجا نماز می خوانیم. 🔹از حرفم خوشش نیامد و نگاه معنا داری به من کرد😒 و گفت: من مطمئن نیستم تا ۲۰ دقیقه‌ی دیگر باشم و نمی‌خواهم خدا را در حالی ملاقات کنم که نماز دارم دوست دارم نمازم با "نماز امام زمان (عج)" و در همان وقت به سوی خدا برود. راوی: دوست شهید 🌹🍃🌹🍃
‍ تشنگی امانش را بریده بود از خط بر می گشت بود ... به سنگر که رسید را گفتند را سمتش گرفتم و گفتم: بنوش به یاد لبهای تشنه علیه السلام✨ لیوان را از دستانم گرفت و رفت دم ، منتظر رفیق اش بود که او هم بیاید سوت خمپاره ایی آمد ... گرد و خاک شد ... چشمانم را که باز کردم او را غرق در یافتم، سیرآبِ سیرآب.‌..! 🌱
🔰شهیدی که در قبر گفت 💠شهیدی که مزارش بارها توسط زیارت شده است. 🌸پس از شهادت عبدالمهدی مغفوری در ۴ ، پیکر پاکش را برای تشیع به آورده بودند. 🌺خانواده شهید و سه فرزند دلبندش برای آخرین دیدار بر گرد وجود آن نازنین حلقه زدند. 🌼مادر خانم شهید مغفوری روایت می کند ، وقتی خواستم چهره مطهر و نورانی شهید را برای وداع آخر ببوسم، با کمال تعجب مشاهده کردم که لبان ذکرگوی آن شهید به تلاوت سوره مبارکه مترنم است 🔹و پسرعموی شهید مغفوری هم از مراسم دفن این شهید خاطره‌ای شگفت دارد: 🔸وقتی می‌خواستیم شهید را به خاک بسپاریم با صحنه عجیبی مواجه شدیم،که به‌ یکباره منقلبمان کرد، وقتی پیکر شهید را در قبر می‌گذاشتیم صدای گفتن او را شنیدیم. ✅مزار در گلزار شهدای مسجد صاحب الزمان قرار دارد و عاشقان راه عشق و بر گرداگرد شمع وجودش پرواز می کنند. 🌷 🌺❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 شهرداری تهران در سحرگاه میگوید دست همچین کارگری، بوسیدنی نیست؟ 👏👌😊
"خاطرا‌ت‌طنزجبهہ"🙃 یڪبار سعید خیلے از بچہ‌ها کار کشید... دستہ بود شب برایش جشن پتو گرفتند... حسابے کتکش زدند من هم کہ دیدم نمےتوانم نجاتش دهم، خودم هم زیر پتو رفتم تا شاید کمے کمتر کتک بخورد..!😕 سعید هم نامردی نڪرد، بہ تلافے آن جشن پتو ، نیم‌ساعت قبل از وقت صبح، گفت... همہ بیدار شدند نماز خواندند!!!😄 بعد از اذان فرمانده گروهان دید همہ بچہ‌ها خوابند... بیدارشان ڪرد وَ گفت: اذان گفتند : چرا خوابیدید!؟🤔 گفتند : ما خواندیم..!✋🏻 گفت: الآن اذان گفتند، چطور نماز خواندید!؟😳 گفتند : سعید شاهدی اذان گفت! سعید هم گفت من برایِ شب اذان گفتم نہ نماز صبح ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
سردار‌ شهید مهدی‌ زین‌ الدین گفتم: نگرانتیم...! اینقدر‌ موقع توی جاده‌ نزن‌ کنار‌ نماز بخونی... چند دقیقه دیرتر چی میشه؟ افتادی دست کوموله‌ ها چی؟ خندید! گفت: تمام‌ جنگ‌ ما بخاطر همین‌ نمازه! تمام‌ ارزش‌ نمازم‌ توی‌ اول‌ وقت خوندنشه! نماز‌ اول‌ وقت‌ سفارش‌ یاران‌ آسمانی 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
تشنگی امانش را بریده بود از خط بر می گشت... بود به سنگر که رسید را گفتند آب را سمتش گرفتم و گفتم: بنوش به یاد لب های تشنه حسین علیه السلام... لیوان را از دستانم گرفت و به دم سنگر رفت منتظر رفیق اش بود که او هم بیاید سوت خمپاره ایی آمد گرد و خاک شد چشمانم را که باز کردم او را غرق در خون یافتم ،سیرآبِ سیرآب... الهی أنت أنت و أنا أنا: تو تویی و من، منم ببخش... 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
وقتـے باشے تو هم ڪعـبہ و هم قبلہ نما باشے تو تجویـد بہ لهجـہ اٺ مےآید باید ڪه بـلال باشـے تو! 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
بسم الله القاصم الجبارین
به یاد #شهید_رضا_قربانی_میانرودی 🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات #ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇 ●➼‌┅═❧═┅┅──
🌷 🔰بعضی از افراد وقتی درباره فرزندان صحبت می کنند خیال میکنن چون  هست دارن اینطور تعریف میکنند.ولی رضا از بدو تولد شهید بود کاملا درنگارش من اگر دقت کنید  خواهید شد که شهیدان درحیاتشان هم شهیدند دایی بزرگوار شهید رضا نیز ازشهدای دفاع مقدسند  و  رضا را دراین مکتب ما پرورش دادیم. 🔰 آقا رضا اولین نوه بابابزرگ مادریش بود یعنی بعد دایی شهیدش به دنیا آمد و از همان اول همه فکر میکردند احسان مجددا متولد شده است حالاشما فرض کنیدهمه شهید رضا را درجایگاه دایی اش که اصلا ندیده است می بینند و اینجاست که آقا رضا یک شهید زنده است راستی چرا درتمام جملاتم آقا رضا راتکرار میکنم علتش اینه که در زندگی ما بچهها اسامیشان با احترام یاد میشوند 🔰دراوج هم اسم رابد تکلم نمی کنیم این موضوع نیز درزندگی ما کاملا جاافتاده است البته این نیز خود نکته می باشد آقا رضا دردوران ابتدایی همیشه جزء شاگردان ممتاز بااخلاق مدرسه بود تا جایی که هرمدیری درمقابلش وادبش کم می آورد این رو من اززبان خود مدیران میگم دراکثر مدرسه آقا رضا را بعنوان الگو برای خانوادها مثال میزدند میگفتند این بچه به یک جای بالایی میرسد الان اکثر مدیرانش هستند وبعد شهادتش میگویند اگر ایشان شهید نمی شد 🔰مابه خیلی چیزها شک می کردیم دوران پیش دبستانی وابتدایی راباموفقیت کردنه فقط درسی بلکه حتی معنوی دردوران ابتدایی جزء سی قرآن 📖را با موفقییت حفظ کرد وبعنوان مکبر حسینیه محل زندگی شناخته شد واذان زدن راهم یاد گرفت واذان نیزموجود وبر روی گوشیهایمان نصب است که برایتان ارسال خواهم کرد 🔰وقتی به محله میرفتیم همه محل باخبر میشدند که بچه ها ان شب 🌙پیش پدربزرگشان هستند چون محل رو آن شب آقا رضا میزد چون پدربزرگ مادری که بود متولی مسجد🕌 محل هم بود واذان راازمنزل پخش میکردند لذا آقا رضا شبهایی🌟 که پیش بابابزرگ بود ازداخل خانه میکروفون رامیگرفت و اذان میگفت دوران راهنمایی شهید رضا دیگه وارد  محل زندگی شد 🔰 مسئول فرهنگی با آ ن سن کم، آقا رضا دیگه شده بود یک پای ثابت راهیان نور  .  رضا درکنار رشد معنوی رشد فرهنگی زیادی به لطف جایگاه اجتمایی که داشت رسیده بودودر راه درست یک ولایی محض بود ⚡️ 🌷 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
💚 بالی برای رفتن تا آسمان بده راهی برای دیدن رویت نشان بده ما مردمان ساده دل این زمانه ایم اصلا خودت بیا و دعا یادمان بده ما با سه شنبه های شما خو گرفته ایم اندازه لیاقتمان جمکران بده برگرد و تکیه بر روی دیوار کعبه کن ظهری به وقت شرعی زهرا بده خود را معرفی کن و یابنَ الحَسن بخوان و بعد قبر مادر خود را نشان بده...!! ‎‌‌‌‌‌‌ 🌻اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَج🌻 ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ امام زمانی شویم✅ 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
💜 خیلی هنر کنیم، نصفه‌شب دل از رختخواب می کنیم؛ اگر خسته و کوفته نباشیم؛ اما حاجی مثل ما نبود. 💜 روز درگیر مبارزه با اشرار شرق بود، دل شب هم بلند می‌شد. از آخر شب به وقت استراحت بود تا صبح چند بار بیدار می شد دو رکعت نافله می خواند و می خوابید. 💜 دوباره بلند می شد می گرفت دو رکعت نماز می خواند و می خوابید. یازده رکعت را یکجا نمی‌خواند، بخش بخش می‌کرد مثل پیامبر که نیمه های شب چندین بار برای نماز از خواب برمی‌خاست. 📚 کتاب سلیمانی عزیز، نشر حماسه یاران، صفحه ۳۱. راوی حجت‌الاسلام عسگری امام جمعه رفسنجان 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
📌تلنگر..... ✅ به فکر باش مثل شارژ موبایلت! ✅ با صدای بلند شو مثل صدای آلارم موبایلت ✅از انگشتات برای استفاده کن مثل صفحه کلید موبایلت ✅ را همیشه بخوان مثل پیام های موبایلت 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
حکایتی از توجه ویژه شهید❤️ به 💠 سال ۱۳۵۹ 🗓بود. برنامه تا نیمه شب ادامه یافت⏱ دو ساعت⏱ مانده به صبح کار بچه‌ها تمام شد. بچه‌ها را جمع کرد.👥 از خاطرات کردستان تعریف می‌کرد.🗣 خاطراتش هم جالب بود هم خنده‌دار. 😂 بچه‌ها را تا بیدار نگه داشت. بچه‌ها بعد از نماز به خانه‌هایشان رفتند. به مسئول بسیج گفت: اگر این بچه‌ها، همان ساعت می‌رفتند👤 معلوم نبود🧐 برای بیدار می‌شدند یا نه،‌ شما یا کار بسیج را زود تمام کنید😍 یا بچه ها را تا اذان صبح نگه دارید که نمازشان قضا نشود👌 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
وقتی صدای رو می‌شنید، دست از غذا خوردن می‌کشید و می‌رفت بخونه. بهش اصرار می‌کردیم و می‌گفتیم: غذات سرد میشه، تمومش کن، بعد برو نمازت رو بخون.اما محمود می‌گفت: آگه نروم نماز به خونم، روحم سرد میشه سالروزشهادت سردارشهید التماس دعا 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
تشنگی امانش را بریده بود از خط بر می گشت... بود به سنگر که رسید را گفتند آب را سمتش گرفتم و گفتم: بنوش به یاد لب های تشنه حسین علیه السلام... لیوان را از دستانم گرفت و به دم سنگر رفت منتظر رفیق اش بود که او هم بیاید سوت خمپاره ایی آمد گرد و خاک شد چشمانم را که باز کردم او را غرق در خون یافتم ،سیرآبِ سیرآب... الهی أنت أنت و أنا أنا: تو تویی و من، منم ببخش... 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🌸🌿 صدای را که می‌شنید سرگرم هر کاری که بود رهایش می‌کرد🚶‍♂ و آرام و بیصدا میرفت و مشغول می‌شد 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🔻روستای سابقیه را تازه فتح کرده بودیم درگیری سنگینی داشتیم در آن درگیری ها،تانک را پشت دیواری از دید پنهان کردیم همان موقع گوشی همراه محسن شروع کرد به گفتن دائم الوضو بود.سریع پیاده شد و ایستاد به نماز بین آن همه سر و صدا و شلوغی با یک آرامش مثال زدنی نماز میخواند ما هم با تأسی او قامت بستیم برای ... 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
تشنگی امانش را بریده بود از خط بر می گشت... بود به سنگر که رسید را گفتند آب را سمتش گرفتم و گفتم: بنوش به یاد لب های تشنه حسین علیه السلام... لیوان را از دستانم گرفت و به دم سنگر رفت منتظر رفیق اش بود که او هم بیاید سوت خمپاره ایی آمد گرد و خاک شد چشمانم را که باز کردم او را غرق در خون یافتم ،سیرآبِ سیرآب... الهی أنت أنت و أنا أنا: تو تویی و من، منم ببخش... 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
علی خواب دیده بود می‌شود.  صبح که بیدار شد حال هوای عجیبی داشت. رفت توی میدان مین منطقه و شروع کرد و خنثی کردن مین های والمری.  ۷۰۰- ۸۰۰ مین را خنثی کرده بود. جورابش را هم در آورده بود و چاشنی های شان را ریخته بود داخل آن. مطمئن بود شهید می‌شود. می گفت: وقت شد. مردد بودم نمازم را بخوانم یا بقیه کار را تمام کنم. پیش خودم گفتم: بگذار این چند تا مین را هم تمام میکنم، بعد می‌روم سر وقت . همان موقع پایش رفت روی مین. تمام چاشنی‌های داخل جوراب هم منفجر شد. پایش قطع شد و تمام بدنش هم زخمی؛ اما شهید نشد. می گفت: چون نمازم را اول وقت نخواندم، از شهدا جا ماندم. 🕊🌹 📚یادگاران، ج ۳۰ 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
📌نزدیک یک هفته بود که بودیم. موقع ناهار و شام که می شد علیرضا غیبش میزد. بهش گفتیم: مشکوک میزنی علیرضا، کجا میری؟ گفت: وقتی شما مشغول ناهار خوردن هستین، من میرم به و ( دختر شش ساله و هشت ماهه اش ) زنگ میزنم... 📌یه شب رفتیم توی خانه هایی که شده بود، تا از اونجا به دفاع از شهر پرداخته و جلوی نفوذ به شهر رو بگیریم. فرمانده مون گفت: می تونین از وسایل خانه ها مث استفاده کنین. شب که خواستیم بخوابیم، دیدم علیرضا بدون و ملحفه توی خوابید ، گفتم چرا از ملحفه استفاده نمی کنی؟ علیرضا گفت: شاید صاحب خانه راضی نباشه ... 📌شبها می خوند. اولین نفر بود که بلند میشد می گفت و نماز جماعت برگزار می کرد. استاد قرانمون بود. شبها می یومد و می گفت بیایم سوره بخونیم... شهید علیرضا قلی پور 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
وقتی صدای رو می‌شنید، دست از غذا خوردن می‌کشید و می‌رفت بخونه. بهش اصرار می‌کردیم و می‌گفتیم: غذات سرد میشه، تمومش کن، بعد برو نمازت رو بخون.اما محمود می‌گفت: آگه نروم نماز به خونم، روحم سرد میشه سالروزشهادت سردارشهید ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فرقه شناسی آسان در اربعین 🔻 به علامت ظاهری آنها دقت کنید متفاوت متفاوت متفاوت متفاوت هر کدام از این موارد را که مشاهده کردید، یعنی داخل یکی از موکب های فرقه ای هستید، آرامش خود را حفظ کرده و محل را ترک کنید. _حجت‌الاسلام حسین کرامتی ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin