.
#طاهر_خان_طومان
.
📚خاطرات شهید مدافع حرم سید رضا طاهر
.
✂️برشی از کتاب
بچهها که شهید میشدند، مواظب روحیه نیروها بود. سریع برنامهای پیاده میکرد و بگو و بخند راه میانداخت. میگفت: «گریه و زاری باشد برای عقبه. اینجا جای گریه و روحیه از دست دادن نیست.» اما همین سیدرضا وقتی به عقب برمیگشتیم، اسم هر شهیدی را میآوردیم، حالش دگرگون میشد. به اسماعیل خانزاده علاقه خاصی داشت. اسماعیل که شهید شد، داغدار شده بود. مدام به این فکر میکرد که چرا او شهید شده و خودش مانده. کنار هم بودند که اسماعیل تیر خورد و افتاد.
میگفت: «مگر من چه کردهام که تیر آمد و به من نخورد؛ ولی اسماعیل را به آرزویش رساند. ما که جفت هم بودیم. بیشتر از اسماعیل هم در تیررس بودم.» بعد از شهادت اسماعیل بیقرار بود. میخواست بداند اسماعیل چه کرده که این طور راحت به آرزویش رسید...
.
🔹️#طاهر_خان_طومان
🔹️#مصیب_معصومیان
🔹️#انتشارات_شهید_کاظمی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
.
#طاهر_خان_طومان
.
📚خاطرات شهید مدافع حرم سید رضا طاهر
.
✂️برشی از کتاب
بچهها که شهید میشدند، مواظب روحیه نیروها بود. سریع برنامهای پیاده میکرد و بگو و بخند راه میانداخت. میگفت: «گریه و زاری باشد برای عقبه. اینجا جای گریه و روحیه از دست دادن نیست.» اما همین سیدرضا وقتی به عقب برمیگشتیم، اسم هر شهیدی را میآوردیم، حالش دگرگون میشد. به اسماعیل خانزاده علاقه خاصی داشت. اسماعیل که شهید شد، داغدار شده بود. مدام به این فکر میکرد که چرا او شهید شده و خودش مانده. کنار هم بودند که اسماعیل تیر خورد و افتاد.
میگفت: «مگر من چه کردهام که تیر آمد و به من نخورد؛ ولی اسماعیل را به آرزویش رساند. ما که جفت هم بودیم. بیشتر از اسماعیل هم در تیررس بودم.» بعد از شهادت اسماعیل بیقرار بود. میخواست بداند اسماعیل چه کرده که این طور راحت به آرزویش رسید...
.
🔹️#طاهر_خان_طومان
🔹️#مصیب_معصومیان
🔹️#انتشارات_شهید_کاظمی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin