eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.1هزار دنبال‌کننده
118.7هزار عکس
118.4هزار ویدیو
207 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸دوران دبیرستان(به روایت مادر) صفحات ۳۲-۳۴ 🦋 دوران راهنمایی به پایان رسید. ازسال ۱۳۵۴ وارد دبیرستان دکتر شریعتی(شاهپور)🏫شد و در ادامه تحصیل داد. دبیرستان شریعتی سمت مشتاق بود و مسجدجامع هم در نزدیکی این مدرسه. ☀️ظهر که غلام حسین بعد از نماز به خانه آمد، محمدحسین برنگشته بود.به همسرم گفتم: 《نزدیک ناهار است،همه آمده اند، اما از محمدحسین خبری نیست.》 غلام حسین گفت:《نگران نباش! به همراه چندتا از دوستانش داخل مسجد بودند که من آمدم.》 گفتم:《چرا نگفتی بیاید خانه؟》 گفت:《اتفاقا گفتم دارم به خانه می روم، اگر دوست داری همراه من بیا؛ گفت بابچه ها توی کتابخانه کاری دارم.》 ⏰ساعتی گذشت.... محمدحسین وارد خانه شد! بانگرانی گفتم: 《مادر! توی مسجد چه کار می کردی؟مگر نباید ناهار بخوری؟!》 گفت:《بابچه ها قرارگذاشتیم روزی چندساعت با مطالعه کتاب های و بگذرانیم؛ شما دیگر باید به دیرآمدن من و شاید هم نیامدن من عادت کنید.☺️》 چون رفتار مشکوک یا خلاف اخلاقی از او نمی دیدم،سر به سرش نگذاشتم.. سفره را پهن کردم،خودش غذا را کشید و خورد. خواندن قرآن ،نهج البلاغه و کتاب های ارزنده دیگر،برحالات روحی و رفتارش تاثیرفراوان گذاشته بود.👌 بسیارخوش ذوق ،باسلیقه وخوش پوش بود. اقوام و آشنایان دوستش داشتند. خودش برای همه احترام قائل می شد و دیگران هم به او احترام می گذاشتند.🤗 ،یکی دیگر از کتاب هایی بود که مطالعه میکرد. غلام حسین مطالعه رساله را به فرزندان بزرگ تر و به محمدحسین سفارش می کرد! آن ها با واجبات،محرمات ،مستحبات ،احکام و نماز و روزه و.. آشنا شدند و شخصیت امام را بیش از‌پیش درک کردند. حضورمستمر محمدحسین به همراه پدر و برادران بزرگ تر در مساجد، سبب آشنایی بیشتر او باانقلاب و امام شد.🇮🇷 او بیشتر وقت ها دیر به خانه می آمد. وقتی می پرسیدم "کجابودی؟" می گفت:"مسجد". مسجد محل امنی بود؛ هیچ وقت مانع حضورش نمی شدم..؛ نگرانی من فقط به خاطر این بود که اتفاقی برایش نیوفتد.من هم مثل مادرهای دیگر دوست داشتم درخت تازه به ثمر رسیده ام،میوه و بر بدهد. طبیعی بود نگرانش باشم. چند روزی بود که ....
🌷 🔰خانواده شهیدطیاری تهیدست اما بودند. او دوران کودکی را در روستا گذراند و دبستان📚 را در عنبرآباد طی کرد و سپس به هنرستان جیرفت آمد. در روزهای هنرستان شکل گیری شخصیت مذهبی و سیاسی مهدی کامل شد👌 و همین آغاز مبارزه جدی با و فقری شد که همواره در کنار آن زندگی کرده بود. 🔰او نوجوان بود که درآن نقطه دور افتاده به دست یافته بود و سراپای وجودش از محبت💖 صاحب این رساله می سوخت. وقتی جنگ از سوی دشمنان این انقلاب آسمانی شروع شد پای به خاک جبهه ها باز شد. ماند و جنگید مجروح💔 شد اما از پا نیفتاد✘ 🔰درعملیات هفت فرمانده گردان دلاور چهارصدو نوزده لشگرسرافراز ۴۱ ثارالله کرمان بود، ترکش خمپاره ای💥 که بر مهربانش نشست نقطه سرخی بر پایان زندگی زمینی این فرزند راستین خمینی (ره) بود🕊 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin