eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.1هزار دنبال‌کننده
121.3هزار عکس
124.1هزار ویدیو
208 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ همسرم شهید ڪمیل خیلے بود☺️ مثل یہ مادرے ڪہ از بچہ اش مراقبت میڪنہ از من مراقبت میڪرد... یادمه تابسـتون بود و هوا بود خستہ بودم، رفتم پنڪہ رو روشن ڪردم وخوابیدم😴 «من بہ گرما خیلے حساسم» خواب بودم واحساس ڪردم هوا خیلے گرم شدہ و متوجہ شـدم برق رفته بعد از چند ثانیہ احساس خیلے ڪردم🌱 و به زور چشمم رو باز ڪردم تا مطمئن بشم برق اومدہ یا نہ... دیدم ڪمیل بالای سرم یه ملحفہ رو گرفتہ و مثل پنڪه بالای سرم مے چرخونہ تا بشم😇 ودوبارہ چشمم بسته شد ازفرط خستگے... شاید بعد نیم ساعت تا یکساعت خواب بودم و وقتے بیدارشدم دیدم ڪمیل دارہ اون ملحفه رو مثل پنڪہ روے سرم مے چرخونه تا خنڪ بشم...😳😢 پاشدم گفتم ڪمیل توهنوز داری مےچرخونے!؟ خستہ شدی😞 گفت: خواب بودی و برق رفت و تو چون به گرما میترسیدم از گرمای زیاد از خواب بیدار بشے ودلم نیومد☺️ 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
💞 ⚜همسرم ڪمیل خیلے بود☺️ مثل یہ مادرے ڪہ از بچہ اش مراقبت میڪنہ از من میڪرد... یادمه تابسـتون 🌴بودو هوا بودخستہ بودم، 🔅رفتم رو روشن ڪردم وخوابیدم😴«من بہ گرما خیلے حساسم»خواب بودم و ڪردم هوا خیلے گرم شدہ و متوجہ شـدم برق رفته بعد از چند احساس خیلے ڪردم🌱 و به زور چشمم رو باز ڪردم تا بشم برق اومدہ یا نہ... ⚜دیدم بالای سرم یه ملحفہ رو گرفتہ و مثل پنڪه بالای سرم مے چرخونہ تا بشم😇 ودوبارہ چشمم بسته شد ازفرط خستگے... شاید بعد نیم ساعت تا خواب بودم و وقتے بیدارشدم دیدم ڪمیل دارہ اون رو مثل پنڪہ روے سرم مے چرخونه تا خنڪ بشم...😳😢 🔅پاشدم گفتم توهنوز داری مےچرخونے⁉️ خستہ شدی گفت: بودی و برق رفت و تو چون به گرما میترسیدم از گرمای زیاد از خواب بیدار بشے ودلم💗 نیومد 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
✏️به همرزمانش گفته بود: 🎙«من سی و سومین شهید روستای بیشه سر هستم»✌️ 💬به اطرافیان گفته بود برای شهادتش دعا کنند🌹و به همه سفارش می کرد تا در قنوت🤲 نمازشان، دعای فرج بخوانند😎و شهادت📿او را از خدا بخواهند. 🎤میگفت ''گرچه به کمتر از شهادت راضی نیستم؛ولی از خدا می خواهم که اگر شهید نشدم، اجر شهید را به من بدهد''🎨🥇 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
💢شب آخر که قرار بود بره محل کارش. به من گفت منو میبری ترمینال⁉️ گفتم چرا که نه، آره پسرم☺️کمیل خودش رانندگی میکرد عجله داشت، موتورو تند میبرد 💢تو راه به من گفت بابا ازم هستی؟ یه بوسه به صورتش زدم😍 گفتم من ازت راضیم ازت راضی باشه، بعد گفت بابا . وقتی رسیدیم ترمینال باهم خداحافظی👋 کردیم. 💢کمیل گفت تو برو واسه رفتنم صبر نکن اتوبوس🚎 طول میکشه حرکت کنه. کمیل سوار اتوبوس شد. بعد از چند ثانیه⏰ از اتوبوس پیاده شد. منو بوسید 💢چشماش پر از اشک بود😢 و بغض کرده بود. دوباره بهم گفت بابا تو برو من ندارم برام صبر کنی. همونجا فهمیدم 🕊 به نقل از 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
ماجرای توسل روزانه به آیت الکرسی و عقد اخوت کمیل برای شهادت همسر شهید مصطفی (کمیل) صفری تبار می گوید:🎤 کمیل به آیت‌الکرسی اعتقاد فراوانی داشت و همیشه بر زبانش جاری بود و این عادت ما شد زمانی که با هم بیرون می‌رفتیم همیشه به من می‌گفت آیت‌الکرسی را بخوانیم. ◇ یک روز به شوخی به او گفتم که «جان خیلی عزیز است» ◇ او در پاسخم گفت: «خانم جان! این را بدان که جان برای آدم خیلی عزیز است ولی من دوست ندارم به مرگ طبیعی، تصادف و بیماری از دنیا بروم، مرگ یک بچه شیعه باید با شهادت باشد، حیف که کلی زحمت در این دنیا بکشی ولی به مرگ طبیعی از دنیا بروی» ◇ سرانجام در سحرگاه ۱۳ شهریور سال ۹۰ در کردستان منطقه سردشت در ارتفاعات جاسوسان ، بچه‌های یگان صابرین با گروهک منافق پژاک درگیر می‌شوند. ◇ همرزم و دوست کمیل، شهید محرابی پناه تیرمی‌خورد. وقتی کمیل برای کمک و عقب کشیدن دوستش می‌رود، خمپاره‌ای در کنار این دو اصابت می‌کند و هردوی آنها آسمانی می‌شوند. ◇ این دو شهید با هم عقد اخوت بسته بودند که در صورت شهادت یکی از آنها دیگری را شفاعت کند که هر دو شهید شدند و شفیع هم. 🌷 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin