🅾کرامات #امام_کاظم علیه السلام
#کرامتدوم
2⃣ امام کاظم علیه السلام و خبر از مرگ زندانبان
♦️ابویوسف و محمد بن حسن که دو نفر از اصحاب ابوحنیفه بودند، در زندان سندی بن شاهک به ملاقات امام ابی الحسن موسی بن جعفر علیه السلام رفتند
در بین راه با هم می گفتند: ما چیزی از موسی بن جعفر کم نمی آوریم. یا مساوی او هستیم، یا مشابه او ...
وقتی به خدمت حضرت رسیدند و مقداری نشستند، یکی از مأمورین زندان وارد شد و گفت: نوبت کاری من تمام شده و از خدمت شما می روم. اگر بیرون زندان کاری دارید بفرمائید، تا مرتبه دیگر که نوبت خدمت من می شود و مجدداً باز خواهم گشت، نتیجه اش را تقدیم کنم.
حضرت فرمودند: کاری ندارم. وقتی آن مرد رفت، حضرت به ابو یوسف رو کرد و فرمود: عجیب است، او امشب می میرد. آن وقت به من میگوید اگر کاری داری بگو انجام دهم!
ابویوسف و محمد بن حسن بُهتزده پس از خداحافظی از زندان بیرون آمدند، در حالی که به یکدیگر می گفتند: ما آمده بودیم بحث حلال و حرام کنیم. او از امور غیبی خبر داد! زمان مرگ امری است نهانی! از کجا میدانست؟!
سپس فردی را مأموریت دادند تا آن مأمور زندان را تا فردا تعقیب کند و آنها را از وضع او مطّلع نماید. آن مرد نیز وی را زیر نظر گرفت و شب را در مسجد محله که نزدیک خانه آن مأمور بود، خوابید. صبحگاهان دید فریاد عزا بلند است و مردم به داخل خانه وی آمد و شد میکنند
پرسید: چه خبر است؟ گفتند: فلانی دیشب از دنیا رفت. این مرد پیش ابو یوسف و محمد بن حسن آمد خبر مرگ آن مأمور را آورد
مجدداً این دو به ملاقات حضرت آمدند و گفتند: " معلوم شد شما به حلال و حرام دین خدا آگاهید. ولی زمان مرگ او را که از اسرار غیبی الهی است از کجا دانستید؟
💠 حضرت فرمود: این از دروازه های علم رسول الله است که به روی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام گشودند و سپس آن علم الهی از هر امام به امام بعدی منتقل شده است ...
منبع: بحارالانوار، ج۴۸، ص ۶۴ از خرائج
#شهادت_امام_موسي_كاظم تسلیتباد
کرامات بعدی امام کاظم👇
🌹گاھ نوشٺ هاے یڪ طلبھـ ـ
🍀 @besmellaherrahmanerrahimm
هدایت شده از 🌹گاھ نوشٺھاے يڪ طلبھـ ـ ـ
🅾کرامات #امام_کاظم علیه السلام
#کرامتدوم
2⃣ امام کاظم علیه السلام و خبر از مرگ زندانبان
♦️ابویوسف و محمد بن حسن که دو نفر از اصحاب ابوحنیفه بودند، در زندان سندی بن شاهک به ملاقات امام ابی الحسن موسی بن جعفر علیه السلام رفتند
در بین راه با هم می گفتند: ما چیزی از موسی بن جعفر کم نمی آوریم. یا مساوی او هستیم، یا مشابه او ...
وقتی به خدمت حضرت رسیدند و مقداری نشستند، یکی از مأمورین زندان وارد شد و گفت: نوبت کاری من تمام شده و از خدمت شما می روم. اگر بیرون زندان کاری دارید بفرمائید، تا مرتبه دیگر که نوبت خدمت من می شود و مجدداً باز خواهم گشت، نتیجه اش را تقدیم کنم.
حضرت فرمودند: کاری ندارم. وقتی آن مرد رفت، حضرت به ابو یوسف رو کرد و فرمود: عجیب است، او امشب می میرد. آن وقت به من میگوید اگر کاری داری بگو انجام دهم!
ابویوسف و محمد بن حسن بُهتزده پس از خداحافظی از زندان بیرون آمدند، در حالی که به یکدیگر می گفتند: ما آمده بودیم بحث حلال و حرام کنیم. او از امور غیبی خبر داد! زمان مرگ امری است نهانی! از کجا میدانست؟!
سپس فردی را مأموریت دادند تا آن مأمور زندان را تا فردا تعقیب کند و آنها را از وضع او مطّلع نماید. آن مرد نیز وی را زیر نظر گرفت و شب را در مسجد محله که نزدیک خانه آن مأمور بود، خوابید. صبحگاهان دید فریاد عزا بلند است و مردم به داخل خانه وی آمد و شد میکنند
پرسید: چه خبر است؟ گفتند: فلانی دیشب از دنیا رفت. این مرد پیش ابو یوسف و محمد بن حسن آمد خبر مرگ آن مأمور را آورد
مجدداً این دو به ملاقات حضرت آمدند و گفتند: " معلوم شد شما به حلال و حرام دین خدا آگاهید. ولی زمان مرگ او را که از اسرار غیبی الهی است از کجا دانستید؟
💠 حضرت فرمود: این از دروازه های علم رسول الله است که به روی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام گشودند و سپس آن علم الهی از هر امام به امام بعدی منتقل شده است ...
منبع: بحارالانوار، ج۴۸، ص ۶۴ از خرائج
#شهادت_امام_موسي_كاظم تسلیتباد
کرامات بعدی امام کاظم👇
🌹گاھ نوشٺ هاے یڪ طلبھـ ـ
🍀 @besmellaherrahmanerrahimm
🅾 کرامات #امام_کاظم علیه السلام
#کرامتدوم
3⃣امام کاظم علیه السلام و زنده ساختن گاو مرده
🔻علی بن مغیره گوید:
همراه امام موسی کاظم علیه السلام در منی میرفتیم که با زنی روبهرو شدیم که که فرزندان کوچکش به دورش حلقه زده بودند و همگی سخت میگریستند.
امام فرمود:" چرا گریه میکنید؟ "
زن که امام را نمی شناخت گفت:" تنها سرمایه من و این فرزندان یتیمم گاوی بود که از شیرش زندگی را میگذراندیم. اینک گاو مُرده و ما درمانده شدهایم."
امام فرمود:" آیا دوست داری آن گاو را زنده سازم؟ "
گفت:"آری، آری!
امام به گوشه ای رفت و دو رکعت نماز خواند و دست به سوی آسمان گرفت و دعا نمود. آنگاه کنار گاو مرده آمد و ضربه ای به پهلوی گاو زد. ناگهان گاو زنده شد و از جا بلند شد!
زن با دیدن این صحنه فریاد زد:" بیایید که قسم به خدای کعبه، او عیسی بن مریم است! "
مردم ازدحام کردند و به تماشای گاو و سخنان زن مشغول شدند. اما امام خود را در بین مردم پنهان نمود و به راه خود ادامه داد ...
منبع: بحارالانوار، ج۴۸، ص ۵۵، از بصائرالدرجات
#میلاد_امام_كاظم علیهالسلام مبارکباد
کرامات بعدی #امام_کاظم 👇
🌹گاھ نوشٺ هاے یڪ طلبھـ ـ
🍀 @besmellaherrahmanerrahimm
🏴کرامات #امام_کاظم علیه السلام
#کرامتدوم
2⃣ امام کاظم علیه السلام و خبر از مرگ زندانبان
♦️ابویوسف و محمد بن حسن که دو نفر از اصحاب ابوحنیفه بودند، در زندان سندی بن شاهک به ملاقات امام ابی الحسن موسی بن جعفر علیه السلام رفتند
در بین راه با هم می گفتند: ما چیزی از موسی بن جعفر کم نمی آوریم. یا مساوی او هستیم، یا مشابه او ...
وقتی به خدمت حضرت رسیدند و مقداری نشستند، یکی از مأمورین زندان وارد شد و گفت: نوبت کاری من تمام شده و از خدمت شما می روم. اگر بیرون زندان کاری دارید بفرمائید، تا مرتبه دیگر که نوبت خدمت من می شود و مجدداً باز خواهم گشت، نتیجه اش را تقدیم کنم.
حضرت فرمودند: کاری ندارم. وقتی آن مرد رفت، حضرت به ابو یوسف رو کرد و فرمود: عجیب است، او امشب می میرد. آن وقت به من میگوید اگر کاری داری بگو انجام دهم!
ابویوسف و محمد بن حسن بُهتزده پس از خداحافظی از زندان بیرون آمدند، در حالی که به یکدیگر می گفتند: ما آمده بودیم بحث حلال و حرام کنیم. او از امور غیبی خبر داد! زمان مرگ امری است نهانی! از کجا میدانست؟!
سپس فردی را مأموریت دادند تا آن مأمور زندان را تا فردا تعقیب کند و آنها را از وضع او مطّلع نماید. آن مرد نیز وی را زیر نظر گرفت و شب را در مسجد محله که نزدیک خانه آن مأمور بود، خوابید. صبحگاهان دید فریاد عزا بلند است و مردم به داخل خانه وی آمد و شد میکنند
پرسید: چه خبر است؟ گفتند: فلانی دیشب از دنیا رفت. این مرد پیش ابو یوسف و محمد بن حسن آمد خبر مرگ آن مأمور را آورد
مجدداً این دو به ملاقات حضرت آمدند و گفتند: " معلوم شد شما به حلال و حرام دین خدا آگاهید. ولی زمان مرگ او را که از اسرار غیبی الهی است از کجا دانستید؟
💠 حضرت فرمود: این از دروازه های علم رسول الله است که به روی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام گشودند و سپس آن علم الهی از هر امام به امام بعدی منتقل شده است ...
منبع: بحارالانوار، ج۴۸، ص ۶۴ از خرائج
#شهادت_امام_موسي_كاظم تسلیتباد
کرامات بعدی امام کاظم👇
🏴گاھ نوشٺ هاے یڪ طلبھـ ـ
🍀 @besmellaherrahmanerrahimm