❤️قسمت سیزده❤️
.
همان حرف ها را پشت تلفن تکرار کردم و برگشتم.
مامان پرسید: چی شده هی میروی و هی می آیی؟؟
تکیه دادم به دیوار.
آقای بلندی زنگ زده می خواهد دوباره بیاید.
مامان با لبخند گفت: خب بگذار بیاید.
+ برای چی؟؟ اگر می خواست بیاید، پس چرا رفت؟؟
_ لابد مشکلی داشته و حالا که برگشته یعنی مشکل حل شده. من دلم روشن است. خواب دیدم شهلا. دیدم خانه تاریک بود، تو این طرف دراز کشیدی و ایوب آن طرف، #نور سفیدی مثل نور #ماه از قلب ایوب بلند شد و آمد تا قلب تو.
من می دانم تو و ایوب قسمت هم هستید بگذار بیاید. آن وقت محبتش هم به دلت می نشیند😍
اکرم خانم صدا زد:
شهلا خانم باز هم تلفن.
بعد خندید و گفت:
می خواهید تا خانه تان یک سیم بکشیم تا راحت باشید؟؟
مامان لبخند زد و رفت دم در.
من هم مثل مامان به خواب اعتقاد داشتم.
محبت ایوب به دلم نشسته بود اما خیلی دلخور بودم.
مامان که برگشت هنوز می خندید.
_ گفتم بیاید شاید به نتیجه رسیدید.
گفتم: ولی آقا جون نمی گذارد، گفت من به این دختر بِده نیستم.
#ادامه_دارد
.
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
@besooyenour
❤️قسمت چهارده❤️
.
ایوب قرارش را با مامان گذاشته بود.
وقتی آمد من و مامان خانه بودیم، آقاجون سر کارش بود.
رضا مثل همیشه #منطقه بود و زهرا و شهیده مدرسه بودند.
دست ایوب به گردنش آویزان بود و از چهره اش مشخص بود که درد دارد😖
مامان برایش پشتی گذاشت و لحاف آورد.
ایوب پایش را دراز کرد و کاغذی از جیبش بیرون آورد.
_ مامان می شود این نسخه را برایم بگیرید؟؟
من چند جا رفتم نبود.
مامان کاغذ را گرفت.
_ پس تا شما حرف هایتان را بزنید برگشته ام.
مامان که رفت به ایوب گفتم:
+ کار درستی نکردید.
_ می دانم ولی نمی خواستم بی گدار به آب بزنم.
با عصبانیت گفتم:
+ این بی گدار به آب زدن است؟؟ ما که حرف هایمان را صادقانه زده بودیم، شما از چی می ترسیدید؟؟
چیزی نگفت
گفتم:
+ به هر حال من فکر نمی کنم این قضیه درست بشود.
آرام گفت:
_ " می شود"
+ نه امکان ندارد، آقاجونم به خاطر کاری که کردید حتما مخالفت می کنند.
_ من می گویم می شود، می شود. مگر اینکه...
+ مگر چی؟؟
_ مگه اینکه....خانم جان، یا من بمیرم یا شما...
❤️ #ادامہ_دارد
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
@besooyenour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┈••✾•✨✾••┈
بازآ دلم ز گردش دوران شکسته است
چون کشتی از تهاجم طوفان شکسته است
آیینه خیال نهادم به پیش روی
دیدم که قلبم از غم هجران شکسته است
🌤أللَّھُمَ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْفَرَج🌤
🤚سلام رفقا جان☺️
#صبحتون_متبرک_به_نگاه_امام_حسن_علیه_السلام
#روزتون_پر_از_شادی_و_نشاط
الهۍ ڪہ امروز
مهربانۍ رسمتون باشہ
موفقیت سهمتون
خوشبختۍ حقتون باشہ
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
@besooyenour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥#کلیپ | مروری بر زندگی نامه امیر سرافراز سپهبد علی صیاد شیرازی
🍃🌹🍃
🌺 ۲۱ فروردین ماه سالروز شهادت شهید #صیادشیرازی گرامی باد..
#روشنگری | #ثامن | #ماه_رمضان
@besooyenour
══════════﷽❀ ⃟⃟ ⃟🇮🇷 ⃟✤
🔅 🇮🇷ثامن ۲۰🇮🇷🔅
🇮🇷 موضوع #نشست_سیاسی
"تبیین شعار سال ۱۴۰۱ "
🇮🇷سخنران :هادی سیاسی حجت الاسلام والمسلمین نوروزی
ساعت : ۱۵
@besooyenour
AUD-20220410-WA0026.opus
956.3K
══════════﷽❀ ⃟⃟ ⃟🇮🇷 ⃟✤
🔅 🇮🇷ثامن ۲۰🇮🇷🔅
🇮🇷 موضوع #نشست_سیاسی
"تبیین شعار سال ۱۴۰۱ "
🇮🇷سخنران :هادی سیاسی حجت الاسلام والمسلمین نوروزی
@besooyenour
336.4K
#سوال
⭕️ وسایل برقی حتی خارجی که ربطی به حقوق کارگرم نداره چرا گرون شده⁉️
خواهر عسگری پاسخ میدهد
🍃🌹🍃✨✨✨✨✨✨✨✨✨
@besooyenour
تله جنگ افغانی ایرانی.m4a
4.19M
🍃🌹🍃
📢#شبهه: مهاجرین آمده اند ایران را ویران کنند⁉️
#پاسخ را میشنویم
🎙کارشناس: محمدحسین دادخواه
#روشنگری
#ثامن
#جهاد_تبیین
@besooyenour
❤️قسمت پانزده❤️ .
از این همه اطمینان حرصم گرفته بود.
+ به همین سادگی؟ یا من بمیرم یا شما؟؟
_ به همین سادگی، آنقدر میروم و می آیم تا آقا جون را راضی کنم، حالا بلند شو یک عکس از خودت برایم بیاور😍
+ عکس؟ عکس برای چی؟ من عکس ندارم.
_ می خواهم به پدر و مادرم نشان بدهم.
+ من می گویم پدرم نمی گذارد، شما می گویید برو عکس بیاور؟؟ اصلا خودم هم مخالفم.
میخواستم تلافی کنم.
گفت:
_ من آنقدر می روم و می آیم تا تو را هم راضی کنم. بلند شو یک عکس بیاور....
عکس نداشتم.
عکس یکی از کارت هایم را کندم و گذاشتم کف دستش
❤️ #ادامہ_دارد
بامــــاهمـــراه باشــید
🌹🍃🌹🍃
@besooyenour