🍃غم بزرگی بیخ گلویم نشسته و دست بر دار نیست، #محروم شده ام از دیدن امام زمانم و غم بزرگتر این است که نفسم بند نیامده از این محرومیت!
قسمت نشد که گاه به گاهی ببینمت
حتی به قدر نیم نگاهی ببینمت
🍃جمعه ها را بدرقه می کنم و دلم بی قرارتر می شود، عقربه های ساعت #انتظار به سختی می گذرند و زیر لب زمزمه می کنم #متی_ترانا_و_نراک...
تکلیف بیقراری این دل چه میشود؟!
اصلاً شما اگر که نخواهی ببینمت…
🍃پرونده اعمالم بر قلبم سنگینی می کند و به این می اندیشم که اگر نگاهت به سیاهی های دلم بیفتد چه کنم؟
آقا خدا نیاورد آن روز را که من
سرگرم میشوم به گناهی ببینمت
🍃آقاجان، اشک ریختی و در درگاه خدا برای گناهانم طلب بخشش کردی.هرچه به خود می نگرم می بینم یار که نه #سربار بوده ام و گاهی #العجل_بقیه_الله زمزمه کرده ام.
با این دل سیاه و تباهم چه دلخوشم
بر این خیال کهنه واهی، ببینمت!
🍃از خودم شرمنده ام اما می دانم روزی می آیی و این انتظار پایان می یابد .کاش #آرزو به دل نمیرم و چشمم به جمال زیبایت روشن شود.
دارم یقین که روز وصال تو میرسد
ذکر لبم شده که الهی ببینمت
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
#جمعه_های_انتظار
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی #صاحب_الزمان #ظهور #غیبت #صلوات
@besooyenour
🍃حلب، و چه نام آشنای غریبی. نامش را بارها شنیده ام، سرزمینی غریب که لاله های زیادی در آن آرمیده اند، لاله هایی که هر کدامشان رنگ و بوی ویژه ای از #یار داشتند.
ایمان، هم جز این قافله است. #جوان متقی ای که آخر، آرام جانش را در راه #دفاع از حریم آل الله در میانه ی این لاله زار پیدا کرد.
🍃آسمان عاشقانه ی پاییز ۱۳۹۴، #ایمان
وهب گونه بر خواست و از نو عروس
بیست و چند روز ه اش دل را پرواز داد، #غزل خدا حافظی را گرفتو راهی کاروان #حسین زمانش شد...
🍃لاله ی قصه ی ما دنیا را با تمام دلبستگی هایش #طلاق داده بود، سبکال و سبکار رفت تا از نوامیس #اسلام دفاع کند و اجازه ندهد بار دگر زبانه ی آتش پَرِ معجری را بسوزاند و گوشوره ای خون آلود از دختر بچه ای غصب شود. آری
ایمان رفت تا بازار شام دیگری رخ ندهد. رفت و #بصیرت را به آموخت...
🍃به وضوح روشن است، ایمان و ایمان ها اهل این وادی نبودند
فقط آمدند تا تلنگری باشند برای ما به فرش نشسته های دنیایی. خوشا به حالتان ای لاله های #عاشق، شهادت مبارکتان باد♥️
✍نویسنده: #زهرا_حسینی
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_ایمان_خزایی_نژاد
📅تاریخ تولد : ٣ خرداد ۱٣۶۶
📅تاریخ شهادت : ٢٣ آبان ۱٣٩۴
📅تاریخ انتشار : ٢۳ آبان ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : سوریه
🥀مزار شهید : جهرم
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
@besooyenour
🍃زائر حرم #عمه_سادات شده بود. همان روزها که امنیت در سوریه برقرار بود و خبری از جنگ و تهدید نبود. دلش را دخیل بسته بود به شبکه های #ضریح و از خانم خواسته بود واسطه شود تا خدا دختری به او عطا کند.
🍃خواهر ارباب دست های خالی #زائرش را با حاجت های برآورده شده پر کرده بود و پس از مدتی خداوند #دختری به او هدیه کرد. #خیرالله برحسب ارادت به عمه سادات، نامش را زینب نامید.
🍃قرار بود یک سالگی #زینب را به رسم تشکر از خواهر ارباب به حرمش بروند اما زمزمه تهدیدها در گوش جهان پیچید و حسرت #زیارت سه نفره را قاب کردند و گوشه دلشان گذاشتند.
🍃دلتنگی هایشان را در حرم #امام_رضا تسکین دادند. هربار حاجتی می خواست اما در آخرین زیارتش توفیق #شهادت خواسته بود. امام رضا این بار هم حاجت دلش را داد و شهادت نامه اش امضا شد.
🍃زمزمه ها بیشتر شد و نوکر ارادتمند #ارباب راهی شد و مهر مدافع حرم بر قلبش حک شد. روزها با #دلتنگی گذشت و خانواده روزشماری می کردند برای برگشتنش. به همسرش گفته بود #عملیات مهمی پیش رو دارند، برایشان صدقه کنار بگذارد. بی تابی مونس همسرش شده بود و دست به دعا شده بود.
🍃۱۶۰ کیلومتر پیاده رفته بود عقب تا جایی بتواند عکس هایش را برای دخترش بفرستد و گفته بود زمان کمی تا #پیروزی باقی مانده و به زودی برمیگردد. چشم های زینب درانتظار دیدن قامت پدر به در خشک شد و با شنیدن خبر شهادت مسافرش، حسرت #آغوش پدر به دلش ماند.
🍃قصه دخترها بابایی اند را همه می دانند دلم شکست به یاد #سه_ساله حسین که چشم انتظار پدر بود و با #سر_بریده بابا امیدهایش ناامید شد و آنقدر ناله کرد که جان داد...
🍃آخرین وداع زینب ختم می شود به چهره پدر که با #تابوت پوشیده با پرچم سه رنگ قاب شده بود. زینب این روزها چادرش را محکم تر می گیرد می خواهد حافظ #خون پدرش باشد. چشم های بی تابش را با دیدن عکس های پدر آرام می کند و داغ دلش را با سنگ سرد مزار پدر...
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
🌹به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_خیرالله_صمدی
📅تاریخ تولد : ۲۷ مهر ۱۳۴۷
📅تاریخ شهادت : ۲۵ آبان ۱۳۹۶
📅تاریخ انتشار : ۲۵ آبان ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : زنجان، گلزار شهدای بهشت زهرا
🕊محل شهادت : بوکمال سوریه
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
@besooyenour