سیاست جزو ذات اسلام است و هر مسلمانی سیاستورزی را باید جزو واجبات اعتقادی و رفتاری خود بداند.
با این نگاه، سیاستورزی داخلی و خارجی مختص یک عدهی خاص با شکل و شمایل خاص نیست، بلکه وظیفه همه است.
ببینید چند مداح انقلابی چگونه سیاستورزی در طراز انقلاب را در یک هیات واقع در بصره عراق به نمایش گذاشتند!
کاری که این مداحان کردند، از خیلی از دیپلماتها برنمیآید.
آنوقتی که حضرت آقا فرمود: "هیات امام حسین سکولار نداریم" منظورشان این بود که هیات و سخنران و مداح باید آرمانهای سیاسی_اجتماعی اسلام و انقلاب را درست تبیین کنند.
#مداح_انقلابی
#هیات_غیر_سکولار
استاد فخریان
@besooyenour
❤ #عاشقانه_دو_مدافع❤
#قسمت_سیزدهم
_۵دیقہ بعد رامی رسید...
سوار ماشیـݧ شدم بدوݧ اینکہ حرفے بزنہ حرکت کرد.
_نگاهش نمیکردم ب صندلے تکیہ داده بودم بیرونو نگاه میکردم همش صداے سیلے و حرفاے ماماݧ تو گوشم میپیچید
باورم نمیشد.
اوݧ مـݧ بودم کہ با ماماݧ اونطورے حرف زدم؟؟
واے کہ چقدر بد شده بودم
_باصداے بوق ماشیـݧ بہ خودم اومدم
رامیـݧ و نگاه کردم چهرش خیلے آشفتہ بود خستگے رو تو صورتش میدیدم چشماش قرمز بود مث ایـݧ کہ دیشب نخوابیده بود
دستے بہ موهاش کشید وآهی ازتہ دل
دلم آتیش گرفت آشوب بودم طاقت دیدݧ رامیـݧ و تو اوݧ وضعیت نداشتم
_ناخودآگاه قطره اشکی از چشمام سرازیر شد
رامیـݧ نگام کرد چشماش پراز اشک بود ولے با جدیت گفت:
اسماء نبینم دیگہ اشک و تو چشمات
اشکمو پاک کردم و گفتم:پس چرا خودت....
حرفمو قطع کرد و گفت بخاطر بیخوابے دیشبہ
بیخوابے!؟ چرا؟!
_آره نگرانت بودم خوابم نبرد
جلوے یہ کافے شاپ نگہ داشت
رفتیم داخل و نشستیم
سرشو گذاشت رو میز و هیچے نگفت
چند دیقہ گذشت سرشو آورد بالا نگاه کرد تو چشام و گفت:
_اسماء نمیخواے حرف بزنے
چرا میخوام
خوب منتظرم
رامیـݧ ماماݧ مخالفت کرد دیشب باهم بحثموݧ شد خیلے باهاش بد حرف زدم اونقدرے ک...
اونقدرے ک چی اسماء؟!
اونقدرے ک فقط با سیلے ساکتم کرد دیشب انقدر گریہ کردم ک خوابم برد و نفهمیدم زنگ زدے
_پوفے کرد و گفت مردم از نگرانے
اما حال خرابش بخاطر چیز دیگہ بود
ترجیح دادم چیزے نگم و ازش نپرسم
اون روز تا قبل از تاریکے هوا باهم بودیم همش بهم میگفت ک همه چے درست میشہ و غصہ نخورم
چند بار دیگہ هم با ماماݧ حرف زدم اما هر بار بدتر از دفہ ے قبل بحثموݧ میشد و ماماݧ با قاطعیت مخالفت میکرد
_اوݧ روز ها حالم بد بود دائم یا خواب بودم یا بیروݧ حال حوصلہ ے درس و مدرسہ هم نداشتم
میل بہ غذا هم نداشتم خیلے ضعیف و لاغر شده بودم
_روزهایے ک میگذشت تکرارے بود در حدے ک میشد پیش بینیش کرد
رامیـݧ هم دست کمے از مـݧ نداشت ولے همچناݧ بر تصمیمش اصرار میکرد و حتے تو شرایطے ک داشتم باز ازم میخواست با خانوادم حرف بزنم
اوایل دے بود امتحانات ترمم شروع شده بود
یہ روز رامیـݧ بهم زنگ زد و گفت باید همو ببینیم ولے نیومد دنبالم
بهم گفت بیا هموݧ پارکے ک همیشہ میریم
_تعجب کردم اولیـݧ دفہ بود کہ نیومد دنبالم لحنش هم خیلے جدے بود نگراݧ شدم سریع آماده شدم و رفتم
رو نمیکت نشستہ بود خیلے داغوݧ بود...
#نویسنده✍
#خانوم #علی_آبادی
ادامــه.دارد....
@besooyenour
12.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شهاب حسینی حاضر نشد برای گویندگی در «کربلا جغرافیای یک تاریخ» دستمزد بگیرد!
🔹داریوش یاری کارگردان «کربلا جغرافیای یک تاریخ» در برنامه «دست در دست» گفت: هرچه خواستیم با او قرارداد ببندیم گفت من سیدم دوست دارم برای جدم کار کنم.
@besooyenour
❤️#سلامامامزمانم
◽️ سراسر دردم و درمانم از من دور...
🙏 مهدی جان
@besooyenour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 راهکار عالی مقابله با حسادت
🔴 #استاد_پناهیان
@besooyenour
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #تحلیل_شبانه
🍃🌹ـــــــــــــــــــــــ
💢گزارهء خبری :
تظاهرات زنان در هرات تحت کنترل طالبان
نترسید نترسید ما همه باهم هستیم!!
پ. ن :طالبان اگر طالبان قدیم بود الان همه اینها رو به رگبار بسته بود و نمی توانستند شعار نترسید نترسید سر دهند!
💢تحلیل گزاره
در روایات آمده که در آخر زمان بسیاری امور در اختیار خانم ها قرار خواهد گرفت، به نظر می رسد زنها در تمام جهان از سرعت رشد فکری و علمی به مراتب بیشتر از مردها برخوردار هستند و در صحنه های اجتماعی هم حضور فعالتری دارند و صحنه هایی مانند این کلیپ، با تمام خطرات آن در افغانستان نشاندهنده این است که این روایت در حال تحقق است و حتی در افغانستان هم نمیتوانند به راحتی خانم ها را صرفا در خانه نگه دارند.
حضور اجتماعی زن ها می تواند در ابعاد مختلف شکل بگیرد، در زمینه علمی، مدیریتی، فرهنگی و... اما به این مسئله از دو وجه می توان نگاه کرد، یک نگاه، نگاه هستی شناسانه است یعنی آنچه هست را بررسی کنیم بدون اینکه قضاوتی بکنیم و دوما اینکه نتیجه این واقعیت تا چه اندازه می تواند به آرمانها و ارزشها اسلام کمک کند یا به آن ضربه بزند.
از نگاه اول واقعیت این است که روز به روز حضور زنان در جوامع بیشتر می شود، که این قضیه در ایران و حتی کشورهایی مانند افغانستان نیز به عیان قابل مشاهده است، حضور علمی، ورزشی، هنری و...
اما از نگاه دوم مسلم است که این افزایش حضور نه تنها در زمینه های اجتماعی، علمی، هنری، فرهنگی و... بلکه در زمینه های ضد فرهنگی، اباهه گری و ترویج فساد نیز پررنگ تر می شود.
سید جلال حسینی
@besooyenour
❤ #عاشقانه_دو_مدافع
#قسمت_چهاردهم
_رفتم کنارش نشستم.
سرشو به دستش تکیہ داده بود
سلام کردم بدوݧ ایـݧ کہ سرشو برگردونہ یا حتے نگام کنہ خیلے سردو خشک جوابمو داد
حرف نمیزد
_نمیفهمیدم دلیل رفتاراشو کلافہ شده بودم
بلند شدم ک برم کیفمو گرفت و گفت بشیـݧ باید حرف بزنیم
_با عصبانیت نشستم و گفتم:
جدے؟؟خوب حرف بزݧ ایـݧ رفتارا یعنے چے اصلا معلومہ چتہ؟؟
قبلنا غیرتت اجازه نمیداد تنها بیام بیروݧ چیشده ک الاݧ..
_حرفمو قطع کرد و گفت
اسماء بفهم دارے چے میگے وقتے از چیزے خبر ندارے حرف نزݧ
اولیـݧ بار بود ک اینطورے باهام حرف میزد مـݧ ک چیز بدے نگفتہ بودم.
ادامہ داد
ببیـݧ اسماء ۱سال باهمیم
چند ماه بعد از دوستیموݧ بحث ازدواجو پیش کشیدم و با دلیل و منطق دلیلشو بهت گفتم شرایطمم همینطور
همـوݧ روز هم بہ خانوادم گفتم جریان و اما بہ تو چیزے نگفتم.
از همـوݧ موقع خانوادم منتظر بودݧ ک مـݧ بهشوݧ خبر بدم کے بریم براے خواستگارے اما مـݧ هر دفعہ یہ بهونہ جور میکردم
چند وقت پیش همون موقع اے ک تو با مامانت حرف زدے خانوادم منو صدا کردݧ و گفتـݧ ایـݧ دختر بہ درد تو نمیخوره وقتے خوانوادش اجازه نمیدݧ برے خواستگارے پس برات ارزش قائل نیستـݧ چقد میخواے صبر کنے....
ولے مـݧ باهاشوݧ دعوام شد
حال ایـݧ روزام بخاطر بحث هرشبم با خوانوادمہ
دیشب باز بحثموݧ شد.
_بابام باهام اتمام حجت کرد و گفت حتے اگہ خوانواده ے تو هم راضے بشـݧ اوݧ دیگہ راضے نیست
ببین اسماء گفتـݧ ایـݧ حرفها برام ـسختہ
اما باید بگم.دیشب تا صب فکر کردم حق با خوانوادمہ خوانواده ے تو منو نمیخواݧ منم دیگہ کارے ازم بر نمیاد مخصوصا حالا کہ...گوشیش زنگ خورد هل شد و سریع قطعش کرد
نزاشتم ادامہ بده از جام بلند شدم شروع کردم بہ خندیدݧ و دست هامو بہ هم میزدم
آفریـݧ رامیـݧ نمایش جالبے بود
با عصبانیت بلند شد و روبروم ایستاد
اسماء نمایش چیہ جدے میگم باید همو فراموش کنیم اصن ما بہ درد هم نمیخوریم از اولم...
از اولم چے ...رامیـݧ اشتباه کردیم؟یادمہ میگفتے درست تریـݧ تصمیم زندگیتم،بدوݧ مـݧ نمیتونے زندگے کنے چیشده حالا؟؟
اسماء جاݧ تو لیاقتت بیشتر از اینهاس
اره معلومہ ک بیشتر تو لیاقت منو عشق پاکے بهت دارم و ندارے فقط چطورے میخواے روزهایے ک باتو تباه کردم و بهم برگردونے؟!؟
سکوت کرد.دوباره گوشیش زنگ خورد و قطع کرد
_پوز خندے بهش زدم و گفتم هہ جواب بده تصمیم جدید زندگیت از دستت ناراحت میشہ
ازجاش بلند شد اومد چیزے بگہ کہ اجازه ندادم حرف بزنہ بهش،گفتم برو دیگہ نمیخوام چیزے بشنوم سرشو انداخت پاییـݧ و گفت ایشالا خوشبخت بشي و رفت براے همیشہ
واقا رفت باورم نمیشد پاهام شل شد وافتادم زمیـݧ بہ یہ گوشہ خیره شده بودم اما اشک نمیریختم آرزوهام و تصوراتم از آینده رو سرم خراب شد
_از جام بلند شدم چشمام سیاهے میرفت نمیتونستم خودمو کنترل کنم یہ ساعتے بود رامیـݧ رفتہ بود خودمو ب جلوے در پارک رسوندم
صحنہ اے رو ک میدیدم باورم نمیشد
رامیـݧ با یکے از دوستام دست در دست و باخنده میومدݧ داخل پارک
احساس کردم کل دنیا داره دور سرم میچرخہ قلبم ب تپش افتاده بود و یہ صدایے تو گوشم میپیچید
دیگہ چیزے نفهمیدم از حال رفتم ...
#نویسنده✍
#خانوم. #علی_آبادی
ادامــه.دارد....
@besooyenour
میرم بیرون ساعتم دستم نیست، میرم میارمش گوشیو جا میذارم، گوشی رو میارم پول نیاوردم، اونم میارم...
با خیال راحت میشینم تو تاکسی میبینم دمپایی پامه🤦♂️😂😂😂
@besooyenour