#همراه_با_کاروان_حسینی
🌷باسم رب الحسین🌷
🌟در هنگامۀ سحر، آسمان آبی و پُرستاره بود،
🌥سپیدۀ صبح از پس نخل ها سر کشید،
و فروغ ستارگان آسمان را به نور خویش با خود بُرد.
🌴مردمانِ پُر نیاز، دل شکسته گروه گروه آمدند به کربلا،
تا تن و جان به دریای زُلال نُدبه بسپارند.
همه بی قرار، سراپا نیاز، اما در سکوت،
پُر شور و در اشتیاق گِرد حَرم حلقه زدند،
🙏یکی دعا می خواند، دیگران زمزمه می کردند.
"اَلْحَمْدُ لله رَبِّ الْعالَمینَ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلیماً".
«ستایش و سپاس برای خدای آفرینندۀ جهانست و درود و تحیّت کامل بر سیّد ما و پیغمبر خدا،»
«محمد مصطفى و آل اطهار اش.»
"اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلى ما جَرى بِهِ قَضاؤُکَ فى أَوْلِیائِکَ الَّذینَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِکَ وَ دینِکَ،إِذِ اخْتَرْتَ لَهُمْ جَزیلَ ما عِنْدَکَ".
«پروردگارا ترا ستایش می کنم براى هر چه که در قضا و قدر تقدیر کردى بر خاصّان و محبانت،»
«بر آنان که وجودشان را براى حضرتت خالص و براى دینت مخصوص گرداندی،»
"مِنَ النَّعیمِ الْمُقیمِ، الَّذى لا زَوالَ لَهُ وَ لَا اضْمِحْلالَ، بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فى دَرَجاتِ هذِهِ الدُّنْیا الدَّنِیَّهِ"،
«و نعمت باقى و بى زوال ابدى را که نزد توست بر آنان اختیار کردى،»
«بعد از آنکه زهد در مقامات و لذات و زیب و زیور دنیاى دون را بر آنان شرط فرمودى،»
وَ زُخْرُفِها وَ زِبْرِجِها، فَشَرَطُوا لَکَ ذلِکَ، وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفاءَ بِهِ،
«آنان بر این شرط متعهد شدند، و تو مى دانستى که به عهد خود وفا می کنند.»
"فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ، وَ قَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّکْرَ الْعَلِىَّ، وَالثَّناءَ الْجَلِىَّ، وَ أَهْبَطْتَ عَلَیْهِمْ مَلائِکَتَکَ، وَ کَرَّمْتَهُمْ بِوَحْیِکَ".
«پس آنان را مقبول و مقرّب درگاه خود فرمودى و عُلوّ ذکر، [یعنى قرآن را]»
«با بلندى نام و ثناى خاص و عام بر آنان از پیش عطا کردى و فرشتگانت را بر آنان فرو فرستاده»
«و با وحی خود آنان را کرامت بخشیدی.»
🙏مردمان با حمد خدا، تاریخ انبیاء را با نُدبه مرور می کردند،
✨نوبت به اهل بیت رسول که رسید، خدا تمام درها را برای ورود به خانه و حریم رسول خود بست،
🌿جز درِ خانۀ علی!
و رسول خدا به علی گفت؛ یاعلی!
"وَ أَنْتَ غَداً عَلَى الْحَوْضِ خَلیفَتى، وَ أَنْتَ تَقْضى دَیْنى، وَ تُنْجِزُ عِداتى، وَ شیعَتُکَ عَلى مَنابِرَ مِنْ نُورٍ، مُبْیَضَّهً وُجُوهُهُمْ حَوْلى فِى الْجَنَّهِ، وَ هُمْ جیرانى، وَ لَوْلا أَنْتَ یا عَلِىُّ لَمْ یُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى".
«تو فردا جانشین من بر حوض کوثر خواهى بود و پس از من، تو قرض من اداء مى کنى»
«و وعده هایم را انجام خواهى داد. شیعیان تو در قیامت بر کرسیهاى نور با روى سفید در بهشت ابد،»
«اطراف من قرار گرفته اند و آنان همسایۀ من اند.»
«یا على اگر تو بعد از من میان امتم نبودى، اهل ایمان به مقام معرفت نمى رسید.»
🍂اما پس از رحلت رسول، مردمان حبل اللَّه متین را رها کردند،
کمر به دشمنی بستند، قطع رَحِم پیامبر و اولاد طاهرین اش کردند،
عدۀ کثیری از اُمّت، به وصیّت رسول خدا و وصیّ او پشت کردند،
"فَقُتِلَ مَنْ قُتِلَ، وَ سُبِىَ مَنْ سُبِىَ، وَ أُقْصِىَ مَنْ أُقْصِىَ، وَ جَرَى الْقَضاءُ لَهُمْ بِما یُرْجى لَهُ حُسْنُ الْمَثُوبَهِ، إِذْ کانَتِ الْأَرْضُ لِلَّهِ، یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ، وَالْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقینَ".
«تا آنکه به ظلم ستمکاران اُمّت، گروهى را کشته و جمعى اسیر و فرقه اى هم دور از وطن خود شدند.»
«و قلم قضا بر آنان جارى شد به چیزى که امید از آن، حسن ثواب و پاداش نیکو است.»
«چون زمین مُلک خداست و هر که از بندگان را بخواهد، وارث مُلک زمین خواهد کرد،»
✅«و عاقبتِ نیکِ عالم با اهل تقوى است.»
#همراه_با_کاروان_حسینی
🌷باسم رب الحسین🌷
🍂بوی عِطر تربت پاک حسین، لذتی دارد نگفتنی،
✨در کنار تربت حسین، دست بر قبر او ساییدم،
💥روز عاشور را بارِ دِگر مرور کردم،
قطعه سنگی بر سطح زمین خودنمایی کرد،
دست بردم و سنگ را برداشتم، از زمین خون جوشید،
💦از دل خون حسین، نور تابید و زمین را پویید،
بارها دیده بودم از دل خون حسین نور می تابد،
اما باز، سرگشته و حیران و در اندیشه شدم،
💫از بس که می گفتند محمّد و اهل بیت او، بَشر اند، بشری مثل ما،
از یاد بُرده بودم این بشرهای نازنین، این آسمانیانِ روی زمین، اصل وجودشان از نور است،
"اللّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍ فیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فی زُجاجَهٍ الزُّجاجَهُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لا شَرْقِیَّهٍ وَ لا غَرْبِیَّهٍ یَکادُ زَیْتُها یُضیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ یَهْدِی اللّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْرِبُ اللّهُ اْلأَمْثالَ لِلنّاسِ وَ اللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ". (نور/۳۵)
✳️«خدا نور آسمانها و زمین است. مَثَل نور او چون چراغدانی است که در آن چراغی، و آن چراغ در شیشهای» «است. آن شیشه گویی اختری درخشان است که از درخت خُجستۀ زیتونی که نه شرقی است و نه غربی،» «افروخته میشود. نزدیک است که روغنش ـ هر چند بدان آتشی نرسیده باشد ـ روشنی بخشد.»
«روشنی بر روی روشنی است. خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت میکند،»
«و این مَثَلها را خدا برای مردم میزند و خدا به هر چیزی داناست.»
🌟نور حسین کربلا را پویید و در زمین چرخید،
چشم گرداندم در زمین، زمین تاریک بود همچو شب،
🌑و مردمانِ تاریک و خموش،
زمین را شهر به شهر،
شهرها را کوچه به کوچه،
کوچه ها را خانه به خانه،
به جستجو، در پی نور می گشتند،
🌘زمین ظلمتکده بود، شهرها خلوت، خانه ها خالی،
و نور حسین در زمین می چرخید در پی طالبان نور.
هرکسی خواهان بود، هرکسی نور طلب می کرد،
نور روشنی بخش حسین، پُر فروغ اش می کرد،
شور و امیداش می بخشید،
زندگی را برای او معنا می کرد، حیات اش می بخشید،
زندگی را با طعم دِگری می فهمید،
✨تا زمانی که نور طلب می کرد،
حُب حسین، راه حسین، نور حسین با او بود.
در ظلمتکدۀ دنیا، در شهرهای خلوت و خانه های خالی،
☀️نور حسین خانه ای گِلین را نشان می داد،
پُر امید، پُر نور، بی نظیر و بی همتا،
خانۀ پنج تن آل کسا، خانۀ اهل بیت مصطفی، خانۀ رُخصت دادۀ خدا،
"فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ اْلآصالِ" . (نور/۳۶)
❇️«در خانه هایی که خدا رخصت داده که [قدر و منزلت] آنها رفعت یابد و نامش در آنها یاد شود.»
«در آن [خانه]ها هر بامداد و شامگاه او را نیایش میکنند.»
🍃اهل این خانه همه از نور بودند، نور علی نور بودند،
💖مادر مهربانِ این خانه،
هم برای پدر مادر بود، هم برای شوهر، هم برای طفلان، هم برای اُمّت.
افسوس، افسوس و صد افسوس که قدرش نشناختند و زود از میان اُمّت رفت.
💚مادر مهربان، طالبان نور را نصرت می کرد،
❤️مادر مهربان، مادران را هم مادری می کرد!
📚قافله سالار
✍به روایت مجتبی فراورده
🌴🍂🌴🍂🌴🍂🌴🍂🌴🍂🌴
🆔 @besooyezohur
#همراه_با_کاروان_حسینی
🌷باسم رب الحسین🌷
💦در کنار فرات دو تن را دیدم، یکی پیرمردی تکیده و نابینا با محاسنی سپید، دیگری جوانی رشید،
🔺خواستم به نزدشان روم و با آنان هم سخن شوم،
🔻ابتدا با خود گفتم؛ شاید از مخالفین باشند،
اما طاقت نیاوردم، عاقبت سوی شان رفتم،
هر دو را می شناختم.
🌀پیرمرد، از اصحاب نبی بود و یار علی،
در هجده غزوه همراه نبی بود و راوی سنت او، و در صفین در خدمت علی،
🔸و مرد جوان، از اصحاب علی،
👈نام پیرمرد، جابر بن عبدالله انصاری، و مرد جوان عطیّۀ عوفی.
🔹با خود گفتم؛ نزدیک نرو، دور بایست،
ببین که این تربیت یافتۀ آل نبی، در زیارتِ حسین چه می کند.
💧جابر تن به آب زد و غُسلی کرد،
و سپس مُحرِم شد، همچو حاجیان که به شوق طواف کعبه به مکه می روند،
همیان گشود و خود را به بوی خوش معطر کرد،
ذکر گویان به راه افتاد.
🙏حمد کرد خدا را و ثنا گفت او را، تا به قبر سالار شهیدان رسید.
لحظه ای ایستاد، نفسی تازه کرد،
نابینا بود، اما تو گویی می دانست قبر حسین در این نزدیکی است.
🔹به عطیّه گفت : دست مرا بگیر و بگذار روی قبر.
🔸عطیّه دستش را روی قبر گذاشت، جابر صیحه ای زد و از هوش رفت.
🔹عطیّه ترسید، دست و پایش را گم کرد،
💦آب مَشک را بر او پاشید،
جابر به هوش آمد،
💫پیاپی گفت : یاحسین! یاحسین! یاحسین!
لحظه ای ساکت ماند،
سکوت بود و سکوت.
صدایی نشنید،
💧جابر گریست.
🔸گفت : حبیب من، چرا جواب دوست را نمی دهی؟
لحظه ای ساکت ماند،
🔹و سپس با خود گفت : این چه تمنّایی است جابر، حسین در خون خُفته و بین سر و بدنش جدایی افتاده.
🌧مویه کرد و به شدت گریست.
🔸عطیّه در کنار جابر نشست و با هم، هم ناله شدند.
☄سیلاب اشک بر صورت جابر بارید،
🔸گفت : گواهی می دهم که تو فرزند بهترین پیامبران و فرزند بزرگِ مومنینی،
تو فرزند سلالۀ هدایت و تقوا و پنجمینِ از اصحاب کسایی،
تو فرزند بزرگِ نقیبان و فرزند فاطمه سیدۀ بانوانی،
✳️چرا چنین نباشد، دست سیدالمرسلین ترا غذا داده و در دامن پرهیزکاران پرورش یافته ای،
از پستان ایمان شیر خورده ای، پاک زیسته ای و پاک رفته ای،
و دلهای مومنین را در فراق خود اندوهگین کرده ای،
🕊سلام و رضوان خدا بر تو باد، تو بر همان طریقه رفته ای که برادرت یحیی شهید شد.
سلام بر شما ارواحی که در کنار حسین نزول کرده و آرمیده اید،
✅گواهی می دهم که شما نماز را بپا داشته و زکوه را ادا نموده اید،
به معروف امر، از منکر نهی، و با ملحدین و کفار جهاد کرده اید،
و تا هنگام مرگ خدا را عبادت کرده اید.
🙏به آن خدایی که پیامبر را به حق مبعوث کرد،
ما در آنچه شما شهدا در آن وارد شدید شریک هستیم!
🔸عطیّه یکباره سر سوی او چرخاند و لحظه ای به جابر خیره ماند،
🔹گفت : جابر! این چه حرفی است؟ ما که کاری نکرده ایم! اینها شهید شده اند.
🔸جابر گفت : از حبیبم رسول خدا شنیدم که گفت،
هر که گروهی را دوست داشته باشد با همانان محشور می شود،
و هر که عمل جماعتی را دوست داشته باشد، در عمل آنان شریک خواهد بود!
📚قافله سالار
✍به روایت مجتبی فراورده
🌴🍂🌴🍂🌴🍂🌴🍂🌴🍂🌴
🆔 @besooyezohur
#همراه_با_کاروان_حسینی
🌷باسم رب الحسین🌷
💦علقمه به صدای آرام و روان، به ترنم می خواند،
🌴باد از شاخسار نخل ها گذر می کرد،
🕊و پرندگان به زیارت سالار شهیدان، فوج فوج به کربلا می آمدند.
💚و منِ واله و شیدا، کربلا مأوایم شده بود،
گاه بر مزار حسین بودم، گاه بر مزار عباس، گاه بر مزار یاران.
💫و اکنون بر مزار باب الحوائج عباس بودم،
🌷همان عباس که تمام شهیدان در قیامت به منزلت او غبطه می خورند.
🏴جسم عباس در خاک آرمیده بود، اما پرچم او همچنان برافراشته بود و در اهتزاز،
تا در روزگار قحطی هر فریاد، هر جنبش، هر جوشش و هر کوشش،
🍃نام و ذکر دلیر مردی عباس، کالبد خَمود و نیمه جان آدمیان را حیاتی دوباره بخشد.
عباس، پُر تلاش بود و پُر خروش، در رفع نیاز نیازمندان.
خدا که دستان او را گرفت، در اِزا دو بال به او هدیه داد،
🕊تا حد و مرزی برایش نماند، زمین و آسمان را در نوردد،
عباس مجال نیافت که نیاز اهل خیام را به آب بر طرف کند،
🙏خدا در عوض، برآوردن نیاز تمام اهل زمین را به او سپرد،
تا بر زمین تشنۀ اهل نیاز ببارد و تشنه دلان را سیراب کند.
🍂بر مزار عباس نشسته بودم و در اندیشۀ کارستان او،
که صدای نوحه و گریه در کربلا پیچید،
صدا آشنا بود، چشم تیز کردم و کربلا را کاویدم،
🐪کاروانی سیه پوش نزدیک می شد،
اشتران از حرکت باز نایستاده بودند هنوز،
زن و مرد، پیر و جوان بر زمین غلتیدند،
🔹یکی گفت : یاحسین!
🔸دیگری گفت : عمویم عباس!
🔹آن یکی گفت : ای وای برادرم، محبوب دلم.
🔸آن کس دیگر گفت : غریب پدرم، مظلوم پدرم، عطشان پدرم.
🏴بازماندگان کاروان حسین، به لقاء حسین آمدند.
💙سید الساجدین بر مزار پدر نشست، دست بر تربت پدر سایید و گریست.
🔸گفت : وای پدرم!
ای اباعبدالله، کاش بودی و می دیدی، که مرا با خِفت و خاری به اسیری بردند،
✨ای پدر جان، شامیان با کشتن تو چشمشان روشن شد،
ای پدر جان، با کشتن تو بنی امیه شاد شدند،
ای پدر جان، بعد تو غم و غصۀ ما طولانی است.
🙏إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ.
💧لحظاتی گریست، و سپس قبر را بوسید،
💫نزد عباس آمد.
دست بر قبر کشید،
🔹گفت : بعد تو خاک بر این دنیا، ای ماه بنی هاشم،
سلام ما بر تو ای عموی خوبم،
عموجان، نبودی که ببینی اهل حرم فریاد می کشیدند،
وای از بی کسی، وای از تنهایی، وای از عطش.
🍃صدای زینب یکباره در کربلا پیچید،
🔸گفت : ای برادرم حسین، ای محبوب دل پیامبر خدا،
ای فرزند مکه و منا،
ای پسر فاطمه و علی مرتضی.
فاطمه و سکینه و رباب، بر قبر حسین می گریستند.
💔و من در میان این همه غم، این همه درد، این همه ظلم، این همه رنج،
تار و پودم از هم می گسست. خورد می شدم، می شکستم.
🔹از خود پرسیدم؛
👈این همه ظلم و ستم، ریشه اش کجاست؟
این همه محنت و رنج، چرا پا گرفته است؟
این ماتم سرای اهل بیت، تاوان کدام بَد عهدی این اُمّت است؟
👈پشت کردن به غدیر؟
👈کناره گرفتن از وصیّ و وصیّت نبی؟
چرا باید اهل بیت نبی، آل کسا، در کمتر از نیم قرن همگی کشته شوند؟
🍂از میان صدای ناله و گریه که در دشت کربلا حاکم بود،
گویی کسی نهیبم زد؛
این همه ظلم، این همه غم، این همه درد، این همه رنج،
🔥از ایوانِ مسقف بنی ساعده در مدینه زبانه کشیده است!
💥از خود بی خود شدم و به هر سو نظری افکندم.
تا سرانجام دریافتم!
👈که چرا روز عاشورا، اسب مولا تنها و بی سوار به خیمه گاه آمد،
دریافتم که چرا فاطمه با ذُرّیۀ او، همگی به شهادت از دنیا رفتند،
دریافتم که چرا قائم آل محمّد مخفی است!
👈که چرا مهدی ز ما رُخ پوشانده،
که چرا ظهور به تاخیر افتاده،
که چرا ساختن مُلک عظیم، معطل مانده،
✅قصور از ماست!
❌دریافتم که چرا گردنکشانِ قداره بند، این بی ریشه های بی اصل و نسب،
کفر و شرک و الحاد و نفاق، برتری دارند،
❌که چرا از سامری، این گوساله ساز یهود، فرقه ای جوشید و مسجد الاقصی، قبلۀ اول مسلمین را تسخیر کرد،
❌که چرا در حجاز، نوادگان ابوسُفیان سر برآورد و مسجدالحرام، کعبۀ مسلمین را اِشغال کرد،
❌که چرا هر روز، مردان و زنان و کودکان با کینۀ خصم بخون می غلتند،
🔆که چرا یازده امام، یازده هادی، یازده نور، یازده کشتی نجات،
❌همگی به تیغ جُور و به زهر کین رفتند.
✅چون جنبشی نبود، جوششی نبود، کوششی نبود، پایداری بر عهد و پیمانی نبود......
#همراه_با_کاروان_حسینی
🌷باسم رب الحسین🌷
⏳قرن ها از روز عاشورا گذشته بود،
و سال ها از پس سال ها و روزها از پس روزها همچنان می گذشت،
🔥جبهه باطل جان گرفته بود،
کربلا تصرف شده بود،
💚محبین حسین در عُسر و حَرَج بودند،
چون که مردی نژادپرست از تبار یزید حاکم شده بود.
🌑زمین متروک، همچو ظلمتکده از نور تُهی،
❌اما در جبه حق، هیچ جنبشی نبود، جوششی نبود، کوششی نبود،
❌خود بزرگ پندارانِ زمین، مردمان را سوی کفر و شرک و نفاق می خواندند،
بَد کیشان به سوی الحاد،
❌هیچ کوشش و خُروشی برای خدا نبود،
❄️تا که در یک روز سرد زمستان، که بدن ها از سرما، کِرخ و یخ زده و بی حس شده بود،
🚫حق و باطل مخدوش بود،
باطل جام حق پوشیده بود و گرگ لباس میش،
🍂جبهه حق لاغر شده بود و رَمقی در بدن نداشت،
🕊از فلات و دشتی وسیع، سیدی وارسته از نسل حسین،
🏳پرچمی بر افراشت بنام مهدی!
✨در پی اصلاح اُمّت رسول به حسین اقتدا نمود،
تا جبهه حق را سر و سامان بدهد،
🌹با شور و عشق و لبریز از امید، نور را به مهمانی پا برهنه گان دعوت کرد،
نور حسین را که فرا خواند بر زمین،
💥انفجاری رُخ داد از نور،
هر پرتو از شعاع نور حسین، همچو آذرخش به سویی رفت،
🕊سید وارسته همچو جوانی چالاک، با نشاط و پُر امید و حق طلب،
مردمان را سوی حسین خواند و راه او را احیا کرد،
🔹گفت: در مُحرَّم حسین، خون بر شمشیر پیروز شد.
❌اما اهل زمین همه در خواب بودند،
❄️همه یخ بسته و بی حس و کِرخ، همچو زمستان بودند،
✳️اما او، گرم و غِبراق و پُر نشاط، با جسارت فریاد زد؛
🔸ای خواب رفتگان اهل زمین! ای غفلت زدگان ناامید! بیدار شوید و به اطراف خود بنگرید،
🍃برخیزید که اینجا جای خواب نیست!
🌿قیام کنید که جهان ایمن از صیاد نیست!
✨خواب از سر مردمان پَرید، بیدار شدند،
💙سید جلیل القدر، فریاد آزادی قدس، قبله اول مسلمین را سر داد،
⚡️نوادگان سامری از قوم یهود، به خود لرزیدند.
🚫اعلام برائت از مشرکین را فریاد کرد،
بازماندگان بوسُفیان، وهابی های بی شعور ترسیدند.
🔥ظلم و ستم و بیدادگری را پشت هم کوبید،
کفر و شرک و الحاد و نفاق سرگشته شدند.
🕊فریاد پُر خروش او زمین را روشن کرد،
☀️از تابش نور خورشید، جانوران و وحوش زودتر بیدار می شوند تا آدمیان.
🌑دَدمنشان و دیوسیرتان و شب پَرستان و پیروان شیطان، آشفته و حیران و در هراس بیدار شدند،
🔥کفر و شرک و الحاد و نفاق، فرق سامری از قوم یهود، بازماندگان بوسُفیان، با هم متحد شدند،
🗡تیغ کشیدند و رو به روی او به صف شدند،
💜اما او، همچون حسین، همچون حسن، همچون علی، تنها نبود،
🍂پا برهنگان و زخم خوردگان و مستضعفانِ فلات و دشت وسیع،
با او هم قسم شدند در اصلاح اُمّت
❇️رسول، یاری و نصرتِ دین خدا،
برافراشتن پرچمِ مهدیِ حسین.
🌪نبرد مهیبی در گرفت،
🕊اما او، همچو جوانی پُر شور و پُر امید، پای حق ایستاده بود چون کوه،
عاقبت در نَبرد پیروز شد، جنگ را بُرد.
♨️شکست خوردگانِ در جنگ، بار دیگر به صف شدند،
⚡️به دم مسیحایی این سید نازنین،
خون حسین بار دیگر جوشید،
❄️زندگی در رگ یخ زد اهل زمین جاری شد،
✅جبهه حق بار دِگر تبیین شد،
🔆در روز حسین، نام حسین، یاد حسین، جهان را فرا گرفت،
🌀مردمانی از هر نژاد و قوم، از بِلاد دور و نزدیک،
🍂پابرهنگان و مستضعفان و تشنگان حقیقت، دوستداران جبهه حق،
✨با او هم صدا شدند و به او پیوستند،
🍃از آواز نام این سیدِ جلیل القدر، پشت دیو و دَد و جبهه باطل می لرزید،
✅جبهه باطل تضعیف شده بود.
📚قافله سالار
✍به روایت مجتبی فراورده
🌴🍂🌴🍂🌴🍂🌴🍂🌴🍂🌴
🆔 @besooyezohur
#همراه_با_کاروان_حسینی
🌷باسم رب الحسین🌷
🕊و ملائک گِرداگِرد حَرم به پیشواز، بال گشوده و به صف شده اند،
✨از اقیانوس ژرف محمّد، رحمت العالمین، از بلندای هفت آسمان،
رحمت گسترده اش همچو باران می بارد بر زمین.
🌸علی امیرالمومنین، صراط را بر پهنۀ آسمان حَک کرده است، راه را روشن کرده است،
جای جای زمین و هفت آسمان را ولایت می کند.
💖مادر مهربان از فراز هفت آسمان، نصرت اش را بر زمین گسترده است،
نصرتِ فاطمه شامل و کامل است، زمین و زمان را در بر گرفته است،
🌟محشری در کربلا برپا شده است، دشت کربلا نور باران است،
کربلا نه، تمام پهنۀ زمین پُر نور است،
چون که خلیفۀ الله، احیاگر دین رسول الله، قافله سالار ما رُخ نموده است،
💚قافله سالار آمده است تا اُمّت رسول را احیاء کند،
از هرطرف، از هر جهت، از هر مسیر که به کربلا آیی غوطه ور در نور می آیی،
از سرتاسر زمین، دریای بیکران نور سوی کربلا در جریان است،
🏴اربعین است، اربعین حسین،
💜قافله سالار ما بار دِگر رُخ نموده است.
مردمان، پیر و جوان، زن و مرد،
از هر قوم و هر نژاد،
از هر بِلاد کوچک و بزرگ. دور و نزدیک،
شیعه و سُنی و مسیحی و پیروان یحیی،
🍃محبین و پاک طینتانِ دوستدار حق،
رنگ و طرح و نقش را در دریای نور، از خود پاک کرده،
تن و جان در دریای بیکران نور، شستشو داده و سوی حسین می آیند،
☄همه بی ادعا و بی ریا، همه بی رنگ می آیند،
رنگ و طرح و نقشِ ناجور، دِگر جایی ندارد،
دین و مذهب و قوم و نژاد و رنگ پوست، دِگر معنایی ندارد،
همه گویی یک پیکراند، آمیخته با نور حسین،
✨همه در برابر چشم خدا، و خدا ناظر است،
و خدا از کار خلیفه الله بر زمین، به خود بالید و به ملائک نازید،
🔹گفت : ای ملائک من در آسمانها و زمین،
جبرییل و میکاییل و اسرافیل و عزراییل،
ای جنیان روی زمین،
فهمیدید که سجده بر آدم حاصلش چه بود؟
✳️فهمیدید که چرا حسین در عاشور کربلا، به شما رُخصتِ نصرت نداد؟
فهمیدید که چرا انبیاء، هر که بر کربلا گذر می کرد، در کار حسین می ماند؟
💙فهمیدید که چرا هر که را خِیر او خواهم، مِهر و حُب حسین در دلش اندازم؟
فهمیدید که چرا کربلا را، قبل از کعبه حَرم امن قرارش دادم؟
💖حسین خلیفه من است، احیاگر دین محمّد است، قافله سالار اُمّت است.
در محشر کُبرای کربلا،
حسین، این امامِ یگانۀ هر عصر و هر زمان، در برابر چشم خدا،
همه را سوی خود می خواند،
تا این مردمان بی رنگ را، این بوم های آمادۀ رنگ را،
🍃صفت پشت صفت بر آنان نقش کند، به اوصاف خود آراسته کند،
صبر و شجاعت و غیرت و حلم،
رقّت و قناعت و مُروّت و وفا به عهد،
ایثار و سخاوت و رشادت و وقار و تقوی، ...
✨جبهۀ حق در نور حسین سر پا شده است،
❌جبهۀ باطل، کفر و شرک و الحاد و نفاق، پیروان شیطان،
جبهۀ رو به اضمحلال، همه با هم متحد شدند،
🎯نَفَس نوادگان سامری به شمارش رسیده است،
بازماندگان ابوسُفیان، سردمداران نفاق، امام کُشان هر عصر و هر زمان،
بار دیگر زیر ایوان مسقفی در مدینه جمع شدند،
خلیفه پشت خلیفه عَلَم کردند،
تا ولایت را مغلوب کنند،
🔥کفر و شرک و الحاد و نفاق، پشت هم رجز می خوانند،
همگی جمع شدند، همه با هم فوت کردند،
تا نور حسین را خاموش کنند،
✨یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ.(توبه/۳۲)
«میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند و حال آنکه خدا کامل کننده نور خویش است.»
❌هر چه تلاش کردند حاصلی نداشت،
مردمان در نور حسین احیاء شده اند،
💝سید دیگری از نسل حسین، زادۀ بیشۀ فلات، یارِ خَلفِ سید جلیل القدر،
طومار کفر و شرک و الحاد و نفاق را در هم تنیده است،
شیر خُفتۀ بیشۀ فلات را بیدار کرده است،
شیر پی هم می غُرد، جبهۀ باطل می لرزد.
💥کفر و شرک و الحاد و نفاق، فرقۀ سامری و بازماندگان بوُسفیان،
جان خود را در خطر دیدند، شب و روز در تب و تاب بقا هستند،
کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَهٌ، (مدثر/۵۰)
«گویی گورخرانی رمیده اند،»
فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَهٍ. (مدثر/۵۱)
«که از (مقابل) شیری فرار کرده اند!»