.
🔊 بخش اول #مناجات |
#حدیث_نفس
#مناجات_با_خدا
از یاد خدا دوری و غفلت، به چه قیمت؟
من ماندهام و این همه ذلت، به چه قیمت؟
از نعمت سرمایهی خود، بهره نبردم
سرمایهی عمرم شده حسرت، به چه قیمت؟
گیرم که گناه است و نشاطش که چنین نیست
ای دل تو بگو بردنِ لذت، به چه قیمت؟
یکبار نگفتم به خودم، لحظهی غفلت
آزرده شود حضرت حجت به چه قیمت؟
از بس که نچرخیده زبانم به مناجات
شد ورد لبم تهمت و غیبت، به چه قیمت؟
غافل شدن از مرگ و قیامت هنری نیست
رسوایی در روز قیامت به چه قیمت؟
دلبستهی دنیا شدم و ماحصلم سوخت
رفت از کف من فیض شهادت، به چه قیمت؟
درماندهام از معرفت حق که مرا هم
با کوه گناه، کرده دعوت، به چه قیمت؟
مقصود، علی باشد و فردوس بهانهست
بی روی علی، دیدنِ جنت به چه قیمت؟
صد شکر که در خیل محبین حسینم
خارج شوم از بزم محبت به چه قیمت؟
در کوفه همه پشت به ارباب نمودند
حیرت زده ام که به چه قیمت؟ به چه قیمت؟
از کوچکی و پستی دنیا چه بگویم
غارت شده پیراهن حضرت به چه قیمت؟
#محمدجواد_شیرازی✍
🌸🦋🌸🦋🌸🦋
✨بسوی ظهور✨
👇👇👇👇👇👇
@besooyzohur
حاج محمود کریمی593_38162168504933.mp3
زمان:
حجم:
5.07M
🤲 خدایا ببخش
🎙 حاج محمود کریمی
#مناجات_با_خدا
🌸🦋🌸🦋🌸🦋
✨بسوی ظهور✨
👇👇👇👇👇👇
@besooyzohur
♦️داستان کوتاه
🔻جوان_دزد_و_زن_نمازخوان
♦️در میان یاران پیامبراکرم صل الله علیه واله جوانی بود که در میان مردم به حسن ظاهر شهرت داشت و کسی احتمال گناه در بارهاش نمیداد. روزها در مسجد و بازار، همراه مسلمانان بود، ولی شبها به خانههای مردم دستبرد میزد.
♦️یک بار، هنگامی که روز بود، خانهای را در نظر گرفت و چون تاریکی شب همه جا را فرا گرفت، از دیوار خانه بالا رفت. از روی دیوار به درون خانه نگریست. خانهای بود پر از اثاث و زنی جوان که تنها در آن خانه به سر میبرد. شوهرش از دنیا رفته بود و خویشاوندی نداشت. او، به تنهایی در آن خانه میزیست و بخشی از وقت خود را به نماز شب و عبادت میگذراند.
♦️دزد جوان با مشاهده جمال و زیبایی زن، به فکر گناه افتاد. پیش خود گفت: « امشب، شب مراد است. بهرهای از مال و ثروت ، و بهرهای از لذّت و شهوت!» سپس لختی اندیشید. ناگهان نوری الهی به آسمان جانش زد و دل تاریکش را به نور هدایت افروخت. با خود گفت:
«به فرض، مال این زن را بردم و دامن عفتش را نیز لکّهدار کردم، پس از مدّتی میمیرم و به دادگاه الهی خوانده میشوم. در آن جا، جواب صاحب روز جزا را چه بدهم؟!»
♦️از عمل خود پشمیان شد، از دیوار به زیر آمد و خجلت زده، به خانه خویش بازگشت. صبح روز بعد، به مسجد آمد و به جمع یاران رسول خدا صلی الله علیه واله پیوست. در این هنگام زن جوانی به مسجد در آمد و به پیامبر گفت:
♦️«ای رسول خدا! زنی هستم تنها و دارای خانه و ثروت.
شوهرم از دنیا رفته و کسی را ندارم.
شب گذشته، سایهای روی دیوار خانهام دیدم.
احتمال میدهم دزد بوده، بسیار ترسیدم و تا صبح نخوابیدم.
از شما میخواهم مرا شوهر دهید، چیزی نمیخواهم؛ زیرا از مال دنیا بینیازم.»
♦️در این هنگام، پیامبر صلی الله علیه وآله نگاهی به حاضران انداخت.
در میان آن جمع، نظر محبتآمیزی به دزد جوان افکند و او را نزد خویش فرا خواند.
سپس از او پرسید: «ازدواج کردهای؟»
– نه!
– حاضری با این زن جوان ازدواج کنی؟
– اختیار با شماست.
♦️پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله زن را به ازدواج وی در آورد
و سپس فرمود:«برخیز و با همسرت به خانه برو!»
جوان پرهیزکار برخاست و همراه زن به خانهاش رفت
و برای شکرگزاری به درگاه خدا، سخت مشغول نماز و عبادت شد.
زن، که از کار شوهر جوانش سخت شگفتزده بود، از او پرسید: «این همه عبادت برای چیست؟!
♦️جوان پاسخ داد:
«ای همسر باوفا! عبادت من سببی دارد.
من همان دزدی هستم که دیشب به خانهات آمدم،
ولی برای رضای خدا از تجاوز به حریم عفت تو خودداری کردم
و خدای بنده نواز، به خاطر پرهیزکاری و توبه من، از راه حلال، تو را با این خانه و اسباب به من عطا نمود.
به شکرانه این عنایت، آیا نباید سخت در عبادت او بکوشم؟!»
❣زن لبخندی زد و گفت: «آری، نماز، بالاترین جلوه سپاس و شکرگزاری به درگاه خداوند است.
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#مناجات_با_خدا
🌸🦋🌸🦋🌸🦋
✨بسوی ظهور✨
👇👇👇👇👇👇
@besooyzohur
46.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معجزه و عنایت شهیدی از اردبیل با ذکر صلوات گوش کنید و التماس دعا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#مناجات_با_خدا
لطفا کانال ما رو به دیگران معرفی کنید
👇👇👇👇👇👇
🌸🦋🌸🦋🌸🦋
✨بسوی ظهور✨
@besooyzohur
https://eitaa.com/joinchat/703529134Cca5c89c195