چقدر ماه زیبایی ست آبان تقارب شهادت محمد حسین و آرمان منظورم شیش و هشت آبان است... چقدر احساس غرور داشتم برای معرفی آرمان. برای اینکه به نوجوانم بگویم محمد حسین هر آبان متولد میشود.🌱 برای اینکه به نوجوانم بگویم: محمد حسین یک مکتب بود، که کهنه نمیشود این مکتب. راستش را بخواهید. به خودم تبریک میگویم که مربی نوجوانم. به خودم تبریک میگویم که بعد از چهل سال انقلاب، نوجوانان و جوانانمان هنوز نارنجک به سینه میبندند و خودشان را فدای رهبرشان میکنند. این یعنی هر آبان محمد حسین متولد می شود..... به خودم تبریک میگویم که مربی نوجوانم و رهبرم او را رهبر خطاب کرده. و خوشبخت ما مربیان نوجوان که آرمان پروریم... 📝دلنوشته امروز یک مربی نوجوان، فاطمه داوری.۱۴۰۲/۸/۸

🎥 جدال دیدنی دکتر علم صالح با مجری مزدور تلویزیون وزارت خارجه آمریکا؛ مجری برنامه آچمز شد!! دکتر علم صالح، استادیار مطالعات خاورمیانه در دانشگاه استرالیا: 🔸اسرائیل یک رژیم اشغالگر و آپارتاید است؛ تل‌آویو بزرگترین دشمن فلسطینیان است! 🔸کشتن بیرحمانه بیش از ۷۰۰۰ فلسطینی در سه هفته توسط رژیم صهیونیستی را مطمئنا نمی‌توان به پای دفاع از خود گذاشت! ✅ کانال #سعیدیسم : @saeedism

فهمیده سیزده سال بود، اما امام خود را می شناخت، دشمن خود را می شناخت، اهمیت وجود خود را هم می شناخت، و رفت این سرمایه را تقدیم عزت کشور و آینده کرد! 🌸حضرت آقا ۱۳۷۷/۸/۸ 🌺هشتم آبان ماه سالروز شهادت شهید دانش آموز محمد حسین فهمیده، روز بسیج دانش آموزی و روز نوجوان گرامی باد 🌸شادی روح بلندشان صلوات 🔹حفاظت اطلاعات ناحیه مقاومت بسیج بویین میاندشت

✅چهار حکایت کوتاه اما تاثیر گذار: ۱-از کاسبی پرسیدند: چگونه دراین کوچه پرت و بی‌عابر کسب روزی میکنی؟! گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند. 🔹🔸🔸🔸🔹 ۲-پسری بااخلاق و نیک سیرت اما فقیر به خواستگاری دختری میرود، پدردخترگفت: تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمیدهم! پسری پولدار اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود، پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسرمیگوید: ان شاءالله خدا او را هدایت میکند! دخترگفت: پدرجان مگر خدایی که هدایت میکند با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟! 🔸🔹🔹🔹🔸 ۳-ازحاتم پرسیدند: بخشنده‌تر از خود دیده ای؟ گفت: آری مردی که دارایی‌اش تنها دو گوسفند بود، یکی را شب برایم ذبح کرد. از طعم جگرش تعریف کردم، صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد. گفتند: توچه کردی؟ گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم. گفتند: پس تو بخشنده‌تری؟ گفت: نه! چون او هرچه داشت به من داد اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم. 🔸🔹🔹🔹🔸 ۴-عارفی را گفتند: خداوند را چگونه میبینی؟ گفت: آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد اما دستم را می‌گیرد 🍃🌼🌸🌼🍃

#طنز #حتما_ببینید ✅آقا این عالی بود. خلاقیت ساخت کلیپ صد از صد 😂😂 #بتلیجه ♨️🔆♨️🔆♨️ https://eitaa.com/betlijeh1