🥀🕊💐🌹💐🕊🥀
#دلنوشته_شهدائی
#شهدای_غواص
می نویسم #دلنوشته_ای ازجنس باران ،
#دلنوشته_ای ازجنس زلال آبی آب که به زلالی خون توست ای #شهید
اما چه بنویسم ، چگونه می توانم بنویسم وقتی انگشتانم می لرزد و بغضم می شکند ، تنم به لرزه می افتد ، ازغریبی و شکنجه های روی #بدنت. ازغربت چشمان #مادرت. از قد خمیده #پدرت
چه بگویم که در توصیفتان شایسته باشد ....
از شما بگویم یا ازچشمان به انتظار نشسته #مادرانتان که در آستان در خشکید ....
از شما بگویم یا از #شرمندگی_ مان ....
از #کوچ غریبانه تان بگویم یا از #کوچه_های به نامتان ....
خجالت می کشم از #چشمان به انتظار نشسته #مادرت
خجالت می کشم
اکنون که بعد از این همه سال برمی گردید آیا این #شهر_و_دیار ،
این مرز_و_بوم همان #دیاری است که روزی کوله بار #عشقت را بستی و برای دفاع از #شرفت_و_ناموست_و_هم_نوعت نغمه سفر خواندی؟؟؟؟
آیا من و امثال من ارزش این همه از #خودگذشتگی_و_جوانمردی شما را داشتیم؟؟؟؟
آن روزی که برای بار آخر
به دامان #مادرت بوسه می زدی
از زیر قرآن #خواهرت عبور می کردی
و سنگینی بغض #پدرت غم غریبی به دلت می انداخت ....
الأن که بر می گردی آیا #مادری زنده هست که جسد کفن پوشت را در #آغوش بگیرد ....
یا بغض غمبار #پدرت که با اشک هایش مزارت را بشوید
چقدر #ساده و آرام رفتید و چقدر #ساده و بی صدا می آیید ....
من به آسمان می نگرم و آسمان به زمین .
زمینی که در سرما و گرمای خود #شهدای_غواص را در آغوش گرفت ....
بعد از این همه سال چگونه تنت از نگاه #مادران این #شهدا نمی لرزد ای زمین
#مادر_برخیز
برخیز و نگاه کن
ببین دارن #سربازت را میارن
برخیز و کوچه و خانه ات را آذین ببند
دیگر #انتظارت به پایان آمد
دیگر در آغوش گرفتن قاب عکس #فرزندت به پایان رسید ...
#شهدا خوش آمدید ....
کلام و زبان در وصفتان مانده است ...
چه بگویم؟؟؟
جوانان نسل ما می گویند
نسل ما نسل #سوخته است
#اما_نه ...
نسل شما نسل #سوخته است
شما #سوختید و خاکستر شدید ...
آرزوهای شما #سوخت ...
دل داغدار #مادران شما سوخت ...
#شهدا_شهادتان_مبارک ...
چقدر #غریب رفتید و چقدر #غریب می آیید ....
#شهداااااا_شرمنده_ایم
#ارسالی_از_کاربران
به بهانه ...
#سالروز_تشییع
#شهدای_غواص
🥀🕊💐🌹💐🕊🥀
پایگاه مقاومت بسیج شهدای بتلیجه
🥀🕊💐🌹