🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#سفر_عاشقانه
به بهانه روز
#جهانی_ناشنوایان
#شهیدی که با #گوش_جان می شنید و با #زبان_دل حرف می زد
#شهید_والامقام
#عبدالمطلب_اکبری
#قسمت_آخر
مدت ها گذشت ، ما هم مانند بسیاری از مردم از عظمت و بزرگی #شهدا غافل بودیم ، به کلام حضرت امام که قبور مطهر #شهدا تا ابد دارالشفا خوانده بود بی توجه بودیم .
برادر #شهید ادامه داد :
مادر ما دچار سرطان بسیار حادی شده بود .
چند ماه به همه پزشکان شیراز و … مراجعه کردیم اما بی فایده بود.
سرطان بدخیم بود و مادر ما کهولت سن داشت . گفتند ایشان را اذیت نکنید ، ببرید خانه تا راحت تر …
ما هم مادر را به خانه آوردیم . همه ناراحت بودیم ، مادر توان راه رفتن نداشت .
صبح روز بعد دیدیم مادر از جا بلند شد! با شور و نشاط مشغول کارهای خانه شد ، همه با تعجب به سراغ مادر رفتیم یعنی چه شده بود؟
مادر می گفت دیشب #عبدالمطلب به دیدنم آمد ، یک تکه نان تبرکی به من داد و گفت : «بخور»
من هم خوردم.
از صبح که بیدار شدم هیچ اثری از بیماری در وجودم نیست . مادر را نزد پزشکان شیراز بردیم.
آزمایشات مختلف انجام شد.
یکی از پزشکان از خارج آمده بود و به معجزه اعتقادی نداشت . همه یک چیز می گفتند ، این ماجرا چیزی شبیه معجزه است . هیچ خبری ازتوده سرطانی نیست .
از آن ماجرا سالها گذشت ، دیگر هیچ مشکلی پیدا نکرد ، شبیه این ماجرا بارها برای اهالی و حتی چند نفر ازاهالی مرودشت و… اتفاق افتاد.
نامه ای با دست خط #شهید
یک عمر هر چی گفتم به من خندیدند .
یک عمر هر چی خواستم به مردم محبت کنم ، فکر کردند من آدم نیستم و مسخره ام کردند .
یک عمر هر چی جدی گفتم شوخی گرفتند .
یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم .
خیلی تنها بودم .
اما مردم ، حالا که ما رفتیم بدونید ، هر روز با آقام حرف می زدم .
آقا به من گفتند : «تو شهید می شی . جای قبرم رو هم بهم نشون دادند . این را هم گفتم اما باور نکردید .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
شادی روح #امام_راحل و #شهدا و #عبدالمطلبها که #شنیدنیها را با #گوش_جان شنیدند و #گفتنیها را با #زبان_دل گفتند ...
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
پایگاه مقاومت بسیج شهدای بتلیجه
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
🌷🕊🌹🥀🌹🕊🌷
#قسمت_آخر
#خلبان_جوان و #دلیر ایرانزمین ، پیشتر تلمبهخانهها و نیروگاههای #برق عراق را از #کار انداخته بود و طرحهای #عملیاتی وی موجب گشت تا #صادرات 350 میلیون تنی #نفت عراق به صفر برسد ، از این رو دشمن بعثی #کینه عمیقی از او در سینه داشت.
به دستور صدام و برای ایجاد رعب و وحشت در بین سایر #خلبانان کشورمان، برخلاف تمامی موازین انسانی و موافقت نامه های بین المللی رفتار با #اسرا، به #فجیع_ترین و #بیرحمانه_ترین وضع به #شهادت رسید.
این #خلبان_سرافراز را #میان دو ماشین بستند و با حرکت دو ماشین برخلاف جهت در واقع او را #دو_تکه کردند ، به طوری که نیمی از #پیکر_مطهرش در قبرستان محافظیه #نینوا و نیمی در قبرستان #زبیر موصل عراق مدفون شد .!!
سرانجام در سال 81 پس از 22 سال باقی مانده #پیکر_سرباز_وطن، به مام میهن بازگشت و در #بهشت_زهرا_س تهران و در کنار دیگر همرزمان #شهیدش آرام گرفت .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌷🕊🌹🥀🌹🕊🌷
@betlijeh1
🌷🕊🌹🥀🌹🕊🌷
🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩
🕊#زیباییهای_عاشورا🕊
#قسمت_آخر
••••••☆•••••☆•••••••☆••••••••
◾️🔺بنابراین دو نکته مهم این است که مدخل این ضیافت بلاست و آدم تا در کوره بلای سیدالشهداء نرود و پخته نشود او را به این ضیافت راه نمی دهند. شهدای بزرگ اینطوری در متن بلا رفتند و به ضیافت رسیدند. دوم این که اشتباه نشود کار خدا زیباست نه کار ابن زیاد نه کار یزید؛ کار آنها زشت ترین کار است.
◾️🔺 باید تفکیک کرد خدا را حمد می کنیم؛ آنها را لعن می کنیم به سیدالشهداء سلام می دهیم. عاشورا سه چهره دارد: یک چهره اش مستحق صلوات و سلام است تا قیامت به اصحاب سیدالشهداء سلام می دهند انبیاء هم سلام می دهند، امام زمان وقتی زیارت می کنند سلام می دهند؛ یک چهره اش مستحق لعن است تا قیامت لعنشان می کنند؛ چنانچه در زیارت عاشورا که حدیث قدسی است، آمده است. یک چهره اش هم کار خداست که خدا را حمد می کنیم
◾️🔺به نظر من قله زیارت عاشورا همینجاست من گمانم این است که در سجده قرب زیارت عاشورا این حمد بر جمال بلای سیدالشهداست. «اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرِینَ لَکَ عَلَی مُصَابِهِم»؛ و این برای خواص است؛ البته افراد عادی مصیبت خودشان را می بینند و می گویند: «الحمدالله» با دل من چه کرده ای و من را با امام حسین آشنا کرده ای و از دنیا بزرگترم کردی، شب و روز من را گرفتی؛ ولی خواص در سجده شان آن جمال کار خدا با سیدالشهداء را مشاهده می کنند و می گویند: «اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ».
السلام علیک یا ابا عبدالله.
❣ «ما رَأَیتُ اِلاّ جَمِیلًا»
هیچ چیز جز زیبایی ندیدم
•••🚩•☆••☆•🚩•••
@noor133Qoran
••••••••••••••••••••••
🌷👆🌷👆🌷
#قسمت_آخر
همهی اینها گذشت، اما بیمار تب و لرز شدیدی داشت.
چند پتو میانداختند روی #آقا.
گاهی حتی دکترها بغلشان میکردند تا لرز را کمتر کنند.
معلوم نبود منشأ این تبها کجاست؟ ضایعهی کوچکی هم در #ریه دیده بودند.
#آقا لولهی تنفس داشتند و نمیتوانستند حرف بزنند.
خودشان کاملاً حس کرده بودند که دست راستشان کار نمیکند.
اولین چیزی که با دست چپ نوشتند، دوتا سؤال بود :
«همراهان من چطورند؟»
«مغز و زبان من کار خواهد کرد یا نه؟»
دکتر باقی روی سطحی از پوست بدن کار میکرد که برای ترمیم و پیوند به قسمتهای آسیبدیده برداشته بودند.
زخمها زیاد بودند.
درد زخمها خیلی زیاد بود، اما دکترها میگفتند تحمل #آقا زیادتر است. میگفتند :
اصلاً مسکّنها به حساب نمیآیند .
بحث دکترها این بود که بالاخره تکلیف این دست چه میشود؟
شکستگیش رو به بهبود بود، ولی هیچ علامت حرکتی نداشت.
چند نفر از جراحان و ارتوپدها بحث میکردند که دست قطع شود یا بماند.
#امام_خمینی_ره مرتب پیغام میدادند و از اطرافیان میپرسیدند که:
#آقا_سید_علی_چطورند؟
پیامشان ساعت دو بعد از ظهر پخش شد.
دکتر میلانینیا رادیورا گذاشت بیخ گوش #آقا.
آن موقع ایشان به #هوش بودند؛ روح تازهای انگار در وجودشان دمید، جان گرفتند.
حالشان بهتر بود، اما هنوز قضیهی #هفتاد_و_دو_تن را نمیدانستند.
از تلویزیون آمدند که گزارش تهیه کنند. یک ساعتی معطل شدند تا #آقا به هوش آمد. پرسیدند حالتان چطور است؟ گفتند: «من بحمدالله حالم خیلی خوب است» و شعر رضوانی شیرازی را خطاب به #امام_خمینی_ره خواندند:
بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت
سر خُمِّ مِی سلامت شکند اگر سبویی
سلامتی و تعجیل در فرج
#حضرت_ولیعصر_عج
و سلامتی نائب بر حقش
#مقام_معظم_رهبری
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
گذری بر زندگی
#شهید_والامقام
#سرلشگر_خلبان
#سید_علی_اقبالی_دوگاهه
#قسمت_آخر
#خلبان_جوان و #دلیر ایرانزمین ، پیشتر تلمبهخانهها و نیروگاههای #برق عراق را از #کار انداخته بود و طرحهای #عملیاتی وی موجب گشت تا #صادرات 350 میلیون تنی #نفت عراق به صفر برسد ، از این رو دشمن بعثی #کینه عمیقی از او در سینه داشت.
به دستور صدام و برای ایجاد رعب و وحشت در بین سایر #خلبانان کشورمان، برخلاف تمامی موازین انسانی و موافقت نامه های بین المللی رفتار با #اسرا، به #فجیع_ترین و #بیرحمانه_ترین وضع به #شهادت رسید.
این #خلبان_سرافراز را #میان دو ماشین بستند و با حرکت دو ماشین برخلاف جهت در واقع او را #دو_تکه کردند ، به طوری که نیمی از #پیکر_مطهرش در قبرستان محافظیه #نینوا و نیمی در قبرستان #زبیر موصل عراق مدفون شد .!!
سرانجام در سال 81 پس از 22 سال باقی مانده #پیکر_سرباز_وطن، به مام میهن بازگشت و در #بهشت_زهرا_س تهران و در کنار دیگر همرزمان #شهیدش آرام گرفت .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀 @betlijeh1🌹🕊
🌷🕊🌹🥀🌹🕊🌷
#سال1361
#آبان_ماه
#بیست_و_پنجم_آبان
#روز_حماسه_و_ایثار
#مردم_اصفهان
#قسمت_آخر
۲۵ آبان ۱۳۶۱ ، اصفهان اشک بود و افتخار
همچون #سبک_بالانی که از زیارت قبور بهترین بندگان خدا در کربلای معلی باز می گردند، #پارههای_تن اصفهان به خانه بازگشته بودند و بر شانه های داغدار اما مقاوم اهالی با معرفت شهر #تشییع می شدند، ۳ هفته متوالی اصفهان #اشک بود و #آه، #شوق بود و #افتخار.
همه خود را به منظور برگزاری آیینی باشکوه برای میزبانی از #بهشتیانی که با ذکر یا #زینب_س آسمانی شده بودند آماده می کردند، مردم به صورت خودجوش هر کدام کاری انجام می دادند و اتحاد و همبستگی در بین آنان موج می زد.
مسئول ستاد #شهدای اصفهان در سال ۱۳۶۱ گفت : در آن روزهای #حماسی حال و هوای غریبی در کوچهها و خیابان های #اصفهان حاکم بود به طوری که در بیشتر کوچه ها تفت #شهدا علم شده بود و مقابل درِ تعداد فراوانی از خانه ها، اعلامیه و تفت #دو یا #سه_شهید و حتی #بیشتر نصب شده بود، در روز #حماسه_ایثار، مردم #اصفهان دوران سخت و جان سوز و در عین حال پرافتخار و ماندگاری را پشت سرگذاشتند .
کوچه ها و خیابان ها از #حجله_شهدا آذین بسته شده بود، مساجد همه پذیرای #شهدا بودند ، در هر محله و کوی و برزن التهاب بود و روحیه بالا و وصف نشدنی مردم و #پدر و #مادران_شهیدان شگفت آور بود .
مرتضی آرسته از پیشگامان انقلابیِ #اصفهان فضای معنوی شهر را در روز #حماسه_ایثار اصفهان ، همانند زمان نام نویسی برای اعزام به جبهه توصیف کرد و گفت : در حقیقت #خون مردم انقلابی به جوش آمده بود ، در آن روز خیلیها برای #تشییع_سومین فرزند #شهید خود به میدان آمده بودند، برخی خانوادهها تنها #یک_فرزند داشتند که او را هم، ۲۵ آبان #تشییع می کردند .
لازم به ذکر است که از ۱۲۵۰ #شهید عملیات محرم ، ۷۵۰ #شهید مظلوم و حماسه آفرین ، سهم #اصفهان بود که ۳۷۰ #نفرشان در این شهر #تشییع و #خاکسپاری و بقیه به دیگر #شهرستان_های استان منتقل شدند .
جهت سلامتی و تعجیل در فرج #امام_زمان_عج
شادی روح #امام_راحل و #شهداء
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🆔️@betlijeh1
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#قسمت_آخر
همهی اینها گذشت، اما بیمار تب و لرز شدیدی داشت.
چند پتو میانداختند روی #آقا.
گاهی حتی دکترها بغلشان میکردند تا لرز را کمتر کنند.
معلوم نبود منشأ این تبها کجاست؟ ضایعهی کوچکی هم در #ریه دیده بودند.
#آقا لولهی تنفس داشتند و نمیتوانستند حرف بزنند.
خودشان کاملاً حس کرده بودند که دست راستشان کار نمیکند.
اولین چیزی که با دست چپ نوشتند، دوتا سؤال بود :
«همراهان من چطورند؟»
«مغز و زبان من کار خواهد کرد یا نه؟»
دکتر باقی روی سطحی از پوست بدن کار میکرد که برای ترمیم و پیوند به قسمتهای آسیبدیده برداشته بودند.
زخمها زیاد بودند.
درد زخمها خیلی زیاد بود، اما دکترها میگفتند تحمل #آقا زیادتر است. میگفتند :
اصلاً مسکّنها به حساب نمیآیند .
بحث دکترها این بود که بالاخره تکلیف این دست چه میشود؟
شکستگیش رو به بهبود بود، ولی هیچ علامت حرکتی نداشت.
چند نفر از جراحان و ارتوپدها بحث میکردند که دست قطع شود یا بماند.
#امام_خمینی_ره مرتب پیغام میدادند و از اطرافیان میپرسیدند که:
#آقا_سید_علی_چطورند؟
پیامشان ساعت دو بعد از ظهر پخش شد.
دکتر میلانینیا رادیورا گذاشت بیخ گوش #آقا.
آن موقع ایشان به #هوش بودند؛ روح تازهای انگار در وجودشان دمید، جان گرفتند.
حالشان بهتر بود، اما هنوز قضیهی #هفتاد_و_دو_تن را نمیدانستند.
از تلویزیون آمدند که گزارش تهیه کنند. یک ساعتی معطل شدند تا #آقا به هوش آمد. پرسیدند حالتان چطور است؟ گفتند: «من بحمدالله حالم خیلی خوب است» و شعر رضوانی شیرازی را خطاب به #امام_خمینی_ره خواندند:
بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت
سر خُمِّ مِی سلامت شکند اگر سبویی
سلامتی و تعجیل در فرج
#حضرت_ولیعصر_عج
و سلامتی نائب بر حقش
#مقام_معظم_رهبری
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
💐 https://eitaa.com/betlijeh1 🌺🌴
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#قسمت_آخر
مردم از ساعتها قبل در #بهشت_زهرا_س حضور پیدا کرده بودند و در سوگ عزیزان از دست رفته عزاداری میکردند.
با ورود ماشینهای حامل پیکرهای #شهیدان، غریب یا حسین، یا حسین، #بهشت_زهرا_س را پوشاند.
پیکرهای #شهیدان را به غسالخانه بردند و هر لحظه بر شدت شیون و زاری جمعیت افزوده میشد و مردم در دستههای مختلف به عزاداری و سینهزنی پرداخته بودند و شعار میدادند برای دفن #شهدا، مهدی بیا، مهدی بیا.
در قطعه ۲۴ #بهشت_زهرا_س، ۸۱ قبر کنده شده بود که جایگاه #شهید_دکتر_بهشتی در وسط قرار داشت.
پیکرها را در حالی که دهها تن زیر هر کدام « لا اله الا الله » گویان حرکت میکردند به طرف قطعه ۲۴ آوردند.
فشار جمعیت هر لحظه بیشتر میشد و جمعیت مانند دریای خروشانی به حرکت درآمده بود.
همه میخواستند برای آخرین بار با یاران امام و امت دیدار کنند.
فشار بیش از حد جمعیت، امکان دفن پیکرهای #شهدا را نمیداد و این مساله به روز بعد موکول شد.
روز چهارشنبه #دهم_تیر_۱۳۶۰ ، با آن که اعلام قبلی نشده بود از صبح زود صدها هزار نفر از مردم تهران در #بهشت_زهرا_س حضور پیدا کردند و در میان شدیدترین تاثرات و اندوه مردم، پیکرهای #شهدای مظلوم فاجعه #هفتم_تیر به خاک سپرده شد.
روز #چهارشنبه_دهم_تیرماه، در فضایی آکنده از تاثر و تالم و در حالی که #گلهای_سرخ در صندلیهای ۲۷ نماینده #شهید قرار داشت، مجلس تشکیل جلسه داد.
وجود تعدادی از نمایندگان #مجروح بر روی #برانکارد و #صندلی_چرخدار در مجلس به تمام ایادی و دشمنان انقلاب ثابت کرد که هیچ جنایت و خدعهای از جانب آنان مانع حرکت امت انقلابی ایران نمیشود.
در رابطه با #شهادت_آیت_الله_بهشتی و ۷۲ تن از یاران با وفای #امام ، شخصیتها ، احزاب و گروهها و نهادهای انقلابی، تلگرامها و اطلاعیههایی صادر کردند.
همچنین مجالس متعدد سوگواری از سوی جمعیتهای مختلف در سراسر کشور برپا شد. روز ۱۳ تیرماه نیز از سوی #امام_خمینی مجلس ترحیم و تحلیل از #شهید_آیتالله_بهشتی و ۷۲ تن از یارانش با حضور نخستوزیر و اعضای دولت، فرزند #امام، نمایندگان مجلس و هزاران تن از مردم در مدرسه عالی #شهید_مطهری برگزار شد.
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهشان_پر_رهرو
🌴 https://eitaa.com/betlijeh1🕊🌹
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
#خاطره_آخرین_پرواز
#سرلشگر_خلبان
#شهید_حسین_لشگری
#قسمت_آخر
وقتی #حسین چشمانش را باز کرد همه چیز تیره و تار بود.
به زحمت می دید که سربازان مسلح عراقی به صورت نیم دایره او را محاصره کرده اند.
دست ها را بالابرد تا دشمن بفهمد که اسلحه ندارد و تسلیم است.
ستوانی به او نزدیک شد و دستش را گرفت و کمک کرد تا چتر و جی سوت را از خودش جدا کند. (جی سوت، لباس مخصوصی است که نوسانات فشار هوا را برای خلبان کنترل می کند).
دود غلیظی همراه شعله از پشت تپه هوا بلند بود و لاشههواپیما دقیقاً روی هدف افتاده بود و با بنزین زیادی که داشت منطقه وسیعی را به آتش کشیده بود.
این تجهیزات عراقی ها بود که در آتش خاکستر می شد.
#لشکری با نگاه به این صحنه لبخند رضایتی به لب آورد و به آسمان خیره شد. گویی از خدای خود برای این پیروزی تشکر می کرد.
عراقی ها اولین اسیرشان را گرفته بودند و با تیراندازی هوایی و هلهله ابراز شادی می کردند.
سربازان عراقی چشمان حسین را بسته و سوار خودروی نظامی کردند.
کم کم بدنش سرد می شد و درد ناشی از پریدن از هواپیما آشکار می شد.
بند چتر در حال بیهوشی پوست گردن او را کنده بود.
باز بیهوش شد.
وقتی چشم باز کرد، یک دکتر عراقی را در بیمارستان دید .
به انگلیسی به او می گوید: تو سالم هستی، ما با اشعه ایکس بدنت را آزمایش کردیم، فقط کوفتگی دارید که آن هم خوب می شود.
🌹 #سالروز_شهادت🕊
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 https://eitaa.com/betlijeh1 🕊🥀
🌷🕊🌹🥀🌹🕊🌷
#سال1361
#آبان_ماه
#بیست_و_پنجم_آبان
#روز_حماسه_و_ایثار
#مردم_اصفهان
#قسمت_آخر
۲۵ آبان ۱۳۶۱ ، اصفهان اشک بود و افتخار
همچون #سبک_بالانی که از زیارت قبور بهترین بندگان خدا در کربلای معلی باز می گردند، #پارههای_تن اصفهان به خانه بازگشته بودند و بر شانه های داغدار اما مقاوم اهالی با معرفت شهر #تشییع می شدند، ۳ هفته متوالی اصفهان #اشک بود و #آه، #شوق بود و #افتخار.
همه خود را به منظور برگزاری آیینی باشکوه برای میزبانی از #بهشتیانی که با ذکر یا #زینب_س آسمانی شده بودند آماده می کردند، مردم به صورت خودجوش هر کدام کاری انجام می دادند و اتحاد و همبستگی در بین آنان موج می زد.
مسئول ستاد #شهدای اصفهان در سال ۱۳۶۱ گفت : در آن روزهای #حماسی حال و هوای غریبی در کوچهها و خیابان های #اصفهان حاکم بود به طوری که در بیشتر کوچه ها تفت #شهدا علم شده بود و مقابل درِ تعداد فراوانی از خانه ها، اعلامیه و تفت #دو یا #سه_شهید و حتی #بیشتر نصب شده بود، در روز #حماسه_ایثار، مردم #اصفهان دوران سخت و جان سوز و در عین حال پرافتخار و ماندگاری را پشت سرگذاشتند .
کوچه ها و خیابان ها از #حجله_شهدا آذین بسته شده بود، مساجد همه پذیرای #شهدا بودند ، در هر محله و کوی و برزن التهاب بود و روحیه بالا و وصف نشدنی مردم و #پدر و #مادران_شهیدان شگفت آور بود .
مرتضی آرسته از پیشگامان انقلابیِ #اصفهان فضای معنوی شهر را در روز #حماسه_ایثار اصفهان ، همانند زمان نام نویسی برای اعزام به جبهه توصیف کرد و گفت : در حقیقت #خون مردم انقلابی به جوش آمده بود ، در آن روز خیلیها برای #تشییع_سومین فرزند #شهید خود به میدان آمده بودند، برخی خانوادهها تنها #یک_فرزند داشتند که او را هم، ۲۵ آبان #تشییع می کردند .
لازم به ذکر است که از ۱۲۵۰ #شهید عملیات محرم ، ۷۵۰ #شهید مظلوم و حماسه آفرین ، سهم #اصفهان بود که ۳۷۰ #نفرشان در این شهر #تشییع و #خاکسپاری و بقیه به دیگر #شهرستان_های استان منتقل شدند .
جهت سلامتی و تعجیل در فرج #امام_زمان_عج
شادی روح #امام_راحل و #شهداء
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌷 https://eitaa.com/betlijeh1 🌹🕊
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
گذری بر زندگی
#حر_انقلاب_اسلامی
#شهید_والامقام
#شاهرخ_ضرغام
#قسمت_آخر
🍁 #شاهرخ آرام و آسوده بر روے خاكريز افتاده بود . هر چہ صدايش مےكردم جوابے نمےداد . تمام سینہ اش پر از #خون شده بود . تانڪها به من خيلے نزديڪ شده بودند . صداے انفجارها و بوے باروت همہ جا را گرفتہ بود . نمےدانســتم چہ كنم . نہ مےتوانستم او را بہ عقب منتقل كنم نه توان جنگيدن داشتم .
🍁مجبور شدم خودم بہ عقب برگردم . برگشــتم تا براے آخرين بار #شــاهرخ را ببينم . با تعجب ديدم چندين عراقے بالاے ســر او رســيده اند . آنها مرتب فرياد مےزدند و دوستانشان را صدا مےڪردند . بعد هم در ڪنار پيڪر او از #خوشحالے_هلهلہ مےڪردند .
🍁وقتی بہ نیروهاے خودے رسیدم سید و بچہ ها از من پرسیدند پس #شاهرخ کو !؟ ولے من چیزے بہ بچہ ها نگفتم . روز بعد يکے از دوستانم نگران و با تعجب گفت : #شاهرخ_شهيد شده ؟! گفتم : چطور مگه ؟!گفت : الان عراقيها تصوير جنازه يڪ #شــهيد رو پخش ڪردند . بدنش پر از تير و ترڪش و غرق در خون بود . ســربازاے عراقے هم در ڪنار پيڪرش از خوشــحالے #هلهلہ ميڪردند . گوينــده عراقے هم مي گفت : ما #شاهرخ ، جلاد حڪومت ايران را کشتيم !
🍁بغض گلويم را گرفتہ بود . ديگـر نتوانســتم تحمل ڪنم . گريہ امانــم نمےداد . بچہ هاے گروه پيشــرو همہ مثل من بودند و گریہ مےکردند . انگار پدر از دســت داده بودند . مدتے بعد ڪہ نیروهاے دشمن عقب نشینے ڪرد ، همراه يڪے از نيروها براے جستجوے بدن #شاهرخ رفتیم . تمام اطراف را گشــتيم . تنها چيزي که پيدا شد کاپشن #شاهرخ بود . حتے آن اطراف را کنديم ولے !!! اثرے از پيڪر #شــاهرخ نبود .
🍁سال بعد وقتے آن منطقہ آزاد شد بہ همراه تعدادے از بچه ها بہ همراه مادر #شاهرخ برای پیدا کردن پیڪر #شاهرخ دوباره بہ آنجا رفتیم . قبل از اينڪہ من چيزے بگويم مادرش سنگرے را نشان داد و گفت : اينجا #شــهيد شــده درسته؟! با تعجب گفتم : بله ،شما از کجا مےدونستيد !؟ گفت : من همينجا او را در خواب ديدم . دو جوان نورانے همين جا به استقبالش آمدند !! بعد ادامہ داد : باور کنيد بارها او را ديده ام . مرتب به من سر مي زند . هيچوقت من را تنها نمے گذارد ! #شاهرخ_ضرغام_حر_انقلاب_اسلامی و تابع محض ولایت فقیہ گمنام ماند . همانطور ڪہ خودش از خدا خواستہ بود .
عاشقان خدا ڪجا رفتید
چہ غریبانہ بـے صدا رفتید
یڪ بہ یڪ مادرانتان رفتند
همہ همسنگرانتان رفتند
گر چہ صد عهد با شما بستیم
تا ابد شرمسارتان هستیم
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 https://eitaa.com/betlijeh1🕊🌹
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#قسمت_آخر
همهی اینها گذشت، اما بیمار تب و لرز شدیدی داشت.
چند پتو میانداختند روی #آقا.
گاهی حتی دکترها بغلشان میکردند تا لرز را کمتر کنند.
معلوم نبود منشأ این تبها کجاست؟ ضایعهی کوچکی هم در #ریه دیده بودند.
#آقا لولهی تنفس داشتند و نمیتوانستند حرف بزنند.
خودشان کاملاً حس کرده بودند که دست راستشان کار نمیکند.
اولین چیزی که با دست چپ نوشتند، دوتا سؤال بود :
«همراهان من چطورند؟»
«مغز و زبان من کار خواهد کرد یا نه؟»
دکتر باقی روی سطحی از پوست بدن کار میکرد که برای ترمیم و پیوند به قسمتهای آسیبدیده برداشته بودند.
زخمها زیاد بودند.
درد زخمها خیلی زیاد بود، اما دکترها میگفتند تحمل #آقا زیادتر است. میگفتند :
اصلاً مسکّنها به حساب نمیآیند .
بحث دکترها این بود که بالاخره تکلیف این دست چه میشود؟
شکستگیش رو به بهبود بود، ولی هیچ علامت حرکتی نداشت.
چند نفر از جراحان و ارتوپدها بحث میکردند که دست قطع شود یا بماند.
#امام_خمینی_ره مرتب پیغام میدادند و از اطرافیان میپرسیدند که:
#آقا_سید_علی_چطورند؟
پیامشان ساعت دو بعد از ظهر پخش شد.
دکتر میلانینیا رادیورا گذاشت بیخ گوش #آقا.
آن موقع ایشان به #هوش بودند؛ روح تازهای انگار در وجودشان دمید، جان گرفتند.
حالشان بهتر بود، اما هنوز قضیهی #هفتاد_و_دو_تن را نمیدانستند.
از تلویزیون آمدند که گزارش تهیه کنند. یک ساعتی معطل شدند تا #آقا به هوش آمد. پرسیدند حالتان چطور است؟ گفتند: «من بحمدالله حالم خیلی خوب است» و شعر رضوانی شیرازی را خطاب به #امام_خمینی_ره خواندند:
بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت
سر خُمِّ مِی سلامت شکند اگر سبویی
سلامتی و تعجیل در فرج
#حضرت_ولیعصر_عج
و سلامتی نائب بر حقش
#مقام_معظم_رهبری
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
💐 https://eitaa.com/betlijeh1🌺🌴