eitaa logo
بتلیجه( مهدعلم،ایثارو شهادت)ثامن
764 دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
6.8هزار ویدیو
228 فایل
ارتباط با ادمین کانال @omranzadeh2018 @Omranzadeh2017
مشاهده در ایتا
دانلود
💐🕊🥀🌸🥀🕊💐 در زندان عراقی های بعثی یه روحی دیگه هم داشتن که ما اسمشو گذاشته بودیم .. این چطور بود.. به این صورت که یه بود رو می بردن توی این روی می نشودن ، و می بستن ، یه پارچه ای مانند کیسه می کشیدن روی ک بالای این ، آهنی بود که قشنگ میومد روی ، دو رشته وصل می شد به . رو میکردن ، الکتریسیته ای که به واسطه این وارد می شد ، بدن شروع می کرد و رعشه گرفتن . در اثر این الکتریسیته تحت تاثیر قرار می گرفت و این ناخودآگاه تا چند ماه می شد تا این سلول های مغز خودشون رو بازیابی کنن طول میکشید . اوضاع و احوالی می شد . حال خیلی می شد . طوری که نمی شد براشون کرد . گاهی اوقات ، دست و پاشونو می بستیم یه گوشه ی بالا سرشون می نشستیم و زار زار می کردیم . حاج آقا می گفت قرار شد که همچین شکنجه ای به ما بدن:. دل تو دلم نبود ، خدایا چه میخاد به سرم بیاد . خیلی بودم . تا اینکه اومدن سراغم ، توی راهی که منو کشان کشان می بردن ، نه کردم ، نه زدم ، نه کردم ، نه زدم ، نه و نه ، چون می دونستم اونا همینو میخان ، نمیخاستم اونا دل بشن . تا اینکه منو بردن توی اون و نشوندن روی . دست و پام رو . دیدید وقتی انسان خیلی ازش اسمت چیه ، حتی اسمش هم دیگه یادش نمیاد ، گفت هیچی یادم نمیومد . هی به خودم می گفتم یه چیزی یادم بیاد بگم . از کسی کمک بخام . هر چی فشار آوردم به مغزم فقط یه چیز به یادم اومد ، اونم تو اون لحظات که خیلی ترسیده بودم و وحشت زده بودم ، شروع کردم دعای رو خوندن . بسم الله الرحمن الرحیم.. اللهم کل ولیک الحجت ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه .... به اینجای که رسیدم ، اونا رو وصل کردن ، بدنم شروع کرد به ، فکم به همدیگه می خورد . تمام توی دهانم جمع کردم که بتونم دعای رو به پایان ببرم . صلواتک علیه و علی آبائه ، فی هذه ساعه و فی کل ساعه . نمی دونم چقد طول کشید تا تونستم این رو تموم کنم ، اما تموم کردن من همانا و کردن بوسیله ی عراقی هم همانا ، بدنم یه لحظه آروم گرفت ، عراقی اومد رو از برداشت ، حالا منتظره که من بازی در بیارم ، بشم بشم ، اما من نشدم ، خیلی براشون آور بود ، چون ردخور نداشت که هر کسی این رو می دید می شد. با این وضع قرار شد ، دوباره این رو به من بدن ، این یکی عراقی به اون یکی اشاره کرد . کیسه رو کشیدن به سرم به فرق سرم ، برق رو روشن کردن و ولتاژ برق رو دو برابر کردن ، شدت برق آنقدر زیاد بود که من رو بلند می کردم و می کوبیدم به زمین . دیگه حالم دست خودم نبود ، دیگه زبان و دهانم کار نمی کرد فقط تو و من رو می خوندم و بار دیگه رو قطع کردن ، این بار داشتم می مردم ، کل داشت می شد ، دیگه با اون که داشتم فقط چشمام کمی باز بود . اومدن رو برداشتن ، دیدن نه ، مثل اینکه این روی این شخص نداره ، اومدن و حواله و می کردن . با و 'لگد منو بردن انداختن یه گوشه . می گفت اون لحظه من پاهای جمع کردم ، با اون بی حالی خودم . شروع کردم به کردن ، اما این ، ترس نبود ، نا امیدی نبود ، امید بود و تشکر از ، به می گفتم نمی دونم کجای عالم برای من کردی نمی دونم کجای برای من اون بالا آوردی ، برای من_دعا کردی ، به بهانه سالروز آغاز بازگشت 💐🕊🥀🌸🥀🕊💐 💐🕊🥀🌸🥀🕊💐
🌺🌺🌼🌹🌼🌺🌺 ... واسه ... ... ... ... ... ... ... و ... چی میشه منم یه برم یعنی اینقدر بدم که دیدار نیستم ... میگن اگه کسی بهتون بد کرد شما با جواب بدید آی ... من بدم من بد شما که همیشه ، اینبار هم کنید منو کنید بیام اونجا بکشم کم چیزی نیست که ... یه مثل شما روی اون خاک گذاشته کم چیزی نیست یه ، اونجا به نیمه شب پرداخته یه واسه دوری تازه به دنیا اومدش کرده ولی واسه خاطر امنیت منو و امثال من بر نگشته یه دست برده تو تا از دفاع کنه یه رعنا واسه خاطر و جون داده یه لب تشنه یه گرسنه به ترکش خرده و تنها یه اسیر شده چند که دستاشونو و به خاک سپردنشون یه بغض داره یه دلتنگه یه ... و در آخر یکی مثل من و امثال من هیچکدوم از اینا رو ندونست دلم واسه همه چیزایی که از اونجا تعریف میکنن و من حتی یه هم ندیدم دارم اینجا بال بال میزنم ولی انگار خبری نیست ... نمیرسه ... ... دارید .. شاید اومدم و شدم بازم میگید نه ؟؟ ! شاید دیگه شدم بازم میگید نه ؟؟ شاید اونجا به خدا شدم بازم میگید نه؟؟ الو ... ؟؟؟؟ خسته ام تاریک کدر شده هوا است بالا نمی آید وقتش رسیده کنید حرف است ... اما توان قصه نیست ... ... ... 🆔️@betlijeh1
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 تقدیم به زخم و سکوت و صبر حقیقی آنان که زخم های دیروز را امروز هم مرور می کنند دیروز روز فدا شدن بود ، امروز روز فدایت شوم دیروز با هم به دشمن می زدیم ، امروز برای هم می زنیم دیروز برای روی مین می رفتیم امروز برای کابین روی می رویم دیروز در اوج پاتک می زدیم امروز برای و مقام «ج .ف. ت. ک» دیروز جزیره را دیوانه کردیم اما... امروز جزیره ایم... آنجا برای سبقت می گرفتیم اینجا برای ریاست آنجا همه چیز بود... اینجا همه چیز قروقاطی... آنجا با دست می دادیم اینجا را از دست می دهیم... آنجا همه چیز را با میخواستیم اینجا همه چیز را با دیروز روز بود و جنگ امروز روز فهم است و
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹 مجنون مجنون همت! همت جان به گوشی برادر؟ همت جان مدت هاست بی تاب مجنونت شده ام! همت جان دیگر کسی از شما و تان نمی‌گوید! همت جان، عوض شده! همت جان، پل های رسیدن به خدا، کانال های ارتباطی شما با را به سخره گرفتند! همت جان،کج راه‌ ها را مسیر تو می‌دانند! همت جان، برادر دیگر از اسمت هم نمی شود گفت! اینجا بعضی دختران مراقب نیستند!! همت جان به گوشی؟؟ همت جان... اینجا بعضی پسران مان بر عکس عمل میکند،چشمان شان! همت جان یادشان رفته را... هدفت را... چرا رفتنت را... همت جان دیگر چیزی به شهر نمانده... همه جا را احاطه کرده اند... یمان رو به اتمام است... همت جان، در این حملات نفس کم آورده ایم... سراسر وجودمان را فرا گرفته و ‌دارد نابودمان میکند... همت جان صدامو داری برادر؟؟ همت همت مجنون! مجنون جان... از طرف من به جوانان بگو: چشم و تبلور به شما دوخته است... "شهید محمد ابراهیم همت" مجنون جان فرصتی ندارم ولی این را هم بگو به همه ی اهالی کوچه‌ی : میخواهید خدا شما شود! می‌زنید برای خدا باشد... بر می‌دارید برای خدا باشد... می‌گویید برای خدا باشد.. هر چیز و چیز برای خدا باشد... 🌹 @betlijeh1🥀🕊
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹 مجنون مجنون همت! همت جان به گوشی برادر؟ همت جان مدت هاست بی تاب مجنونت شده ام! همت جان دیگر کسی از شما و تان نمی‌گوید! همت جان، عوض شده! همت جان، پل های رسیدن به خدا، کانال های ارتباطی شما با را به سخره گرفتند! همت جان،کج راه‌ ها را مسیر تو می‌دانند! همت جان، برادر دیگر از اسمت هم نمی شود گفت! اینجا بعضی دختران مراقب نیستند!! همت جان به گوشی؟؟ همت جان... اینجا بعضی پسران مان بر عکس عمل میکند،چشمان شان! همت جان یادشان رفته را... هدفت را... چرا رفتنت را... همت جان دیگر چیزی به شهر نمانده... همه جا را احاطه کرده اند... یمان رو به اتمام است... همت جان، در این حملات نفس کم آورده ایم... سراسر وجودمان را فرا گرفته و ‌دارد نابودمان میکند... همت جان صدامو داری برادر؟؟ همت همت مجنون! مجنون جان... از طرف من به جوانان بگو: چشم و تبلور به شما دوخته است... "شهید محمد ابراهیم همت" مجنون جان فرصتی ندارم ولی این را هم بگو به همه ی اهالی کوچه‌ی : میخواهید خدا شما شود! می‌زنید برای خدا باشد... بر می‌دارید برای خدا باشد... می‌گویید برای خدا باشد.. هر چیز و چیز برای خدا باشد... 🌹 https://eitaa.com/betlijeh1 🥀🕊
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 تقدیم به زخم و سکوت و صبر حقیقی آنان که زخم های دیروز را امروز هم مرور می کنند دیروز روز فدا شدن بود ، امروز روز فدایت شوم دیروز با هم به دشمن می زدیم ، امروز برای هم می زنیم دیروز برای روی مین می رفتیم امروز برای کابین روی می رویم دیروز در اوج پاتک می زدیم امروز برای و مقام «ج .ف. ت. ک» دیروز جزیره را دیوانه کردیم اما... امروز جزیره ایم... آنجا برای سبقت می گرفتیم اینجا برای ریاست آنجا همه چیز بود... اینجا همه چیز قروقاطی... آنجا با دست می دادیم اینجا را از دست می دهیم... آنجا همه چیز را با میخواستیم اینجا همه چیز را با دیروز روز بود و جنگ امروز روز فهم است و 🌴 https://eitaa.com/betlijeh1 🕊🥀
🌷🕊🌹🥀🌹🕊🌷 بازدلتنگ می شوم بی قرار یاد یاران می شوم یاد میدان جنون آشنایان غبارخاک وخون یاد آنانی که بوده اند تشنه اروند و کارون بوده اند شادی روح مطهر و 🌹 https://eitaa.com/betlijeh1🥀🕊