eitaa logo
بتلیجه( مهدعلم،ایثارو شهادت)ثامن
764 دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
228 فایل
ارتباط با ادمین کانال @omranzadeh2018 @Omranzadeh2017
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹👆🌹👆🌹 با تمام تلاشی که شده بود تا ساعت ۱/۳۰ دقیقه بامداد ، اطلاعی از وضعیت در دست نبود. عده‌ای می‌گفتند ایشان جان سالم به در برده است و فقط قسمتی از سرشان مجروح شده که به بیمارستان منتقل شده است و عده‌ای عقیده داشتند که ایشان قبل از انفجار از محل سالن خارج شده است، اما صبح، رادیو خبر را اعلام کرد. مردم تهران در ساعت صبح، پزشکی قانونی را چون نگینی در میان گرفته بودند . پاسداران و افراد کمیته‌ها حفاظت از پزشکی قانونی را به عهده داشتند و کنترل عبور و مرور خیابان‌های اطراف را زیر نظر داشتند. جمعیت انبوه نوحه ‌خوان و سینه ‌زنان شعار می‌دادند که « عزا، عزاست، امروز – روز عزاست امروز – خمینی بت شکن، صاحب عزاست امروز». « می‌کُشیم، می‌کشیم، آن‌که برادرم کشت»، «مرگ بر آمریکا،مرگ بر اسرائیل، مرگ بر منافق». ساعت ۹ صبح تیرماه اطراف پزشکی قانونی تا میدان سپه و از خیابان امیرکبیر تا میدان بهارستان مملو از مردمی بود که ناباورانه رادیوهای ترانزیستوری خود را به گوش چسبانده و یا گروه گروه دور یک روزنامه صبح حلقه زده و مشغول شنیدن و یا خواندن خبر این فاجعه بودند. روز سه‌شنبه ۱۳۶۰ ، مراسم تشییع پیکرهای پاک واقعه بمب گذاری دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی از مقابل مجلس شورای اسلامی آغاز شد. دیوارهای مجلس با پارچه سیاه پوشیده شده بود و مزین به شعار و تصاویر و بود. از نخستین ساعات بامداد جمعیت عزادار در مقابل مجلس گرد آمده و این عمل غیرانسانی مزدوران آمریکایی را محکوم کردند. انبوه مردم به حدی بود که گذر به سوی مجلس امکان نداشت و تعدادی از وزراء و نمایندگان که می‌خواستند به مجلس بروند، موفق نشدند . مراسم آغاز شد. دسته موزیک که از قبل در جلوی مجلس قرار گرفته بود، شروع به نواختن مارش کرد و جمعیت گریه‌کنان و بر سر زنان شروع به شعار دادن کردند و جمعیت همراه آمبولانس‌ها رهسپار شدند. 🌹👇🌹👇🌹
🌹👆🌹👆🌹 مردم از ساعت‌ها قبل در حضور پیدا کرده بودند و در سوگ عزیزان از دست رفته عزاداری می‌کردند. با ورود ماشین‌های حامل پیکرهای ، غریب یا حسین، یا حسین، را پوشاند. پیکرهای را به غسالخانه بردند و هر لحظه بر شدت شیون و زاری جمعیت افزوده می‌شد و مردم در دسته‌های مختلف به عزاداری و سینه‌زنی پرداخته بودند و شعار می‌دادند برای دفن ، مهدی بیا، مهدی بیا. در قطعه ۲۴ ، ۸۱ قبر کنده شده بود که جایگاه در وسط قرار داشت. پیکرها را در حالی که ده‌ها تن زیر هر کدام « لا اله الا الله » گویان حرکت می‌کردند به طرف قطعه ۲۴ آوردند. فشار جمعیت هر لحظه بیشتر می‌شد و جمعیت مانند دریای خروشانی به حرکت درآمده بود. همه می‌خواستند برای آخرین بار با یاران امام و امت دیدار کنند. فشار بیش از حد جمعیت، امکان دفن پیکرهای را نمی‌داد و این مساله به روز بعد موکول شد. روز چهارشنبه ۱۳۶۰ ، با آن که اعلام قبلی نشده بود از صبح زود صدها هزار نفر از مردم تهران در حضور پیدا کردند و در میان شدیدترین تاثرات و اندوه مردم، پیکرهای مظلوم فاجعه به خاک سپرده شد. روز ، در فضایی آکنده از تاثر و تالم و در حالی که در صندلی‌های ۲۷ نماینده قرار داشت، مجلس تشکیل جلسه داد. وجود تعدادی از نمایندگان بر روی و در مجلس به تمام ایادی و دشمنان انقلاب ثابت کرد که هیچ جنایت و خدعه‌ای از جانب آنان مانع حرکت امت انقلابی ایران نمی‌شود. در رابطه با و ۷۲ تن از یاران با وفای ، شخصیت‌ها ، احزاب و گروه‌ها و نهادهای انقلابی، تلگرام‌ها و اطلاعیه‌هایی صادر کردند. همچنین مجالس متعدد سوگواری از سوی جمعیت‌های مختلف در سراسر کشور برپا شد. روز ۱۳ تیرماه نیز از سوی مجلس ترحیم و تحلیل از و ۷۲ تن از یارانش با حضور نخست‌وزیر و اعضای دولت، فرزند ، نمایندگان مجلس و هزاران تن از مردم در مدرسه عالی برگزار شد. 🌹🕊🌷🕊🌷🕊🌹 پایگاه مقاومت بسیج شهدای بتلیجه 🌹🕊🌷🕊🌷🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴راه حل اصلی رهایی از گرانی ها 🔰این روزها که قیمت سرسام آور و و و مرغ و تخم مرغ التهاب و نگرانی زیادی در بازار و مردم ایجاد کرده و دولت راه حل درست و درمانی برای رام کردن سرکشی قیمت ها ارائه نمی دهد، بازهم سر و کله ی عاشقان با غرب پیدا شده که بیایید با آمریکا از موضع برابر مذاکره کنیم تا دلار پایین بیاید. 🔰از این بگذریم که این اظهار نظرها دم خروس گرانی های اخیر است؛ اما واقعا در شرایطی که دنیا شاهد رفتارهای دیوانه وار با معترضان آمریکایی و رسوایی ماهیت غیردموکراتیک و حاکمیت آمریکاست و همه شواهد از فروریختن ویترین مؤلفه های قدرت آمریکا خبر می دهد و ترامپ نیز به شدت به اثبات تسلیم قدرت بزرگی چون جمهوری اسلامی برای ترمیم وجهه بین المللی خود و نجات از شکست قطعی در انتخابات پیش رو محتاج است، هیچ عاقلی در دنیا نسخه مذاکره با او را می پیچد؟! 🔰امروز به خاطر عمری بزک آمریکا باید از خجالت سر به زیر بیاندازند، اما با پررویی باز هم دم از مذاکره می زنند و برای بازی نسخه می پیچند. 🔰راه حل غربگراها همیشه برای حل مشکلات همین بوده و همیشه هم به شکست منتهی شده. اما راه حل انقلاب مشخص است؛ ✅باید اجازه دهیم همان قدرتی که را با وجود تحریم ها جلوی چشم آمریکا به می رساند، ✅همان دستی که می سازد، ✅همان ذهنی که را به فضا می فرستد، ✅همان عزمی که را شخم می زند... عرصه های اقتصادی را به عهده بگیرد و در یک کلام «انقلاب را به اقتصاد وارد کند». 🔰این تفکر است که بدون هراس جلوی می ایستد؛ با ذهن بسته ی «نمی شود» مانع پالایشگاه سازی نمی شود و به قانع نمی شود؛ بازار را به واگذار نمی کند؛ نگاهش به خارج نیست که تولید کننده داخلی را از هستی ساقط کند؛ با فرهنگ «ما نمي توانیم» رشد نکرده که آنقدر مسکن نسازد که قیمتش سر به فلک بکشد؛ به وابسته نیست که منابع مملکت را خاصه خرجی عده اندکی کند... 🔰راه حل اقتصاد ما «کنار زدن هواداران آمریکا از مدیریت اقتصاد کشور» است.
🍃🌹۰۰۰﷽۰۰۰🍃🌹 وسوم 🌕🌕 ✍شب با همسرم صحبت می کردیم خیلی از مواردی که برای من پیش آمده باورکردنی نبود. گفتم: لحظه آخر هم بهم گفتند به خاطر دعای همسر و دختری که در راه داری شفاعت شدی. ☘ به همسرم گفتم این هم یک نشانه است اگر این بچه دختر بود معلوم می شود که تمام این ماجراها صحیح بوده.. در پاییز همان سال دخترم به دنیا آمد ☘تنها چیزی که پس از بازگشت من از آن وادی ترس شدیدی در من ایجاد می کرد و تا چند سال من را اذیت می‌کرد ترس از حضور در قبرستان بود. من صداهای وحشتناکی می شنیدم که خیلی دلهره آور و ترسناک بود. ☘اما این مسئله در کنار مزار شهدا اتفاق نمی افتاد آنجا آرامش بود و روح معنویت که در وجود انسان ها پخش می شد. ☘اما نکته مهم دیگری را که باید اشاره این است که در کتاب اعمال و در لحظات آخر حضور در آن دنیا،میزان عمر خودم را که اضافه شده بود مشاهده کردم. به من چند سال مهلت دادند که آن هم به پایان رسیده و من اکنون در وقت‌های اضافه هستم. ☘اما به من گفتند، ما زمانی که شما برای صله رحم و دیدار والدین و نزدیکانت میگذاری جز عمر شما محسوب نمی کنیم. همچنین زمانی که مشغول بندگی خالصانه خداوند یا زیارت اهل بیت هستی این مقدار نیز جز عمر شما حساب نمی‌شود یقین داشتم که ماجرای شهادت همکاران من واقعی است. اما در روزگاری که خبری از شهادت نبود چطور این حرف را ثابت می کردم... ☘به همین خاطر چنین چیزی نگفتم اما هر روز که برخی از همکاران مرا میدیدم یقین داشتم که یک شهید را که تا مدتی بعد به محبوب خود خواهد رسید ملاقات می کنم. ☘احساس عجیبی در ملاقات با این دوستان داشتم می خواستم بیشتر از قبل با آنها حرف بزنم... یک شهید را که به زودی به ملاقات خدا میرفت میدیدم. اما چطور این اتفاق می افتد آیا جنگی در راه است؟؟ ☘ چهارماه بعد از عمل جراحی، مهرماه سال ۹۴ بود که در اداره اعلام شد کسانی که علاقمند به حضور در صف مدافعان حرم هستند می توانند ثبت نام کنند. ☘ جنب و جوشی در میان همکاران افتاد آنها که فکرش را می‌کردم همگی ثبت‌نام کردند. من هم با پیگیری بسیار توفیق یافتم تا پس از دوره آموزش تکمیلی راهی سوریه شوم. ☘مرتب از خدا میخواستم که همراه با مدافعان حرم به کاروان شهدا ملحق شوم. هیچ علاقه‌ای به حضور در دنیا نداشتم ☘ مگر اینکه بخواهم برای رضای خدا کاری انجام دهم. دیده بودم که شهدا در آن سوی هستی چه جایگاهی دارند لذا آرزو داشتم همراه با آنها باشم. ☘ کارهایی را انجام دادم وصیتنامه و هر کاری که فکر می‌کردم باید جبران کنم انجام دادم. ☘ آماده رفتن شدم، به یاد دارم که قبل از اعزام خیلی مشکل داشتم با رفتن من موافقت نمی شد... ادامه دارد...
🍃🌹۰۰۰﷽۰۰۰🍃🌹 وچهارم 🌕🌕 ✍اما بعد به سرعت تمام کارهایم درست شد و اعزام شدم. ☘ناگفته نماند که بعد از ماجراهایی که در اتاق عمل برای من پیش آمد کل رفتار و اخلاق من تغییر کرد. دیگر خیلی مراقب بودم تاکسی را نرنجانم .حق الناس و ... دیگر از آن شوخی ها و سرکار گذاشتن ها خبری نبود. ☘️ یکی دو شب قبل از عملیات رفقای صمیمی بنده که سالها با هم همکار بودیم دور هم جمع شدیم. یکی از آنها گفت شنیدم که شما در اتاق عمل حالتی شبیه به مرگ پیدا کردید.خلاصه خیلی اصرار کرد که تعریف کنم اما قبول نکردم. ☘چون برای یکی دو نفر خیلی سربسته حرف زده بودم و آنها باور نکردند و به خاطر تصمیم گرفتم دیگر برای کسی حرفی نزنم. ☘ جواد محمدی، سید یحیی براتی، سجاد مرادی، عبدالمهدی کاظمی، برادر مرتضی زارع و شاهسنایی در کنار هم مرا به یکی از اتاق ها بردند و اصرار کردند که باید تعریف کنی. من کمی از ماجرا را گفتم، رفقا منقلب شدند.. خصوصاً در مسئله حق الناس و مقام شهادت! ☘ چند روز بعد در یکی از عملیاتها حضور داشتم مجروح شدم و افتادم جراحت سطحی بود. اما درست در تیررس دشمن افتاده بودم هیچ کس نمی‌توانست آن نزدیک شود. شهادتین را گفتم. منتظر بودم با یک گلوله از سوی تک تیرانداز تکفیری به شهادت برسم. ☘ در این شرایط بحرانی جواد محمدی و مهدی کاظمی خودشان را به خطر انداختند و جلو آمدند. آنها سریع من را به سنگر منتقل کردند. ناراحت شدم و گفتم: برای چه این کار را کردید ممکن بود همه ما را بزنند! ☘ جواد گفت: تو باید بمانی و بگویی در آن سوی هستی چه دیدی ... چند روز بعد باز در جلسه از من خواستند که از برزخ بگویم. نگاهی به چهره تک تک آنها کردم و گفتم چند نفر از شما فردا شهید می شوید... ☘سکوت عجیبی در جلسه حاکم شد. با نگاه‌های خود التماس میکردند که سکوت نکنم. من تمام آنچه را دیده بودم را گفتم. از طرفی برای خودم نگران بودم نکند من در جمع اینها نباشم اما نه ان شالله که هستم. ☘جواد با اصرار از من سوال می‌کرد و من جواب میدادم. در آخر گفت: چه چیزی بیشتر از همه آن طرف به درد ما می‌خورد؟ گفتم بعد از اهمیت به نماز و نیت الهی و خالصانه، هرچه می توانید برای خدا و بندگان خدا کار کنید.. ☘روز بعد یادم هست که یکی از مسئولین جمهوری اسلامی در مورد مسائل نظامی اظهارنظری کرده بود که برای غربی‌ها خوراک خوبی ایجاد شد... خیلی از رزمندگان مدافع حرم از این صحبت ناراحت بودند. ☘جواد محمدی همان مسئول را به من نشان داد و گفت: میبینی پس فردا همین مسئولی که اینطور خون بچه ها را پایمال می‌کند از دنیا می‌رود و می‌گویند شهید شد!! ☘خیلی آرام گفتم: آقا جواد!من مرگ این آقا را دیدم..در همین سال‌ها طوری از دنیا می‌رود که هیچ کاری نمی‌توانند برایش انجام دهند!! ☘حتی نحوه مرگش هم نشان خواهد داد که از راه و رسم امام و شهدا فاصله داشته... ☘ چند روز بعد آماده عملیات شدیم جیره جنگی را گرفتیم و تجهیزات را بستیم. خودم را حسابی برای شهادت آماده کردم. ☘ آرپی‌جی برداشتم و در کنار رفقایی که مطمئن بودم شهید می‌شوند قرار گرفتم. گفتم اگر پیش اینها باشم بهتره احتمالا با تمام این افراد همگی با هم شهید می‌شویم. ☘جواد محمدی خودش را به من رساند و پیش من آمد و گفت داریم میریم برای عملیات و خیلی حساسیت منطقه بالاست. ☘ او می‌خواست من را از همراهی با نیروها منصرف کند . گفتم چند نفر از این بچه‌ها به زودی شهید می‌شوند از جمله بیشتر دوستانی که با هم بودیم می‌خواهم با آنها باشم بلکه به خاطر آنها باید هم توفیق داشته باشیم. ☘هنوز چند قدمی نرفته بودیم که جواد محمدی با موتور جلو آمد و مرا صدا کرد! خیلی جدی گفت سوار شو باید از یک طرف دیگر خط‌شکن محور باشی... ادامه دارد...
آقای خویینی‌ها ابتدا به سه سئوالی که از ابتدای انقلاب تاکنون بی پاسخ مانده را پاسخ دهد ، آنگاه به رهبری نامه بنویسد ! ۱ - : در اولین انتخابات ریاست جمهوری ؛ ایشان بدستور امام نقش فعلیِ شورای نگهبان را در تایید یا رد صلاحیت کاندیداها داشت ، (درحالیکه خود به روش جاری شورای نگهبان معترضند) چرا و باچه مدارکی همه صدها کاندیدای ان روزِ ریاست جمهوری را به‌جز هشت نفر ؛ ردِصلاحیت کردند . ۲ - خودشان اظهار داشته‌اند که بنده با ولایت فقیه و گنجاندن آن در قانون اساسی و حتی مطرح کردن آن مخالف بودم و نظرم مخالف نظر امام خمینی بود ! اما بخاطر رودربایستی با ایشان چیزی نمی‌گفتم !!! این موضوع صحت دارد یا نه وچرا ؟ ۳ - بحث کاریکاتور امام منتشر شده در روزنامه سلام (تیر ماه ۱۳۷۸) که وی مدیر مسئول آن بود چرا صورت گرفت و نقش وی در اغتشاشات تیر ماه ۱۳۷۸ که مملکت به آشوب کشیده شده بود چه بود ؟
موسوی خوئینی ها کور خوانده است!! همانطور که اکبر هاشمی رفسنجانی در حال تفریح در استخر فرح سکته کرد و مرد و خاک شد و بدنش خوراک مور و مار شد، محمد موسوی خوئینی ها و امثال او نیز در فلاکت تمام خواهند مرد و خاک خواهند شد و بدنشان خوراک مور و مار خواهد شد اما در این کشور تا روز ظهور مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف، پرچم ولایت فقیه همواره بالا و بالاتر خواهد بود. جمعیت ده ها میلیون نفری در ایران ۴۲ سال است که شعار می دهند ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند و با خون خود پای این شعار را امضا کرده اند!! زوزه شغالها و کفتارها نیز در برابر غرش شیران اهمیتی ندارد. موسوی خوئینی ها مشهور به پیرکفتارصفت فتنه، اخیرا در گستاخی تمام به خود اجازه داده تا به مقام معظم رهبری نامه بنویسد و از امام خمینی ره و ولایت فقیه انتقاد کند! جریان روسیاه چپ و افسادطلبان تا همین دیروز خود را پیرو خط امام معرفی می کردند و نان همراهی و تقرب با بیت امام را می خوردند و الان پیر روسیاهشان اینگونه علیه امام و میراث او شمشیر کشیده و جالب اینجاست که آقایان یادگار یادگار یادگار یادگار یادگار امام خفقان مرگ و سکوت گورستانی گرفته و موسسه و آستانی که فقط بلد است کاخ بسازد لام تا کام هیچ واکنشی نسبت به دیاثت موسوی خوئینی از خود نشان نداده است!! بسیاری از صاحب نظران معتقدند موسوی خوئینی ها با همدستی ابراهیم اصغرزاده، معصومه (نیلوفر) ابتکار، عباس عبدی و سایر اصلاح طلبان که آن روز نام خود را دفتر تحکیم شهوت گذاشته بودند، قصد داشتند با حمله به سفارت و بالارفتن از دیوار آن، باعث حمله نظامی آمریکا به ایران و پایان انقلاب شوند که با درایت و هدایت امام خمینی ره و مصادره تسخیر سفارت و موج بزرگ در کشور، حمله نظامی گسترده منتفی شد اگرچه شن ها مامور خدا بودند!! قطع روابط آمریکا با ایران و تحریم های گسترده اقتصادی و تحمیل جنگ ۸ ساله تماما پس از نقشه موسوی خوئینی و اصلاح طلبان به سفارت آمریکا بهانه تراشی شد. نکته مهم در اینجا این است که استکبارجهانی و نظام سلطه به رهبری آمریکا دیر یا زود وارد نبرد مستقیم یا غیرمستقیم با انقلاب اسلامی میشد اما در اینجا باید توجه شود چرا موسوی خوئینی به سفارت حمله کرد و در تلویزیون به صدام اهانت کرد تا در پازل دشمن، جنگ و تحریم را تسریع کند؟؟ در سایر کشورها با چنین فردی چه می کنند؟؟ امروز و پس از ۷ سال که دولت در دست پیروان موسوی خوئینی ها بوده و گند بزرگ در اقتصاد و معیشت مردم زدند، آنها باید پاسخگو باشند و کم کم برای حساب و کتاب خود را آماده کنند اما خبیثانه بجای پاسخگویی عملکرد نحس خود در دولت تدبیر و امید، آدرس اشتباهی به مردم می دهند و می گویند همه چیز تقصیر رهبر و ولایت فقیه است!!! ان شاءالله پس از دادگاه طبری، شاهد دادگاه روحانی و سران مفسد جبهه افسادات و همین کفتارپیر خواهیم بود تا مشخص شود اشکال از کجاست. 🚩 @Patak96
🍃🌹۰۰۰﷽۰۰۰🍃🌹 🌕🌕 ✍خوشحال سوار موتور جواد شدم. رفتیم تا به یک تپه رسیدیم. به من گفت پیاده شو زود باش. بعد داد زد: سید یحیی، بیا سید یحیی خودش را رساند و سوار شد من به جواد گفتم: اینجا کجاست خط کجاست نیروها کجایند؟ ☘جواد گفت: این آر پی‌ جی را بگیر و برو بالای تپه آنجا بچه ها تو را توجیه می‌کنند. 🔰 رفتم بالای تپه و جواد با موتور برگشت. ❌منطقه خیلی آرام بود. تعجب کردند، از چند نفری پرسیدم: باید چیکار کنیم خط دشمن کجاست؟ گفتند:بشین اینجا خط پدافندی است فقط باید مراقب حرکات دشمن باشیم.. ❗️ تازه فهمیدم که جواد محمدی چیکار کرده! روز بعد که عملیات تمام شد جواد را دیدم گفتم: خدا بگم چیکارت بکنه برای چی منو بردی پشت خط؟؟ ☘ لبخند زد و گفت: فعلاً نباید شهید بشی.باید برای مردم بگویی چه خبر است. مردم معاد را فراموش کردند. به همین خاطر جایی بردمت که دور باشی. ☘خلاصه سجاد مرادی و سید یحیی براتی اولین شهدا بودند.. مدتی بعد مرتضی زاده، شاه سنایی و عبدالمهدی هم... ☘ در طی مدت کوتاهی تمام رفقای ما پر کشیدند رفتند، درست همانطور که قبلاً دیده بودم. جواد هم بعدها به آنها ملحق شد. ☘بچه های اصفهان را به ایران منتقل کردند.من هم با دست خالی میان مدافعان حرم برگشته باحسرتی که هنوز اعماق وجودم را آزار می‌داد.. مدتی حال و روز من خیلی خراب بود بارها تا نزدیکی شهادت می‌رفتم اما شهید نمیشدم... ☘ به من گفته بودند هر نگاه حرام حداقل ۶ ماه شهادت آن را برای آنها که عاشق شهادت هستند عقب می‌اندازد... ☘ روزی که عازم سوریه بودم این پرواز با پرواز آنتالیا همزمان بود. دختران جوان با لباس‌هایی بسیار زننده در مقابلم قرار گرفتند و من ناخواسته به آنها نگاهم افتاد. ☘ بلند شدم و جای خود را تغییر دادم. هرچی میخواستم حواس خودم را پرت کنم نمی شد، اما دوستان من در جایی قرار گرفتند که هیچ نامحرمی در کنارشان نباشد. دختران دوباره در مقابلم قرار گرفتند... هر چه بود ایمان و اعتقاد من آزمایش شد. گویی شیطان و یارانش آمده بودند تا به من ثابت کنند هنوز آماده نیستی. ☘با اینکه در مقابل عشوه‌های آنها هیچ حرف و عکس‌العملی نداشته ام متاسفانه در این آزمون قبول نشدم. ☘در میان دوستانی که با هم در سوریه بودیم چند نفر دیگر را می‌شناختم ان ها را نیز جزو شهدا دیده بودم میدانستم که آنها نیز شهید خواهند شد.. ☘ یکی از آنها علی خادم بود پسر ساده و دوست داشتنی سپاه، آرام بود و بااخلاص... ✨ همیشه جایی می‌نشست تا نگاهش آلوده به نگاه حرام نشود. ☘ در جریان شهادت رفقای ما علی مجروح شد با من به ایران برگشت و با خودم فکر کردم که علی به زودی شهید می‌شود اما چگونه ؟ ☘یکی از رفقای ما که او هم در جمع شهدا دیده بودم اسماعیل کرمی بود در ایران بود. ☘حتی در جمع مدافعان حرم هم حضور نداشت اما من او را در جمع شهدا دیده بودم... شهدایی که بدون حساب و کتاب راهی بهشت می شدند..!
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹 #شهيد_والامقام #اصغر خسروی فرزند : حبیب الله #طلوع : 🗓 1336/03/10🗓 محل تولد : بتلیجه وضعیت تاهل : متاهل( دوفرزند پسر) شغل : شاغل درکارخانه #غروب : 🗓 1365/04/10🗓 مسئولیت : بسیجی محل #شهادت : قلاویزان عملیات : کربلای 1 مزار #شهید : #بهشت زهرای تهران بزرگ #مهربانم #آسمانی_شدنت_مبارک #روحش_شاد( صلوات و فاتحه) #یادش_گرامی #راهش_پر_رهرو 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 معاونت فرهنگی و هنری پایگاه مقاومت بسیج شهدای بتلیجه 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
یادداشت اختصاصی// به بهانه ۱۲ تیرماه۶۷ 🔴 کاش موشک داشتیم...‼️ 🔻۱۲ تیرماه سال ۶۷ ، در تاریخ کشور ما، یک روز بسیار غم انگیز است.در این روز ناو وینسس امریکایی با دو فروند موشک، هواپیمای مسافربری ما را با ۲۹۰ سرنشین ساقط کرد تا یکی از بزرگترین جنایت های ضد بشری رقم بخورد. هم اکنون که بیش از سی سال از آن اتفاق تلخ می گذرد، هیچ کس نتوانسته است حق ما را از دولت ایالات متحده بگیرد. اینکه چگونه ملت ها می توانند در مقابل قدرت های استکباری مانع از وقوع چنین حادثه ای شوند و آیا اساسأ نهاد های بین اللملی می توانند از چنین اتفاقات سنگینی جلوگیری کنند یا نه؟ سؤال بی پاسخی است که در تاریخ مصداقی برای آن نمی یابیم. تجربه تاریخی نشان می دهد که قدرت را تنها با قدرت می توان مهار کرد. قدرت نیز از مقوله های اکتسابی و ساختنی است، کسی آنرا به ما هدیه نخواهد کرد. به بیان دیگر اگر سال ۶۷ قدرت موشکی امروز را می داشتیم، هرگز امریکایی ها جرأت انجام چنان جنایتی را نمی داشتند. به طریق اولی اگر ما چنین قدرتی داشتیم هرگز جنگ ۸ ساله با رژیم بعثی اتفاق نمی افتاد. در واقع براورد دشمن از ضعف توان و پاسخ ما موجب جرأت و تجاوز می شود. اتفاقات دو ساله اخیر از اسقاط پهباد آمریکایی تا توقیف نفت کش انگلیسی و اعزام نفت کش ها به آمریکای جنوبی این واقعیت را اثبات می کند. برعکس آنچه خناسان رسانه ای دشمن در پی القای آن هستند، ما به قدرت نیاز داریم تا مانع وقوع جنگی دیگر گردیم. کاش نخبگان و مردم ما این تجربه های تاریخی را فراموش نکنند.