سر تا پاش خاڪی بود
چشم هاش سرخ شده بود از سوز سرما!
دوماھ بود ندیده بودمش..
گفتم:حداقل یہ غذایـے بخور،بعد نمــٰاز بخون
سرِ سجــٰادھ ایستاد.
آستین هایش را پایین ڪشید و گفت:"من با عجلھ اومدم ڪه نماز اول وقتم از دست نره."
#شهیدابراهیمهمت
#شھیدانہ🕊
•°
ماهنوزشهادتیبیدردمیطلبیم
غافلازآنکهشهادتراجزبهاهلدردنمیدهند
•°
#شهیدابراهیمهمت🪴