🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
سرداران_گمنام
✍در سال 1339 در تهران متولد شد. دوران ڪودکی رادر خانوادهای مذهبی و مهـربان سپـری ڪرد. وی در دوران تحصیـل به علـت اخلاق پسندیده و هوش سرشار، همیشه نمونه بود. در سال 1354 به همراه خانـواده به شهرستان ڪرج مهاجرت کردند.
🍂با شروع جریان انقلاب اسلامی به مبارزه علیه رژیم پرداخت.در 17 شهریور 1357 همراه مردم انقلابی در میدان ژاله حاضر شد و بعد از آن تحولی چشمگیر در او پدید آمد. آنگونه که از وی، شخصیتی انقلابـی و پر صلابت ساخت.پس ازپیروزی انقلاب اسلامی وی مدتی مسئولیت حفاظت از امام (ره) را برعهده داشت.
🍁با شروع جنگ تحمیلی داوطلبـانه به جبهه های ایلام و گیلان غرب اعزام شد. در سال 1359 وارد نهاد مقدس سپاه گشت و بعد از ورود به سپاه و پشتِ سر گذاشتن آموزش های سخت راهی جبهه جنوب شد.او در عملیاتهای زیادی شرکت نمود، و مسئولیتهای بیشماری همچون مسئولیت سازماندهی واحد بسیج سپاه کرج، فرمانده گردان تیپ المهـدی (عج)، فرماندهی عملیات، جانشین تیپ سلمانفارسی از لشگر27 محمدرسول الله (ص) را پذیرفت.
🌴او بارها در عملیاتها به شدت زخمی شد ، از جمله در عملیات رمضان استخوان فکش در هم می شکند و گلولهای از دهانش وارد شده، بطور معجزهآسایی در چند میلیمتری نخاع مینشیند. و سه ماه فک و دهانش بسته می ماند، با اینحال این مجروحیت سنگین باعث نشد ذره ای از عشق او به جهاد کاسته شود و بعد از بهبودی نسبی دوباره به میدان نبرد باز می گردد.
💐سرانجام این فرمانده دلاور پس از سالهاجهاد و مبارزه،دریازدهم اسفندماه 1362 در عملیات خیبر درحالیکه فرماندهی تیپ حبیب بن مظاهر را بر عهده داشت به فیض شهادت رسید . پیکر پاک و مطهرش پس از 9 سال به خاڪ وطن بازگشت و در گلزار شهدای امامزاده محمـد حصارک کرج آرام گرفت.
#شهید_سردار_حمیدرضا_گلکار
#فرمانده_تیپ_حبیب_بن_مظاهر
#سالـــروز_شهـــادت
@beytalhasan
#خاطرات_شهید
دوماه قبل از اعزامش گفت : من برای سوریه ثبتنام کردهام که اگر نیازی به من بود بروم. گفتم : خطری ندارد؟!
مهدی گفت : نه من برای آموزش تخریب میروم آنقدر به خودش و تواناییهایش اعتماد داشتم که رفتنش برایم قابل قبول بود. با اینکه ایشان به خاطر جانبازی چشمش معاف از رزم بود اما آنقدر کارش را دوست داشت که با جان و دل تلاش میکرد.
بعضی وقتها میگفتم : مهدی قدر جانت را بدان به خودت استراحت بده اما ایشان میگفت وقت برای استراحت زیاد است.
بار آخر شب شهادت امام علی (ع) تماس گرفت من در مراسم شب قدر بودم. گفت : برایم دعا کن براتم را بگیرم. گفتم : مهدی الان زود است به فکر شهادت باشی، بچهها به شما احتیاج دارند. گفت : خدای بچهها خیلی بزرگ است، شما را به خدا میسپارم.
✍به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_مهدی_غریب🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۶۱/۱/۱ سیدمیران ، گرگان
●شهادت : ۱۳۹۴/۴/۲۱ تدمر ، سوریه
#شهدا
@beytalhasan