eitaa logo
بیت الحیدر(ع) کاشان
289 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
3.7هزار ویدیو
48 فایل
کانال رسمی هیات یا علی علیه السلام کاشان،خ بخارایی رفقایی که نذورات دارند با آیدی زیر @Labbaik_ya_heidar ارتباط بگیرند ارتباط با مدیرکانال @Abd_al_hossin
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 پیامبراکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: محبّت امیرالمومنین علی (ع) ، گناهان را می‌بَلعد (نابود میکند)، همانگونه که آتش چوب ها را می بلعد. 📚بحارالانوار؛ جلد ۳۹، صفحه ۳۰۴ 📎 به جمع محبین آقا امیرالمؤمنین بپیوندید👇 https://eitaa.com/beytalheidar عجل لولیک الفرج بحق الزینب 🌹هیات یاعلی کاشان🌹
❁﷽❁ 🌸🍃 حب جواز صراط اسٺ روز حشر محشر نهایتاً همہ جایش بہ سود ماسٺ هر ڪس دلش بہ‌ عشق ڪسے وصلہ مےخورد این عشق ڪه در تار و پود ماسٺ 💛 انتشاراین پست، صدقه جاریه می باشد... https://eitaa.com/beytalheidar عجل لولیک الفرج بحق الزینب 🌹هیات یاعلی کاشان🌹
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ⚜حضرت علی و سلمان فارسی⚜ امیرالمؤمنین علی (ع) بالای بام خانه، خرما تناول می کرد، حضرت در سنین جوانی بودند، سلمان فارسی در حیاط آن خانه لباس خود را می دوخت. حضرت علی (ع) دانه خرمایی از باب مزاح به سمت سلمان رها کرد. سلمان گفت: یا امیر المؤمنین (ع) با من شوخی می کنید در حالیکه من پیرمرد و شما جوان کم و سن و سال هستید؟ حضرت فرمودند: ای سلمان من را از نظر سن و سال کوچک و خود را بزرگ می بینی. قصه دشت ارژن را فراموش کرده ای؟ چه کسی تو را در آن بیابان که گرفتار شیر درنده شده بودی نجات داد؟ سلمان با شنیدن این کلمات با تعجب از امیرالمؤمنین (ع) کیفیت جریان را خواست. حضرت علی فرمودند: در وسط آب ایستاده بودی و از شیر بزرگی که آنجا بود می ترسیدی. دستهایت را به دعا بلند کردی و از خدا کمک خواستی. و خداوند اجابت فرمود. من همان اسب سوار هستم که زره به روی شانه اش و شمشیری به دستش بود که با یک ضربه شمشیر آن شیر را به دو نیم کرد و شما را خلاص کرد. سلمان عرض کرد: نشانه دیگری در آنجا بود، برایم بیان فرمایید. امام علی (ع) دست به آستین برد و یک شاخه گل تازه بیرون آورد و فرمود: این همان هدیه شماست که به آن اسب سوار دادید. سلمان با دیدن آن گل بیشتر دچار حیرت و سرگردانی شد، با عجله خدمت رسول خدا (ص) شرفیاب شد و عرض کرد: ای رسول خدا، من اوصاف شما را در انجیل خوانده ام. محبت شما در دلم جای گرفت، دینم را رها کرده و دین شما را قبول کردم، ولی از پدرم مخفی نمودم و وقتی پدرم فهمید نقشه بر قتل من کشید ولی بخاطر مادرم از من گذشت و من را به کارهای سخت و دشوار وادار می کرد تا من فرار کردم. به محلی به نام دشت ارژن رسیدم ، در حال استراحت بودم وقتی احتیاج به آب پیدا کردم لباسهای خود را در آورده و داخل رودخانه شدم، ناگهان شیر بزرگی آمد و روی لباسهای من ایستاد وقتی او را دیدم به وحشت افتادم و از خداوند کمک خواستم که ناگاه اسب سواری پیدا شد و با یک ضربه شیر را دو نیم کرد، من از آب بیرون دویدم و لباس به تن کردم و خودم را به رکابش انداختم و آن را بوسیدم. از همان اطراف گلی کندم و به ایشان هدیه دادم، بعد از نظرم ناپدید شد و رفت، از این اتفاق بیش از صد سال می گذرد و این قصه را برای کسی تعریف نکرده ام. امروز امام علی (ع) تمام قضیه را برای من بیان فرمودند و همان شاخه گل را به من نشان دادند. رسول خدا فرمودند: ای سلمان، هنگامیکه مرا به آسمان بردند تا جایی که جبرئیل توقف نمود و من تا کنار عرش بالا رفتم، درحالیکه پروردگارم بدون واسطه با من سخن گفت. وقتی سفر معراج تمام شد و به زمین برگشتم علی بن ابی طالب (ع) بر من وارد شد و تمام گفتگوهای من با پروردگارم را خبر داد. بدان ای سلمان هرکدام از انبیاء و اولیاء از زمان آدم تاکنون که گرفتار شده اند علی بن ابی طالب (ع) آنها را نجات داده است. 📜القطره، جلد۱، صفحه ۲۸۲ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌ . https://eitaa.com/beytalheidar 🌹هیات یاعلی کاشان🌹