eitaa logo
بیت الحیدر(ع) کاشان
239 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
2.6هزار ویدیو
31 فایل
کانال رسمی هیات یا علی علیه السلام کاشان،خ بخارایی رفقایی که نذورات دارند با آیدی زیر @labbaik_yahosin ارتباط بگیرند ارتباط با مدیرکانال @Abd_al_hossin
مشاهده در ایتا
دانلود
🛑 وداع (سلام الله علیها) با سر مطهر (علیه السلام) و کردن ایشان 💔💔 🖇 (3) 👤مرحوم صدرالدین می نویسد: ✅فانْکَبَتْ عَلَیْهِ تَقَبَّلَهُ وَ تَبْکِی وَ تَضْرِبَ عَلَیٰ رَأْسِهَا وَ وَجْهَهَاٰ 👈حَتَّیٰ امْتَلَا فَمَهَّاٰ بِالدَّمً👉 🔰خود را بر آن سر مطهر انداخت و شروع کرد صورت پدر را و بر و زدن ؛ آنقدر با خود به دهانش زد که مملو از شد 😭😭💔 📚ریاض القدس المسمی بحدائق الانس.ج2 ص 326.ط کتابفروشی اسلامیه (چاپ سنگی) 🖤 مضمون این روایات در تایید و خون جاری کردن در عزای سیدالشهدا است‌ که توسط دختر سه ساله سیدالشهدا انجام شده 🖤این فعل حضرت رقیه صلوات‌الله‌علیها در مقابل چشمان صلوات‌الله‌علیه اتفاق افتاده و ایشان تاییدی بر فعل آن حضرت است 🖤اجرک الله یا صاحب الزمان فی مصیبت جدک و عمتک الرقیه صلوات الله علیکم .🖤 انتشاراین پست، صدقه جاریه می باشد... https://eitaa.com/beytalheidar عجل لولیک الفرج بحق الزینب 🌹هیات یاعلی کاشان🌹
شهادت جانسوز وعالم سوزامام سجادعلیه السلام تعزیت باد ◼️ وقتی که امام زين العابدين علیه‌السلام با شنیدن روضه اسارت آل الله، سر به دیوار کوبیده و خون از سر مبارکشان جاری می‌شود... روایتی نقل شده است: روزی خوراک و نوشیدنی نزد امام سجاد «صلوات الله علیه» نهادند، گرسنگی و تشنگی پدرش امام حسین علیه‌السلام در صحرای کربلا به یادش آمد و اشک گلویش را بست و سخت گریست تا جامه هایش از گریه و اشک بر پدرش خیس شد. دستور داد تا خوراک را از نزد او ببرند. 🩸 مردی یهودی وارد شد و سلام کرد و دست إمام علیه‌السلام را گرفت و شهادتین گفت و به امامت به إمام سجاد علیه‌السلام اقرار نمود. حضرت فرمودند: برای چه از دین خود و نیاکانت دست کشیدی؟ گفت: خوابی دیدم. فرمودند: چه خوابی دیدی؟ 🩸آن مرد یهودی گفت: خواب دیدم از خانه برای دیدار برادری بیرون شدم و راه را گم کردم و بیچاره شدم. در این فکر بودم که پشت سرم ناله و گریه و آواز تکبیر و تهلیل بلند شد. وقتی نگریستم لشکری بود و پرچم ها و سرها بالای نیزه و پشت سرشان شترهای لاغر که بر آن‌ها زنان غارت زده و کودکان دست بسته سوار بودند. میان آن ها جوانی بر شتر تنومندی در نهایت رنج و سختی، دست و سرش با غل آهنی بسته و از پاهایش خون می‌ریخت و اشکش بر گونه روان بود. گویا شما بودید و همه زن ها و کودکان عزادار بودند و وامحمّداه! واعلیاه!… می‌گفتند. 🩸در این میان که کاروان در راه بود ناگاه گنبدی در سینه بیابان عیان شد، چون خورشید درخشان جلوی قافله سه بانو بودند. تا گنبد را دیدند خود را به زمین انداختند و خاک بر سر ریختند و سیلی بر رخ زدند و فریاد زدند: «واحسناه! واحسیناه!…» 🩸مردی کوسه و کبود چشم به آن ها رسید و آن ها را زد و به زور سوار کرد و دیدم که خون از زیر سرپوش یکی از زنان که به گمانم بزرگتر آن ها بود از شدت غم روان شد. ای آقا! جلوی سرها سری نورانی بود که بر پرتو خورشید و ماه چیره بود و چون بدان گنبد درخشان رسیدند مردی که آن سر را می‌برد، ایستاد. یارانش او را نهیب زدند و سر را از او گرفتند و گفتند: ای مرد پَست! تو از بردنش ناتوانی. گفت:کسی نبود که در بردنش کمک کند و سر را از آن گرفتند و به دیگری دادند و تا سی تن آن را دست به دست کردند و همه میخکوب شدند و همه واماندند و کمکی نیافتند. به امیر قوم گزارش دادند از اسب پیاده شد و چادری زدند بلندتر از سی ذراع و او در میان آن نشست و دیگران در گرد او. 🩸آن زنان وکودکان را بی فرش و بستر روی زمین ریختند و خورشید روی آنها را می‌سوزاند و نیزه ها که سرها برآن بود به عمد در برابر آنها گذاشتند تا آنها را دلشکسته کنند و بیشتر دل آنها را بسوزانند و جگر آن ها را پاره کنند. 🩸ترسا(آن مرد یهودی) گفت: ای آقا! من سخت بی تاب شدم و سیلی بر چهره زدم و از غم و اندوه، جامه های کهنه را دریدم و در نزدیک زن ها و کودکان با دلی شکسته و چشمی گریان نشستم و ناگاه نیزه‌ای که سر شریف بر آن بود، به سوی گنبد درخشان برگشت و با زبانی رسا گفت: پدرجان! ای امیرمؤمنان! بر تو سخت است آنچه به ما رسید از کشتن و سر بریدن… 🩸من با خود گفتم: صاحب این سر نزد خدا مقامی بزرگ دارد و دلم به دوستی او مایل شد. در این میان که با خود اندیشه داشتم و خود را در میان کفر و اسلام مخیر می‌دیدم، ناگهان شیون زنان بلند شد و روی پا ایستادند و چشم به آن گنبد درخشان دوختند. من هم روی پا بلند شدم و نگریستم دیدم زنانی از آن گنبد فرود آمدند که در آن ها خانمی پر از هیبت و نور است و جامه ای خون آلود به دست دارد و مو پریشان وگریبان دریده است دامن می‌کشد و سیلی بر رخ می زند، به انبیاء و پدرش رسول الله صلی الله علیه وآله وسلّم و امیرالمؤمنین علیه السلام با دلی داغدار، استغاثه دارد و داد می زند: «واولداه! واحبیب قلباه!…». 🩸ای آقا! چون آن بانو به سرها و کودک‌ها نزدیک شد، افتاد و بی هوش شد وپس از مدتی به هوش آمد و با چشمانش بدان سراشاره کرد وسر با نیزه خم شد و در دامنش افتاد و او سر را گرفت و به سینه چسباند و بوسید وگفت: پسر جانم! تو را مثل جد و پدرت نشناختند و کشتند. ای وای آب را به رویت بستند…ای پسرم! چه کسی سینۀ تو را خُرد کرد؟ ای اباعبدالله! چه کسی عیالت را اسیر و اموالت را غارت کرد؟چه کسی تو را و پسرانت را سر برید؟ چه دلیرند بر هتک حرمت خدا و رسول خدا! 🩸راوی گفت: در همین حین که این قضیه را برای امام سجاد علیه السلام نقل میکردم، قامَ عَلی طولهِ و نَطحَ جِدارَ البیت بِوَجههِ فکَسرَ أَنفُه و شَجَّ رأسُه و سالَ دَمُهُ عَلی صَدره و خَرَّ مغشیّاً علیه مِن شِدّةِ الحُزن والبکاء ▪️امام سجاد علیه السلام تمام قامت برخاست و سر به دیوار اتاق کوبید و بینی مبارکش شکست و خون از بینی و سرش به سینه اش سرازیر شد و از شدت اندوه افتاده و بی هوش شد. 🌹هیات یاعلی کاشان🌹
🛑 را جمع کن تا مثل بر روی خاک ها جان بدهم 🖇 صلوات‌الله‌علیه به محضر حضرت ولیعصر تسلیت باد 🌸 علیه‌السلام وقتی که علیه‌السلام به بالین شان رسیدند و سر او را به دامن گرفتند به پسرشان فرمودند: ✅ بني إن اشتد أمري وحان وقت موتي إنزَعِ الفِراشَ مِن تَحتی ، قال : لِمَ یا أبَه؟ قال : أُحِبُّ أنْ أقضِیَ نحبی عَلَی وَجهِ التُّرابِ کمٰا قَضٰی جَدّیَ الحُسین علیه‌السلام 🔰 پسرم حال من سخت شده و وقت مرگم فرارسیده است؛ این را از زیرم جمع کن. امام جواد عرضه داشتند:چرا ای پدرجانم ؟! امام رضا فرمودند: همان‌گونه که جدم علیه‌السّلام بر روی خاک جان داد، من هم بر روی جان دهم. 📚مرقاة الأیقان، ج۱ ص۱۵۶ 📚العبرة الساکتة، ج٢ ص۵۱۴ 📚الطریق،کاشی،ج۳ ص۵۴۹ 💠 به این فعل امام رضا گفته میشود که در سیره ائمه بسیار دیده میشود که حضرات با های حضرت سیدالشهدا مواسات کرده اند. . https://eitaa.com/beytalheidar 🌹هیات یاعلی کاشان🌹