eitaa logo
بیت‌ العباس‌ احمدآباد
430 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
3.7هزار ویدیو
27 فایل
آموزش مداحی اطلاع رسانی مراسمات و جلسات هفتگی مجمع الذاکرین-بیت العباس-احمدآباد آدرس ما در اینستاگرام @alabass7623 ارتباط با آدمین مدیر کانال @Mohamad3145 مسئول فرهنگی @MHAA2583
مشاهده در ایتا
دانلود
ارسالی از مخاطبین آنکه می بوسید جبریل امین خاک درش سردرآورد از تنور خانه ی خولی سرش خواهرش دنبال او میگشت در مقتل ولی یافت او را در تنور نیمه روشن مادرش هرتنوری که غروبی داخلش نان پخته اند قدری آتش هست تا شب در دل خاکسترش دود می‌شد خاطرات مادرش کنج تنور روی مویش میچکید اشکِ دو چشمان ترش همسر خولی دگرگون شد سرش را تا که دید بی گمان جان می‌دهد سررا ببیند دخترش صورتش زخمی و گیسویش تماماً سوخته چیزی از رویش نمانده تا ببوسد خواهرش بوی نان آورد با خود از برای اهل بیت سیر شد قبل از همه از زندگانی همسرش راه طولانیِ این سر از تنور آغاز شد اول راهی که این باشد، امان از آخرش آن درختی که سرش را ظهر بر شاخه گرفت گریه می کرد از سر شب تا سحر برگ و برش @beytolabasahmadabad
4_6046427364143926372.mp3
434.9K
❣﷽❣ 🏴 🏴‍ 🏴 کربلا منتظر ماست بیا تا برویم مادرى در کربلا مهمان شاه بى سر  است همچنان ابر بهارى هر دو  چشم او  تر  است دست بر  پهلو گرفته  زير لب گويد   حسين ناله هايش  در حرم جلوه گر يک  محشر است ميرود  تا باشد آنجا  زائر  فرزند خويش همره او  مجتبى و حيدر و پيغمبر است تا که  سر را فاطمه بگرفت در آغوش خويش ديد روى  حنجرش  هم رد پاى خنجر   است من  سوالى دارم از تو اى  حسين بى سرم از  چه رو تير  سه شعبه در گلوى اصغر  است هر شب  جمعه   زيارت ميکند   در قتلگاه مقصد بعدش زيارت از  يل  آب آور   است گفت   برخيز  و  ببين  ياس   پر  از  درد   آمده ديده  بگشا چون کنار تو خميده   مادر  است تا   به  اينجا قامت  دخت على را کس  نديد ديده  بگشا دخت  حيدر  از چه  رو  بي معجر  است از چه رو شد پيکرت کوچک  رشيد خيمه ها واقعاً  اين  پيکر فرزند مرد خيبر است؟ آخرين  بيت  غزل مضمون حال  شاعر   است قطره  جارى   شده   از  چشم نوکر  گوهر   است ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @beytolabasahmadabad
ارسالی از هانی حسنی بعد این پنجاه‌ساله از تو دورافتاده‌ام تو زمین افتاده‌ای، من در تنور افتاده‌ام صورت تو گَر شده از ضربه‌ها افروخته صورت من هم میان هُرم آتش سوخته بوسه زد بر گونه‌ام پیغمبرم، یادت که هست! شانه می‌زد گیسویم را مادرم، یادت که هست! حال زینب وضعِ این‌ «گونه» به شکل دیگری‌ست عفو کن خواهر اگرکه موی من خاکستری‌ست تو صدایم می‌زدی وقتی دلم آزرده بود چه کنم؟! شرمنده‌ام خولی سرم را برده بود غم مخور هرچند هجران دارد اذیت می‌کند جای تو مادر ز من هر شب عیادت می‌کند مادرم می‌گفت دیگر کوفیان مرتد شدند من بمیرم مست‌ها از چادر تو رد شدند باورش سخت است تنها چه مسیری رفته‌ای شش برادر داشتی! اما اسیری رفته‌ای ✍ احمدآباد @beytolabasahmadabad
ارسالی از هانی حسنی شاهی که جبرئیل بُدی خادم درش خاکم به ‌سر! که خاک سیه گشت، بسترش حلقی که بوسه‌گاه نبی بود شد ز کین سیراب ز آب خنجر بیداد، حنجرش از پهلویی به پهلوی دیگر چو می‌نشست می‌گشت کارگر به جگر، نوک خنجرش او سر نهاد بر سر خاک و سَنان ز ظلم نوک سِنان نهاد به پهلوی دیگرش کارش ز دست رفت، چو در روی دست او تیر جفا نشست، به حلقوم اصغرش قدّش خمیده از غم اکبر به روزگار پشتش شکست از غم مرگ برادرش بودی سرش به نیزه و از نوک نیزه داشت چشمی به‌ سوی خواهر و چشمی به دخترش :: خولی ز کین نهاد، به خاکستر تنور آن سر که رشک مهر بُدی، روی انورش ✍ احمدآباد @beytolabasahmadabad
ارسالی از هانی حسنی شهید عشق که بگْذشته از سر بدنش عدوی تنگ‌نظر، جامه می‌بَرد ز تنَش تنی که گشته مشبّک ز تیر و تیغ و سنان چه حاجت است؟ دگر، ای فلک! به پیرهنش سری که پیشکش راه دوست گشته، چه باک؟ که دشمنی بزند چوب بر لب و دهنش شهی که مُلک سلیمان دهد، به غمزۀ دوست چه غم اگر بِبَرد خاتم از کف، اهرمنش؟ کسی که داده به توفان عشق، هستی خویش عجب مدار، شود در تنور اگر وطنش شکست قلب وی از این ‌که زآن سیاه‌دلان فرا نداد یکی گوش خویش بر سخنش جمال دوست، چنانش ز خویش بی‌خود کرد که قتلگه به نظر، خوش‌تر آمد از چمنش سموم کینه وزید، آن‌ چنان به گلشن دین که بی‌امان به زمین ریخت، سرو و یاسمنش ز بس به دشت بلا ریخت، خون لاله‌رُخان سِزَد که تا به ابد، لاله روید از دمنش به جز حسین، شهیدی کجا شنیده کسی؟ که آبِ غسل بُوَد، خون و بوریا، کفنش دلی بدون غم اندر جهان نخواهد مانْد میان جامعه قسمت کنند اگر محنش به روز حشر، چه باک از حساب؟ «فولادی»! اگر ز گوشۀ چشم، اوفتد نظر به منَش ✍ احمدآباد @beytolabasahmadabad