ای شیعیانِ مولای ما علی(ع)!
امشب نورِ وجودِ منور او از ملکوت به جسم خاکیاش نازل میشود و چه فرخنده شبیست برای زمین و اهلش، که دمی همنشینِ نورالله شوند و تا قیامِ قیامت از حصارِ محکم ولایتش فیض ببرند..
آقایِ ولیّ آسمان و زمین!
یادمانِ قدم گزاردنتان از عرش به فرش مبارکِ تمامِ عالمیان..
#مبارکاستولادتحیدر(ع)🌱
{ چه خونها که ریخته شد
و چه دهانها دوخته
و چه حرمتها شکسته شد
که ما ولادت و ولایت مولا را جار بزنیم و فریادِ «فقط حیدر امیرالمومنین است» سر دهیم..}
#غنیمتبشمار
بیتالاسرار
مولآ جآنم، علیبنابیطالب(ع)🌱
میخواهید دل خدا را ببَرید؟
مدح علی(ع) بگویید..
#حیدر(ع)
روزها قامت خمیده میرفت جانب بقیع کنارِ مزار برادرِ بزرگ و شاید مادرش، زیر آفتابِ سوزندهٔ مدینه به سوگ مینشست در عزایِ مصیبتهای کربلا..
بارها لحظههای مهلکِ سرزمین نینوا را با اشک روایت کرده بود امّا مردمانِ شهرِ پیامبر هربار گویی مصیبت جدیدی را بشنوند آنقدر اشک میریختند که مردان، محاسنشان و زنان، جلابیب از اشک میشستند..
چادرِ زینب از پرتوِ تیزِ خورشید نخنما شده بود او اما تا آن دقایق آخری که آفتاب مهمان آسمانِ بقیع بود دست از اقامهٔ عزا نمیکشید.
می نشست بر حصیری و مرور میکرد. طلوعِ فجر روز دهم، صبح ساعت نه ظهیر به میدان رفت، ظهر ساعت دوازده جمیع یاران به نماز ایستادند، ساعت یک علی اکبرم، ساعت دو عباسم، ساعت سه...
و از مرورِ دقیقه به دقیقهٔ ساعت سه تا غروب، سلول به سلولش میشد اشک و آه..
شریکةالحسین نه فقط در دهم محرمالحرام ، که هرآن بعد از واقعه، به یادِ مصائبِ آن صعبروز جان میداد و دفن میشد..
باز سر از خاک بیرون آورده چون جوانهای که از آب دیدگان زنده شده باشد ذکر مصیبت را از نخست آغاز می کرد.
میانِ سیلِ سرشکش گاهی آه میکشید، روایت را شروع میکرد و بازگفتن و بازگفتن..
گهگاه رو میکرد به مزار پیمبر و میفرمود: رحمتِ عالمین، تن پارهی تنت هزار تکه بود، میشد هزار قبر حفر کرد و هزاربار او را تشییع کرد..
چه سرّی داشت این روز دهم که یکسال و نیم هر صبح تا غروب بر زبانِ زینب، شاهدِ مستأصلِ دشت کربلا، سخن از آسمانِ تار و زمینِ سرخ و شامِ سیاهش بود و باز صبح فردا شرحِ داغِ شرحه شرحه شدن امام و یارانش از زبانِ عقیلهی بنی هاشم چنان آتشی به دلِ اهل مدینه بلکه اهل عالم میانداخت که شعلههایش بنیانِ ظلم را متزلزل میکرد؟
زینب ،آن رنجدیدهترین صبور، موقع غروب آفتاب، نسیم که پر چادرش را میتکاند از جا بلند میشد، بدن نحیفش را به خانه میرساند تا امتدادِ عزاداری خویش را به زیر سقف خانهٔ کاهگلی بکشاند.
یقین برای زینب «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا » بود..
صبر خواهرِ حسین
نه صبر بعد از مصیبت که حین مصیبت بود
او ایستاده بود و امامش را سر میبریدند..
#امان
هدایت شده از کانال رسمی میثم مطیعی
MajaraDoaOmmeDavoud.mp3
17.02M
▪️قصه و ماجرای «دعای ام داوود» چیست؟
🎙دکتر میثم مطیعی
☑️ @MeysamMotiee
🌱
از جانب سجاده بلند میشوم. به سمت پنجره میروم و گوشهای از حریرِ پرده را به دست میگیرم، آسمان هویدا میشود. رنگش به نیل میماند، کبود و پرتلاطم، نه خورشید را در خود جای داده نه ماه. اولین ستارهها هم هنوز کمنور و کوچکاند.در شیشهٔ پنجره انعکاس تصویری از ملکوت پدیدار میشود که قابش کردهام به دیواری در قفا، تصویر فرماندهای اربا اربا با همان لبخندی که غالبا به لب دارد. البته من خود با همین چشم هایم دیدهام که وقتی گناهی از من سر میزند، چروکی بین دو ابروانش میافتد و خمیدگیشان بیشتر میشود. فرمانده باید هم از سرپیچی سرباز عبوس شود، اخم کند. تسبیح رنگ رنگی که هدیهٔ عزیزیست و چه هدیهٔ سودمندی برای آن عزیز که من هرگاه دست به مهرههایش میزنم به یاد او و به جانش دعا میکنم در دستم میلغزد و من به زمزمه: بسمالله الرحمن الرحیم.
خدایِ مهرمندم که رحیمیت تو #هیچ بندهای را نا امید نمیکند! نذر کردهام در شهرِ شُهره به مهرت، ماهِ رجبت، هزار هزار توحید بخوانم که یادم نرود فقط تویی، که هستی و میمانی!
فرصت یک یکِ ما به آخر میرود، تو جاودانی..
«قل هواللهِ» امروز را تقدیم کردهام به همان نگاهِ خیره به من در شیشهٔ پنجره.. به امّید شفاعت.
من به تکرار: قل هوالله احد،
بگو اوست خدای یگانه..
بگو آنگونه که پیمبر(ص) گفت علی(ع) نجوا کرد فاطمه(س) تکرار کرد که او تنها یگانهی عالم وجود است و هیچ نیست جز او..
پرده را میاندازم و چشم از آسمان برمیدارم، با بغض تلاوت میکنم: الله صمد..
تو بینیازی و در غنیبودنت نسبت به من رحیمی، چقدر بزرگی خدایِ من..
از غنایت کمی به من ببخش، بینیازم کن از توسل به گناه، به هوس، به نفس.. بینیازم کن از هرچه مرا از تو دور میسازد.
کنار سجاده دوباره مینشینم و رو به قبله سر به زمین میگذارم، به حالتی که در قبر، هر پیکری را قرار میدهند.چشم نمدارم را روی هم میگذارم دست هایم را کنار بدنم ثابت نگه میدارم و پاها را نیز. گویی کفنم کرده باشند. مرغ خیالم پر میکشد به آخرین لحظات حضورِ جسم خاکیام در این جهان و قطره اشکی شره میکند از چشمم: لم یلد و لم یولد
من چه دارم آن دم؟ جز همین ذکرها که از سر تکرار گفتهام نه با زبان دل، چه دارم جز حبِّ اولیائت، حُبّی که گهگاه سبب پیروی شده و اغلب نافرمانی در پیاش روانه..
چشم باز میکنم: و لم یکن له کفوا احد
تو را شبیهی نیست در رحمت، شریکی نیست در قدرت، مانندی نیست در جود
پس عزیزِ مقتدرم، ببخش بر بندگانت هرآنچه نه از سر خیرهسری بلکه از فراموشیِ یادت، از لحظهای غفلت و از ندیدنِ دستِ قادرت انجام دادهایم، ببخش که تویی عطا کننده جود و کرم به جوادترین و مکرمترین بندگانت..
بیتالاسرار
لا اله الا هو.. جز او که همه بود، هیچ نبود مرا.. #خدایعزیزمن..
اینالرجبیون؟
که ده روز مانده به پایانِ مقدمهی رمضان..
🌱🌸
از پذیرایی به ایوان میروم تا نانِ باقیِ داخلِ سفره را برای مرغ و خروسهای باغچه بریزم.
آفتابِ میان آسمان نیمهی ایوان را پوشانده.
بوی قیمهی عربی مشامم را پر میکند. سفره را میتکانم که صدایی میشنوم:
علی جان! به محمدم بگو برایش بالاپوشی کنار طعام ظهر گذاشتهام، توشهی شبهای سردِ کوهستان باشد.
چقدر عشق ریخته در صدای خدیجه، دختر خویلد. مثل خانهشان_ بیتِ او و محمدِ امین_ که تشعشع مهرش به ما که در همسایگیشان هستیم میرسد، صوت دلنشین خدیجه آکنده است از محبتی آسمانی..
دوان و بیصدا به جانب در میروم. درِ چوبی حیاط را آرام باز میکنم و مراقبم کلونِ در سروصدا به راه نیندازد. معجر خدیجه از میان دولنگهی در نمایان میشود .شبیه هر روز این موقع، علیِ نوجوانِ محجوب بقچهی غذایی را از دستان خدیجه که از کودکی دل به آن یَد مادرانه بسته، میستاند:
به روی چشم یا امّاه!
خدیجه آخرین سفارشهای هربارهاش را مرور میکند:
مراقب باش عزیز مادر! از کوههای صعب العبور که میگذری قدری احتیاط کن، حیدر من!
علی سر به زیر انداخته و لبخندی شیرین است به لبش از دلسوزیهای خدیجه:
سفارشتان را نقش میکنم بر قلبم که یادم بماند..
و خدیجه مشفقانه:
برو به سلامت، خدا حافظت باشد!
از آن زمان که محمد، این شهر را ترک گفته به مقصدِ غاری در اطرافِ مکه
خدیجه همین ساعات، قامتِ تازه رشیدِ علیبن ابی طالب را با چشم تا آنجا که میتوان دید بدرقه میکند و بانجام درب را میبندد و داخل میرود.
امروز عصر باید آشی برایش ببرم و حال دلش را جویا شوم، تنها کاریست که میتوان در حقِ این مهربانو کرد. دلم خبر میدهد نوری در راهِ مکه است که جهان را روشن خواهد کرد..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
+وفات جناب ابوطالب است، به روح بلندشان درود..
باید اعتراف کنم بعد از شنیدن دورهی «روایت
انسان» ، امشب اصلا همه چیز برام معنای عجیبی داره، انگار که تازه فهمیدهام دور و برم چه خبره
و اندکی از رتبهی رحمةللعالمین برام معنا شده
انگار تا حالا چشمام رو بسته بودم و حالا برای اولین باره مثل کور مادرزادی که شفا پیدا کرده با چشمام حقیقت رو میبینم..
صاحب اختیار تمامِ خلقت، تحقق کمال نورت در زمین مبارک تمام زمینیان و آسمانیان!
#مبارکاست🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گواهی میدهم اوست ستون سماوات و زمین..🌱❤️
هرچی فکر میکنم میبینم کاملتر و بینقصتر از تحلیلها و نظراتِ امروزِ حضرت آقا نیست..
قشنگ با بولدوزر رد شدن از روی جریان تحریف ،
به جلزُّولزّ افتادن بندگان خدا :)
اِقرأ، کلمهایست به قیمتِ کمالِ خلیفةاللهی بشر..
همه آمدند و رفتند و میآیند و میروند تا محمّد از راه برسد و خدایش به او تعلیم بدهد: اقرأ
اصلا همه چیز به سر انگشتانِ مبارک او میچرخد..
#رحمةللعالمین🌱🌸
بیتالاسرار
هرچی فکر میکنم میبینم کاملتر و بینقصتر از تحلیلها و نظراتِ امروزِ حضرت آقا نیست.. قشنگ با بولد
سلام، لینک ما یکم کسالت داره، جملاتتون رو طبق قوانینش این شکلی نشونمون میده!
ولی فکر کنم منظورتون اینه که خطابِ جلزولز بندگان خدا دقیقا مصداقش کیان؟
خب جریان تحریف دیگه..
مبهمه حرفم؟
یعنی باید دقیق بگم نون چه کسانی تو این بود که بگن ایران مستعمره روسیه ست و حالا با سخنرانی امروز کاسه چه کنم دسشون گرفتن؟بگم یا کافیه؟
بیاید بگید کافیه وگرنه کانالو به خاک و خون میکشم
🌸🌱برخی از اذکار ماه رجب
قرائت سوره توحید تعداد: ۱۰۰۰
ذکر «لا اله الا الله» تعداد: ۱۰۰۰
استغفرالله و اتوب الیه تعداد: ۷۰
[شاید نباشیم حتی به رمضان برسیم،
این شبهای آخر عجب قیمتیاند..]
#التماسدعا
هدایت شده از توییتر انقلابی
⭕️ جلال آلاحمد: «آدم غربزده، شخصیت ندارد؛ چیزیست بیاصالت، خودش و خانهاش و حرفهایش بوی هیچچیزی نمیدهد»
اگه جلال زنده بود الان میزد پس گردن همینا که واسه اوکراین یقه پاره میکنن اما واسه یمن لالمونی گرفتن و میگفت:
«دقیقا با توام نانجیب»
#اوکراین_تجربه_اعتماد_به_آمریکا
👤 مامان امیر محمد
@TWTenghelabi
هدایت شده از توییتر انقلابی
⭕️ قیمت بالای چادر، لباس مناسب، مانتوی جلوبسته و دکمهدار و سایر ملزومات حجاب این روزها بزرگترین دغدغه کسانی هست که میخواهند حجاب داشته باشند.
اینجا، جمهوری اسلامی ایران است :)
👤 عطیه نجاری🇮🇷
@TWTenghelabi
بیتالاسرار
⭕️ قیمت بالای چادر، لباس مناسب، مانتوی جلوبسته و دکمهدار و سایر ملزومات حجاب این روزها بزرگترین دغد
حق!
به ستوه اومدیم حقیقتا...