ای خوشمسیر برکه!...قرار مسافران!
آغوش باز کن که رسیدهست کاروان
پیغام بازگشت بده هر که رفته را
لختی درنگ کن که بیایند ماندگان
لختی درنگ کن که جهان ایستاده است
بنشین نگاه کن که به رقص آمده زمان
وقتش شدهست برکۀ کم آبِ دوردست!
کمکم رسد تلاطم موجت به بیکران
تصویر دست کیست در آیینهات؟ ببین!
این دستها رسانده زمین را به آسمان
دیگر هراس خشک شدن در دلت مباد
دستی به بیعت آور و دریا شو و بمان!
#محمد_مهدی_سیار
#غزل
@beytolghazal
هر خط قرآنِ من، توصیفی از سیمای اوست
هرکه من مولای اویم، این علی مولای اوست
#قاسم_صرافان
#تک_بیتی
@beytolghazal
به رغم سر به هوا بودنم زمینگیرم
به سر، هوای تو دارم از زمین سیرم
دلم شبیه درخت آن چنان پر از مهر است
که سایه از سر هیزمشکن نمیگیرم
کهام ؟ مبارز سستی که در میانهی جنگ
به دست دشمنم افتاده است شمشیرم
به چارهسازی من اعتنا مکن، من نیز
یکی از آن همه بازیچههای تقدیرم
بهار، بی تو رسیده است و من چو مشتی برف
اگر چه فصل شکوفایی است، میمیرم
#سجاد_سامانی
#غزل
@beytolghazal
گفتی: چو جان دهی به عوض بوسهای دهم
این خونبهاست مزد وفا را چه میکنی؟
#ندیم_مازندرانی
#تک_بیتی
@beytolghazal
ماه وقتی در شبِ موهای تو گم میشود
کاروانی بین ابروهای تو گم میشود
ناخدا هر قدر دریا را بلد باشد شبی
کشتیاش در موج گیسوهای تو گم میشود
وحشتم از مرگ خیلی کمتر است از لحظهای
که سری بر روی زانو های تو گم میشود
کاروان سالار من! زنگ شترهای عرب،
لای آواز النگو های تو گم میشود
مانده ام یا آسمان در چشمهایت مخفی است
یا زمین در بین بازوهای تو گم میشود
#حسن_حسنپور
#غزل
@beytolghazal
تو مهربانتر از آنی که گفتنی باشی
چه عاجز است زِ درک تو شعر دفتر من
#نجمه_زارع
#تک_بیتی
@beytolghazal
ای ماه شبافروز شبستان افروز
خرم تن آنکه با تو باشد شب و روز
تو خود به کمال خلقت آراستهای
پیرایه مکن، عرق مزن، عود مسوز
#سعدی
#رباعی
@beytolghazal
من ماجرای هجر تو با نوح گفتم، او
کشتی درست کرد و سپس گفت: گریه کن!
#احسان_پرسا
#تک_بیتی
@beytolghazal
شبیه شوره به دشتم که تشنه مانده همیشه
مرا لطافت باران ز خویش رانده همیشه
منم که شور عطش را به کام بادیه آرم
خدا به زخم درونم نمک نشانده همیشه
نه قوی ناز محبت نه سینه سرخ مهاجر
کسی برای کویرم غزل نخوانده همیشه
تمام بی خبریها از آن من و خدایا
چنانکه قاصدکان را زمن رمانده همیشه
ترک ترک شدم از غم ، ز شش طرف بدریدم
چروک غم به لبانم شکن کشانده همیشه
#احمد_پروین
#غزل
@beytolghazal
عشق تو اندیشه را، سوخت که رسوا شدم
ور نه کس از من نبود، عاقبت اندیشتر
#هلالی_جغتایی
#تک_بیتی
@beytolghazal
آن قدر با آتش دل ساختم تا سوختم
بی تو ای آرام جان یا ساختم یا سوختم
سردمهری بین که کس بر آتشم آبی نزد
گرچه همچون برق از گرمی سراپا سوختم
سوختم اما نه چون شمع طرب در بین جمع
لاله ام کز داغ تنهایی به صحرا سوختم
همچو آن شمعی که افروزند پیش آفتاب
سوختم در پیش مه رویان و بیجا سوختم
سوختم از آتش دل در میان موج اشک
شوربختی بین که در آغوش دریا سوختم
شمع و گل هم هر کدام از شعلهای در آتشند
در میان پاکبازان من نه تنها سوختم
جان پاک من رهی خورشید عالمتاب بود
رفتم و از ماتم خود عالمی را سوختم
#رهی_معیری
#غزل
@beytolghazal
ناگزیر از سفرم بی سرو سامان چون باد
به گرفتار رهایی نتوان گفت آزاد
کوچ تا چند؟ مگر می شود از خویش گریخت
بال، تنها غم غربت به پرستوها داد
اینکه مردم نشناسند تو را غربت نیست
غربت آن است که یاران ببرندت از یاد
عاشقی چیست؟ به جز شادی و مهر و غم و قهر؟
نه من از قهر تو غمگین، نه تو از مهرم شاد
چشم بیهوده به آیینه شدن دوختهای
اشک، آن روز که آیینه شد از چشم افتاد
#فاضل_نظری
#غزل
@beytolghazal
گل رنگ نگار ما ندارد
بوی خوش یار ما ندارد
ماییم و دیار بی نشانی
کس میل دیار ما ندارد
ما کار به کار کس نداریم
کس کار به کار ما ندارد
با ما سخن سمن مگویید
کاو بوی بهار ما ندارد
بر ما صفت چمن مخوانید
کو نقش نگار ما ندارد
لاله ز چه سرخ گشت گر شرم
از لاله عذار ما ندارد
خون بار جلال در کنارت
کو میل کنار ما ندارد
#جلال_عضد
#غزل
@beytolghazal
غم عشق تو ای حور پریزاد
ز غمهای جهانم کرد آزاد
چه غم از خاطرت رفتم و لیکن
غمت ما را نخواهد رفت از یاد
به اهل درد، خوبان را سری نیست
به هرزه عمر ضایع کرد فرهاد
شکیبم رفت و دین و دانشم شد
ز دست این دل دیوانه فریاد
رضی گویا ز هجران مرده باشد
که نامش از زبان خلق افتاد
#رضیالدین_آرتیمانی
#غزل
@beytolghazal
مگو در کوی او شب تا سحر بهر چه میگردی
که دل گم کردهام آنجا و میجویم نشانش را
#فروغی_بسطامی
#تک_بیتی
@beytolghazal
ای دل مرا دیوانه کردی،خوب کردی
با عالمم بیگانه کردی،خوب کردی
سر را که از باد غرور آکنده دیدی
خاک در میخانه کردی،خوب کردی
ای ماه من در عاشقی دیوانه بودم
ترک من دیوانه کردی،خوب کردی
ویران سرایی بود منزلگاه عشقت
دوری ازین ویرانه کردی،خوب کردی
چشم خمار آلودت از سر برد هوشم
مستم به یک پیمانه کردی،خوب کردی
#پژمان_بختیاری
#غزل
@beytolghazal
در عشق و مستی دادهام بود و نبود خویشتن
ای ساقی مستان بگو دیوانهام یا عاقلم؟
#رهی_معیری
#تک_بیتی
@beytolghazal
بیا ز غربت دل، قصهای حکایت کن
به گوش مُردهدلان، عشق را روایت کن
غمی که میخوری از چشم روزگار مبین
بلای جان تو دل شد، از او شکایت کن
ز کوی دوست چرا رو به کعبه بنهادی؟
خدای من! همهٔ گمرهان هدایت کن
به من که طاقت هجران ندارم ای ساقی
چو دُور باده رسد، بیشتر عنایت کن
غم فراق، کمین کرده خون ما ریزد
به لطفِ وصل خود از عاشقان حمایت کن
هر آنچه جُور توانی، ز جان دریغ مدار
ولی به دل چو رسی، حُرمتش رعایت کن
کتاب عشق بخوان تا به انتها سالک
و فصل آخر آن را به ما روایت کن
#بهرام_سالکی
#غزل
@beytolghazal
چشم تو را به سرمه کشیدن چه حاجت است؟
کوته کن این بهانهی دنبالهدار را!
#صائب_تبریزی
#تک_بیتی
@beytolghazal
این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت
چون آب به جویبار و چون باد به دشت
هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت
روزی که نیامدهست و روزی که گذشت
#خیام
#رباعی
@beytolghazal
نخ به پای بادبادکهای کم طاقت نبند
زندگی را هرچه آسانتر بگیری بهتر است
#فاضل_نظری
#تک_بیتی
@beytolghazal
اگر دهند به من آبهای عالم را
نمیدهم نمی از گريهی محرم را
نماز را كه ملائك هميشه میخوانند
براي گريه خدا آفريد آدم را
گناهكارم و گر سوی دوزخم ببرند
به آب ديده گلستان كنم جهنم را
عجيب نيست اگر در صف جزا بخشد
خدا به قطرهی اشكی تمام عالم را
تمام عمر عزيزم اگر شود يك دم
كنم نثار عزای حسين آن دم را
مگو كه شمر سر از پيكر حسين بريد
بگو بريد گلوی رسول اكرم را
بهشت عاشق پيراهن سياه شماست
كفن كنيد به تن، اين لباس ماتم را
#غلامرضا_سازگار
#غزل
@beytolghazal