فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ_تصویری
🎙 روایت سفر اربعین
▪️روز دوم
🔸کارواناصحاب خراسانی
هیئت بیت النبی(ص)
#اربعین
#کاروان_اصحاب_خراسانی
#هیئت_بیت_النبی
🚩"هیأتبیتالنبیصلیاللهعلیهوآلهوسلم"🚩
🔸 #محفل_بسیجیان_و_رهروان_شهدا
___
▪️ @beytonabi_ir
اربعین1441قمری
روایت روز سوم
بعد از زیارت دیشب که حال و هوای حرم امام رضا علیه السلام و دختر موسی بن جعفر علیه السلام را در دلمان زنده کرد با زاجراتی که جزء اصول دین اربعین می باشد به محل اسکان آمدیم.( اتوبوس برای جمع ما و منطقه ای که اسکان داشتیم پیدا نمی شد و از طرفی منطقه بغداد در آن ساعات شب به سمت نا امنی می رفت و ما هم که خانواده ها همراهمان بودند نگرانی داشتیم و در آن لحظات که عده ای جوان عرب غریب که سر و وضع درستی هم نداشتند و نزدیک ما بودند کمی رعب در دل ما انداخته بودند به یاد حضرت زینب سلام الله علیها و کاروان آن بانو افتادم که چه کشیده حبیبه خدا در حفظ ناموس اهلبیت علیهم السلام و امانت داری اش.
به هر طریقی بود اتوبوسی پیدا شد و راهی محل اسکان شدیم
▫️
💠صاحبخانه سفارش روضه کرده بود و کاروان هم رسم داشت در هنگام رفتن، حتما روضه ای را در آنجا بخواند، سفره روضه پهن شد ...
همه اشک می ریختند و میزبانان نیز کوچک و بزرگشان آمده بودند و با این که شاید فقط قسمت هایی از روضه را که روضه خوان به عربی میخواند میفهمیدند اشک می ریختند و سینه میزدند!
▪️(جا مناسب نبود تا خواهران هم بیایند پای روضه، لذا روضه خوان کاروان را بردند و روضهای را هم برای آنها خواند...)
🔻شاید خیلی ها نمیفهمند این کار ما را ؟!
چرا که وقتی یک بچه هیئتی را می بینید کوچک، بزرگ، مجرد، متاهل یک نشانه ای را در زندگی اش از وابستگی اش به کربلا می بینید، ما حتی شعار روی و پشت لباس هایمان هم رنگ اربابمان را می دهد، مگر نه این است که لباس نشانی از شخصیت آدمی است؟!
▫️ همه امید این کاروان و شعار این کاروان این است که "و نصرتی لکم معده..."
و آمده اند بگویند که آماده یاری امامی هستند که منتقم خون شهیدان کربلاست...
▫️ما منتظریم در روز رجعت صدای حجت خدا را که خود را با حضرت حسین علیه السلام معرفی میکند بشونیم و با سر به سمت حضرتش برویم...
▫️این الطالب بدم المقتول بکربلا...
💠در آخر نیز به رسم ادب دسته جمعی شروع به تشکر کردیم با زبان میزبانان و چقدر لذت میبردند و اشک میریختند و نگاهم به نگاه زواری بود که اشک شوق میریختند از این همه مهمان نوازی :
▪️أنتمُ الشُّرفاءْ ...أنتمُ الكُرماءْ
شما انسان های شریفی هستید...
شما انسان های سخاوتمند هستید
▪️خِدمَةً للحُسينْ ... تَبذُلُونَ العَطاءْ
برای خدمت به امام حسین (ع) هر چه دارید را میبخشید
▪️يا حسين يا حسينْ ...يا ضِيا كُلِّ عينْ
یا حسین یا حسین ... ای نور هر دیده
***
▪️زادَكُمْ ربُّنا ... نِعمةً و هَناءْ
پروردگار بر نعمت هایتان بیفزاید
▪️شاكِرونَ لكمْ ...كُلَّ هذا السَّخاءْ
از شما به خاطر این همه سخاوت سپاسگزاریم
▪️يا حسين يا حسين ...يا ضِيا كُلِّ عينْ
یا حسین یا حسین ... ای نور هر دیده
▫️همه منتظر بودیم برای حرکت!
🔸بچه ها چه ذوقی داشتند، خوش به حال اینان که از این سن کربلایی شدند، آن هم از جنس اربعینی اش!
شاید گاهی به ظاهر ما را اذیت میکردند، نه، درست این بود که ما نمیفهمیدیمشان!
▪️آنها لذتی میبردند که خیلی از بزرگ ها در حسرتش بودند و چقدر با هم خوب بودند!!!!
▪️بالاخره زور میزبانان چربید و اجازه حرکت ندادند! قرار بود حرکتمان شروع شود ولی آنها گفتند که یکی از این بزرگوارانی که جزء میزبانان بوده گفته که باید ناهار را در منزل آنها برویم!
▪️بعضی از زائران غر میزدند، ولی کاری نمیشد کرد و تصمیم گرفته شده بود!
رفتیم به کوچه کناری محل اسکان خانه خادم دیگری!
چقدر زحمت کشیده بودند و سنگ تمام گذاشته بودند! دیس های ماهی و ...
خدا به مالشان برکت دهد...
🔸ماشین ها راه افتادند که یکی از ماشین ها پنچر شد...
بعضی ها (مجردها که راحت تر بودند) از فرصت استفاده کردند و نمازشان را خواندند...
▫️بین اعضای کاروان بحث اقامه نماز بود که باید بخوانیم و نخواندیم و اینطور شد...
ولی به هر حال وضعیت طوری نبود که بشود ایستاد ...
▫️بعضی ها هم که با مینی بوس رفته بودند و از ما جدا بودند و ظاهرا گم شده بودند به پادگانی رفته و آنجا نماز خواندند و برخی دیگر نیز در محل اسکان شب نمازشان را خواندند
▫️به هر حال باید این نکته دیده میشد که نماز را سر وقت خواند اما شرایط روانی کاروان و همچنین محل اسکان ظاهرا اجازه نداده بود...
▫️دلشوره های مسئولین کاروان دیدنی بود ...
🔻هر سال پیاده رویمان را از جسرالبغداد شروع میکردیم...
🔸منتها امسال ظاهرا قرار چیز دیگری شده بود...
▪️مسئولین کاروان تصمیم گرفته بودند کمی از مسافت را به خاطر خانواده ها و امنیت مسیر،کم کنند و همین مورد اعتراض بعضی از مجردهای جمع شده بود، ولیکن امر مسئول بود و آنها هم باید ولایت پذیر می بودند و بودند... ولی غر خودشان را هم می زدند...
🔸هوای این چای ها را داریم ...
▪️هم چای دو رنگ که به نوعی وی آی پی و برای میهمانان مخصوص است که بعضی از مواکب فقط به خواص میدهند و بیشتر از چای عربی ...
▪️چقدر میچسبد و چه میفهمند مزه حوض کوثر این چای را آنهایی که دم از غیربهداشتی بودن این چای می زنند!!!
▪️مگر می شود چایی را که مادرش دم میکند ننوشید!!!
🔸برکت یک جمع بزرگان و ریش سفیدان آن هستند!
هر سال حاج احمد یکی از برکات پایه ثابت جمع بود که باضافه ایشان امسال نعمت حاج آقای نصاری هم یکی از امتیازات کاروان بود.
همچنین نعمت روحانی داشتن که حاج آقای محمودی و رفیعی نیز از نعمات این سفر بودند...
▫️و به خاطر همین گروه از احترام ویژه ای برخوردار بود و مورد احترام مواکب داران...