eitaa logo
هیئت بیت‌النبی (ص)
1.7هزار دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
980 ویدیو
19 فایل
🏴حسینیه بیت النبی (ص) 🚩محفل بسیجیان و رهروان شهدا 🔸قرار هفتگی یکشنبه شب ها 🕗 ساعت ۲۰:۰۰ 🔻ارتباط با ادمین @beytonabi_admin 🔻خادم هیئت @beytonabi_khadem 📱@beytonabi_ir ▫️شماره کارت هیئت: 💳 ۵۰۴۱-۷۲۱۱-۱۱۶۴-۱۸۲۶ 📍قم،خ جوادالائمه،خ طباطبائی، ک۳
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🎙 روایت سفر اربعین ▪️روز دوم 🔸کاروان‌اصحاب خراسانی هیئت بیت النبی(ص) 🚩"هیأت‌بیت‌النبی‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم"🚩 🔸 ___ ▪️ @beytonabi_ir
اربعین1441قمری روایت روز سوم بعد از زیارت دیشب که حال و هوای حرم امام رضا علیه السلام و دختر موسی بن جعفر علیه السلام را در دلمان زنده کرد با زاجراتی که جزء اصول دین اربعین می باشد به محل اسکان آمدیم.( اتوبوس برای جمع ما و منطقه ای که اسکان داشتیم پیدا نمی شد و از طرفی منطقه بغداد در آن ساعات شب به سمت نا امنی می رفت و ما هم که خانواده ها همراهمان بودند نگرانی داشتیم و در آن لحظات که عده ای جوان عرب غریب که سر و وضع درستی هم نداشتند و نزدیک ما بودند کمی رعب در دل ما انداخته بودند به یاد حضرت زینب سلام الله علیها و کاروان آن بانو افتادم که چه کشیده حبیبه خدا در حفظ ناموس اهلبیت علیهم السلام و امانت داری اش. به هر طریقی بود اتوبوسی پیدا شد و راهی محل اسکان شدیم ▫️
💠صاحبخانه سفارش روضه کرده بود و کاروان هم رسم داشت در هنگام رفتن، حتما روضه ای را در آنجا بخواند، سفره روضه پهن شد ... همه اشک می ریختند و میزبانان نیز کوچک و بزرگشان آمده بودند و با این که شاید فقط قسمت هایی از روضه را که روضه خوان به عربی میخواند میفهمیدند اشک می ریختند و سینه میزدند! ▪️(جا مناسب نبود تا خواهران هم بیایند پای روضه، لذا روضه خوان کاروان را بردند و روضه‌ای را هم برای آنها خواند...)
🔸صبح که از خواب بلند شدیم بعد از صرف صبحانه بچه های فرهنگی پرچم و پیکسل و تسبیح را به همه اعضا کاروان دادند، انگار زمان عملیات فرا رسیده بود و رزمنده ها مجهز می شدند برای رزم! ▫️منتها ظاهر امر نشان می داد که زمزمه هایی بین مسئولین کاروان و میزبانان بود در خصوص ماندن و رفتن و در کش و قوسی بودند!!!
🔻شاید خیلی ها نمیفهمند این کار ما را ؟! چرا که وقتی یک بچه هیئتی را می بینید کوچک، بزرگ، مجرد، متاهل یک نشانه ای را در زندگی اش از وابستگی اش به کربلا می بینید، ما حتی شعار روی و پشت لباس هایمان هم رنگ اربابمان را می دهد، مگر نه این است که لباس نشانی از شخصیت آدمی است؟! ▫️ همه امید این کاروان و شعار این کاروان این است که "و نصرتی لکم معده..." و آمده اند بگویند که آماده یاری امامی هستند که منتقم خون شهیدان کربلاست... ▫️ما منتظریم در روز رجعت صدای حجت خدا را که خود را با حضرت حسین علیه السلام معرفی میکند بشونیم و با سر به سمت حضرتش برویم... ▫️این الطالب بدم المقتول بکربلا...
🔸بچه های کاروان هم بی نصیب نبودندو در آغوش پدرانشان از روضه فیض می بردند.. 🔸آری، خیلی ها کودکانشان را یا لب ساحل بزرگ میکنند یا در کنار حیوانات وحشی! اما ما کودکانمان را از کودکی پای سفره اهلبیت علیهم‌السلام بزرگ میکنیم و میگوییم : بچه هامان اگر بزرگ شدند همه قربان بچه های علی ...
🔸روضه که تمام شد به رسم ادب وقت دادن هدیه ای بود که از ایران برای میزبانانمان آورده بودیم، سعی کرده بودیم چیزی را بیاوریم که مورد علاقه آن هاست و بهتراز این نیافتیم: قطعه فرشی از آستان ملک پاسبان حضرت عشق علی بن موسی الرضا علیه السلام...
🔸و همچنین عطری از حرم حضرتش و نبات و نمک متبرک حضرتی + ▪️سوغات شهر حضرت معصومه سلام الله علیها که در بسته بندی وزینی تقدیم میزبانان شد...
💠در آخر نیز به رسم ادب دسته جمعی شروع به تشکر کردیم با زبان میزبانان و چقدر لذت میبردند و اشک میریختند و نگاهم به نگاه زواری بود که اشک شوق میریختند از این همه مهمان نوازی : ▪️أنتمُ الشُّرفاءْ ...أنتمُ الكُرماءْ شما انسان های شریفی هستید... شما انسان های سخاوتمند هستید ▪️خِدمَةً للحُسينْ ... تَبذُلُونَ العَطاءْ برای خدمت به امام حسین (ع) هر چه دارید را میبخشید ▪️يا حسين يا حسينْ ...يا ضِيا كُلِّ عينْ یا حسین یا حسین ... ای نور هر دیده *** ▪️زادَكُمْ ربُّنا ... نِعمةً و هَناءْ پروردگار بر نعمت هایتان بیفزاید ▪️شاكِرونَ لكمْ ...كُلَّ هذا السَّخاءْ از شما به خاطر این همه سخاوت سپاسگزاریم ▪️يا حسين يا حسين ...يا ضِيا كُلِّ عينْ یا حسین یا حسین ... ای نور هر دیده
🔻موقع نماز شد و دوباره آماده شدیم برای تمرین ولایتمداری پشت سر امام حاضر!
▫️همه منتظر بودیم برای حرکت! 🔸بچه ها چه ذوقی داشتند، خوش به حال اینان که از این سن کربلایی شدند، آن هم از جنس اربعینی اش! شاید گاهی به ظاهر ما را اذیت میکردند، نه، درست این بود که ما نمیفهمیدیمشان! ▪️آنها لذتی میبردند که خیلی از بزرگ ها در حسرتش بودند و چقدر با هم خوب بودند!!!! ▪️بالاخره زور میزبانان چربید و اجازه حرکت ندادند! قرار بود حرکتمان شروع شود ولی آنها گفتند که یکی از این بزرگوارانی که جزء میزبانان بوده گفته که باید ناهار را در منزل آنها برویم! ▪️بعضی از زائران غر میزدند، ولی کاری نمیشد کرد و تصمیم گرفته شده بود! رفتیم به کوچه کناری محل اسکان خانه خادم دیگری! چقدر زحمت کشیده بودند و سنگ تمام گذاشته بودند! دیس های ماهی و ... خدا به مالشان برکت دهد...
🔸بالاخره موقع حرکت شد... ▫️ون و مینی بوس هایی هماهنگ شده بود... ساعت دم غروب بود و لحظات نماز مغرب به هر حال سوار شدیم ... و وسایل را بار زدیم... و از میزبان دل میکندیم... همه هزینه های این روزها را آنها دادند، برای هفتاد نفر!
🔸بعضی ها امسال بارشان چند برابر شده بود، ولیچر یا کالاسکه به هر حال سفر خانوادگی مطالبات خود را هم مطلبد...
🔸ماشین ها راه افتادند که یکی از ماشین ها پنچر شد... بعضی ها (مجردها که راحت تر بودند) از فرصت استفاده کردند و نمازشان را خواندند... ▫️بین اعضای کاروان بحث اقامه نماز بود که باید بخوانیم و نخواندیم و اینطور شد... ولی به هر حال وضعیت طوری نبود که بشود ایستاد ... ▫️بعضی ها هم که با مینی بوس رفته بودند و از ما جدا بودند و ظاهرا گم شده بودند به پادگانی رفته و آنجا نماز خواندند و برخی دیگر نیز در محل اسکان شب نمازشان را خواندند ▫️به هر حال باید این نکته دیده میشد که نماز را سر وقت خواند اما شرایط روانی کاروان و همچنین محل اسکان ظاهرا اجازه نداده بود... ▫️دلشوره های مسئولین کاروان دیدنی بود ...
💠بالاخره رسیدیم به محل شروع پیاده روی ... حدودا ۳۰ یا ۴۰ کیلومتر از سال پیش جلوتر افتاده بودیم ... و چند شهر میان راه را با ماشین طی کردیم ...
🔸زواری که زودتر رسیده بودند با هماهنگی جلوتر رفتند تا مکانی را پیدا کنند برای استراحت تا بعد از اقامه نماز برای کسانی که نماز نخوانده بودند و کمی استراحت کردن تا شروع اصلی کار را از قبل نماز صبح آغاز کنیم ...
🔻هر سال پیاده رویمان را از جسرالبغداد شروع میکردیم... 🔸منتها امسال ظاهرا قرار چیز دیگری شده بود... ▪️مسئولین کاروان تصمیم گرفته بودند کمی از مسافت را به خاطر خانواده ها و امنیت مسیر،کم کنند و همین مورد اعتراض بعضی از مجردهای جمع شده بود، ولیکن امر مسئول بود و آنها هم باید ولایت پذیر می بودند و بودند... ولی غر خودشان را هم می زدند...
🔸بچه ها تازه جان گرفته بودند... خیلی ها این مسیر برایشان خاطره ها داشت و ذوق و شوقشان سر حال آمده بود....
🔸همه کوله هایشان را آماده کرده بودند... حتی کودکان هم به تاسی از بزرگان کوله مهد یا مدرسه شان را رنگ اربعین داده بودند...
💠امسال پرچم هایی را آماده کرده بودند برای وحدت بین ایران و عراق ... 🔸چقدر عراقی ها از این کار لذت می بردند... انگار نه انگار ما با این کشور ۸ سال جنگیدیم آری! حب الحسین یجمعنا....
🔸نیم ساعتی طی مسیر شد و به محل رسیدیم که دو سوله سیمانی بود ... جا انتخاب شد و یک قسمت برادران و یه قسمت خواهران ... ▪️بعضی ها که نماز نخوانده بودند سعی کردند که تعویق اول وقت را با فضیلت جماعت جبران کنند...
🔻حال ما را ببین... ▪️عده ای به دنبال هتل ها با ویوهای لب ساحل و دریا و ... هستند و ما به دنبال هتل هایی با این حال... ▪️این حال را با لذت عالمی عوض نمیکنیم ....
🔸هوای این چای ها را داریم ... ▪️هم چای دو رنگ که به نوعی وی آی پی و برای میهمانان مخصوص است که بعضی از مواکب فقط به خواص میدهند و بیشتر از چای عربی ... ▪️چقدر میچسبد و چه میفهمند مزه حوض کوثر این چای را آنهایی که دم از غیربهداشتی بودن این چای می زنند!!! ▪️مگر می شود چایی را که مادرش دم میکند ننوشید!!!
💢بعداز آرامش گرفتن گروه، خادمین موکب مای بارد آوردند (آب سرد بسته بندی) و همه نوش جان کردند ... قربان لب تشنه ات یا اباعبدالله...
🔸برکت یک جمع بزرگان و ریش سفیدان آن هستند! هر سال حاج احمد یکی از برکات پایه ثابت جمع بود که باضافه ایشان امسال نعمت حاج آقای نصاری هم یکی از امتیازات کاروان بود. همچنین نعمت روحانی داشتن که حاج آقای محمودی و رفیعی نیز از نعمات این سفر بودند... ▫️و به خاطر همین گروه از احترام ویژه ای برخوردار بود و مورد احترام مواکب داران...