eitaa logo
هیئت بیت‌ النبی (ص) | قم المقدسه
1.7هزار دنبال‌کننده
22.9هزار عکس
1.3هزار ویدیو
23 فایل
🏴حسینیه بیت النبی (ص) 🚩محفل بسیجیان و رهروان شهدا 🔸قرار هفتگی یکشنبه شب ها 🕗 ساعت ۲۰:۰۰ 🔻ارتباط با ادمین @beytonabi_admin 🔻خادم هیئت @beytonabi_khadem 📱@beytonabi_ir ▫️شماره کارت هیئت: 💳 ۵۰۴۱-۷۲۱۱-۱۱۶۴-۱۸۲۶ 📍قم،خ جوادالائمه،خ طباطبائی، ک۳
مشاهده در ایتا
دانلود
▫️فرهنگی گروه برای بچه های مسیر هدایایی را آورده بودند، سربندلبیک یا حسین ... چقدر بچه ها از این هدایا خوشحال می شدند ... اینان سربازان زینب کبری هستند که از الان تمرین سربازی میکنند..
🔸باید قوت گرفت ... خرما! چیزی که فراوان و در شکل های مختلف در این مسیر می بینی؟! بسیار برای تشنگی کمکمت میکند، ایا باور میکنی؟
🌗کم کم آفتاب رختش را جمع میکند که از امروز خداحافظی کند و ما همچنان به دنبال آفتاب عالم آرا در حرکتیم...
🍱از کنار موکب های پذیرایی نمیتوان به راحتی گذر کرد و چشمکی به پذیراییشان نزد! دل آدم غش میرود... ▪️مجبورم دیگر، چه کنم ، بسم الله...
💠آقا سیدحسن که با اعوان و انصار ابناءالزهرا آمده و خود کمرش درد میکرد می بایست هر طور که بود سهمی داشته باشد در خدمت گزاری! حال به هر قیمت که بود، او انگار میداند که شفاء او در این تمرین است...
🔸چراغ های مسیر کم کم در حال روشن شدن هستند و امروز چقدر راه رفتیم!
▪️برادر اسماعیل و رضا که برای شناسایی جلو رفته بودند موکبی را هماهنگ کرده بودند برای استراحت، منتها باز به نتیجه رسیدند که مکان را عوض کنند ...
💠محمد امین امسال به نیابت پدرش به کربلا آمده بود... او یک فرزند صالح است 🔸در کنزالاعمال آمده: پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: پدر یا مادر فردی از دنیا می‌ رود،برای آنان اعمال نیک انجام می‌ دهد) خدای متعال چنین فرزند تلاشگر را در ردیف ابرار قرار می‌ دهد. ▪️خدا همه حسین گو ها از جمله پدر ایشان را غریق رحمت الهی قرار دهد...
🔸کم کم به سیطره و گیت ها بازرسی میرسیم و تاریکی شب هم جا را فرا گرفته است... بعضی از خانواده ها را مجبور شدیم با ماشین بفرستیم جلو تر بروند
▪️امیرمهدی هم سرگرم انجام دادن وظیفه خودش است و از آن کمال لذت را می برد...
🔸کم کم نزدیک شدیم به موکب هرسالی... منتها اینجا ظاهرا بوی خوبی نمی داد و برای همه هم جا نبود بعضی ها بیرون خوابیدند و بعضی ها هم چند موکب جلوتر رفتند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🎙 روایت سفر اربعین ▪️روز چهارم 🔸کاروان‌اصحاب خراسانی هیئت بیت النبی(ص) 🚩"هیأت‌بیت‌النبی‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم"🚩 🔸 ___ ▪️ @beytonabi_ir
📝روز پنجم 💠وقتی وارد آرشیو تصاویر امروز برای گلچین کردن تصاویر شدیم متوجه شدیم که متاسفانه تصاویر این روز نیست! به کانال مراجعه کردیم دیدیم که پارسال هم روز پنجمش در کانال نرفته!! از گروه رسانه پرسیدیم پاسکاری ها شروع شد!!! هکذا... 🔸لذا تصاویری که امروز استفاده میگردد، از روی فیلم هایی که اشتباها! گرفته شده ثبت گردیده!!! (چون فیلمبرداران هم بیشتر به فکر ثبت چیزهای دیگری غیر از تاریخ اربعین کاروان بوده اند!) 🎥حال میتوان به اهمیت ثبت تصویری تاریخ و اهمیت تیم رسانه پی برد، چقدر رسانه و تصویر میتوانند در تاریخ بشریت اثر گذار باشند، هم تصویربردار و هم دیگرانی که در جلوی دوربین های ایشان قرار میگیرند، به جای تمسخر باید اهمیت این موضوع را درک کنند... ▪️امسال که دوریم، چقدر این تصاویر میتوانست خاطراتمان را زنده کند و حال ما را بهتر کند. از لحاظ علمی این موضوع یعنی زنده کردن خاطرات خوب باعث این می شود که افکار و احساساتمان نظم پیدا کنند و از به هم ریختگی و افسارگریختگی ذهنی ما را نجات دهند . ▪️هرچقدر ما دوست داریم ذهنمان از شر رویدادهای منفی خلاصی پیدا کند باید سراغ روزهای خوب و اتفاق های مثبت زندگیمان برویم! ▫️به هر حال امسال هم دوریم و هم این اتفاق بد(برای ثبت تصاویر امروز سفر) حالمان را بیشتر گرفت!!!
🔸دیشب در ۴۰ کیلومتری کربلا اسکان داشتیم که در دو محل اسکان داده شدند! به هر ترتیبی که بود راه افتادیم و بین راه صبحانه را دوستان هر کجا که میتوانستند میل میکردند! گوارای وجود...
🔸موکب داران، چند مدل هستند، بعضی ها هر سه نوبت پذیرایی دارند، بعضی ها ناهار و شام دارند و بعضی ها هم یک نوبت! هر کس به وسع خود این کار را میکند، معمولا آن چیزی که با مراوده با ایشان داشتیم این بوده که چند نفری در طی سال پولشان را جمع میکنند تا اربعین خرج حضرت کنند! ▫️این موکب ناهار ویژه تنوری می داد! ماهی تنوری!!! و آماده کرده بودند تا برای میهمانان ویژه سیدالشهدا طبخ کنند!
🔸محمد مهدی که دیگر تاب نداشت از فرصت استفاده کرد و به موکب ماساژورها رفت! ▪️خادم موکب با اشاره گفت که جورابت را در بیاور و شروع کرد به وازلین مالیدن به پاهایش ... ▪️قربان پاهای خسته و تاول زده فرزندانت یا سیدالشهدا....
🔸هر چه بیشتر به کربلا نزدیک می شویم گرم تر میشود، کولرها هم دیگر جواب نمیدهند !!! نماز را اقامه کردیم، چادرهای دو طرف موکب را بالا داده بودند، اما ....
🔸چلو گوشت و سبزی... سبزی، زینت سفره است به قول روایاتمان... مخصوصا چقدر در این فضا هم می چسبد... ▫️این قسمت از راه فقط خوردنی است... حواسمان نباشد از دست میرود همه دست آوردهایمان!!!! ▫️و کل دست آورد سفرمان می شود شکم!!! و همه تعریفمان از سفر اربعین میشود خورد و خوراکی هایش! 💠این روایت مولا علی علیه السلام در این مسیر همش جلوی چشمم رژه می رود: که اگر خدا بخواهد بنده خود را اصلاح کند، سه چیز نصیب او می کند: کم گویی، کم خوری و کم خوابی... آیا ما اصلاح شدیم؟!
امیرمهدی هم کنار سفره مشغول بازی با کودکان است ... چه اجری دارد این کار، با این که شاید مسئول این کار،خیلی ازلحظات سفررا مجبورباشد حس نکند، ولیکن این کار سیره پیامبری است و در محبت به کودکان به حدی بود که علاوه بر همبازی شدن با آنان و نادیده گرفتن موقعیت، با فروتنی به بازی با آنها می‌پرداخت و این در حالی بود که زمان نماز فرا رسیده بود و مردم در انتظار اقامۀ نماز به امامت ایشان بودند، در یکی از روزها که پیامبر به منظور خواندن نماز جماعت عازم مسجد بودند، در راه به گروهی از کودکان برخوردند که در حال بازی کردن بودند، بچه‌ها با دیدن پیامبر(ص) دست از بازی کشیدند و به سوی ایشان رفتند و به پیامبر(ص) گفتند؛ «کن جملی»! شتر من باش، پیامبر درخواست کودکان را اجابت کردند و مشغول بازی با آنها شدند و این درحالی بود که مردم در مسجد در انتظار ایشان بودند. بلال که در مسجد همراه مردم منتظر ورود پیامبر بود، با مشاهدۀ تاخیرایشان به سمت خانه ایشان حرکت کرد، او در راه به رسول خدا رسید و با دیدن صحنۀ بازی کردن ایشان با کودکان خواست تا بچه‌ها را از اطراف ایشان دور کند؛ اما پیامبر مانع شدند و فرمودند: برای من دیر شدن زمان اقامۀ نماز از ناراحتی کودکان بهتر است، سپس از بلال خواستند تا به خانۀ ایشان برود و برای کودکان چیزی تهیه نماید تا به این ترتیب بچه‌ها حضرت را رها کنند، بلال رفت و از منزل پیامبر تعدادی گردو پیدا کرد و به محضر ایشان بازگشت، رسول خدا گردوها را از بلال گرفتند و به بچه‌ها فرمودند: آیا شتران خود را به این گردوها می‌فروشید؟کودکان نیز با دیدن گردوها، آنها را از دست پیامبر گرفتندوایشان را رها کردند
🔻بعضی موکب ها دارو ارائه میدادند و هر کسی که ذره ای درد در وجودش میدید سریع به ایشان مراجعه میکرد!!!
🔸اینجا به زور و مجانی! باید از خدمات استفاده کنی، دست خودت نیست، جلوی حاج آقا را گرفته بود و میگفتن جان مادرت باید از این شربت های لیمو بخوری!
▪️هر چه نزدیک تر به بهشت میشدیم، شلوغ تر می شد...
🔸فلافل!!! دستور ویژه سر آشپز این مسیر است...
▪️نزدیک غروب کم کم به شهر کربلا نزدیک می شویم ... 🔸کربلا را تو مپندار که شهری در میان شهر‌ها و نامی است در میان نام‌ها. نه، کربلا حریم حق است و هیچ کس را جز یاران امام حسین (ع) راهی به سوی حقیقت نیست. ▪️اینان یاران حسین هستند که به سوی او در حرکتند!
💢۵ کیلومتری کربلا در موکبی اسکان پیدا کردیم و تا رسیدن همه دوستان از فرصت معارف اهلبیت علیهم السلام استفاده کردیم ...