eitaa logo
هیئت بیت‌ النبی (ص)
1.7هزار دنبال‌کننده
21.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
20 فایل
🏴حسینیه بیت النبی (ص) 🚩محفل بسیجیان و رهروان شهدا 🔸قرار هفتگی یکشنبه شب ها 🕗 ساعت ۲۰:۰۰ 🔻ارتباط با ادمین @beytonabi_admin 🔻خادم هیئت @beytonabi_khadem 📱@beytonabi_ir ▫️شماره کارت هیئت: 💳 ۵۰۴۱-۷۲۱۱-۱۱۶۴-۱۸۲۶ 📍قم،خ جوادالائمه،خ طباطبائی، ک۳
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸روایت روز ششم_۶ داخل اون موکب از تشنگی زیاد، خییییلی نوشابه نیاز بودیم 😉 ناگهان صاحب موکب نوشابه پخش کرد 😁 ما ایرونیا اینطور مواقع چی میگیم⁉️ ⬅️کاش از خدا یه چیز دیگه خواسته بودم 🤔 نابغه ایم والا 😂😂 بگو خدارو شکر و بده بالا نوشابه رو 🥤🥤🥤🥤 تموم شُُُُد ⁉️ خیلی تاثیر گذار بود 😅😅 (رجوع کنید به سکانسی از فیلمی 😜) عمو صمدم مثل ما چشم انتظار نوشابه از آسمون بود تا دید دارن نوشابه پخش می‌کنن با صدای رسا از سُوِیدای دل صدا زد « آییییی قادای آلیم گَتی بورا ‌نوشابه‌نی😝😝» کاش صداش ضبط میکردم😂😂😂 عالی بود عالی..😍😍 خب از اون موکب بین راهی حرکت کردیم و نماز مغرب رو هم خوندیم بین راه.. بخشی از مسیر رو با حسین آقا جعفری همکلام بودم و گپ و گفتی داشتیم با هم👥 نسیمی جان فزا می‌آید بوی کرب و بلا می‌آید.. محافظة کربلا المقدسة ترحب بکم❤️ این یعنی داری نزدیک میشی به بهشت‌ حسینی.. بقول حاج محمد زارعی کل این مسیر سرزمین بهشتیه و کرب و بلا خود بهشت ❤️🌺😭🚶‍♂🚩 تقریباً به حوزه استحفاظیه‌ی کربلا رسیده بودیم ❤️ الهی که قلب و دل ما همیشه فقط حوزه استحفاظیه‌ی ارباب باشه 🤲 تفتیش شدیم و عبور کردیم.. خدا قوت به حافظان امنیت اماکن مقدسه و مشاهده مشرفه اهل بیت علیهم السلام 🌺🌺🌺🌺 ۲ ▪️@beytonabi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸روایت روز ششم_۷ شب شده بود،حالا ما چند دقیقه ای جلوتر از فرمانده بودیم یه آقای زائر ایرانی اومد پیشم که دور سرشم شبیه عرب ها چفیه بسته بود سلام و احوالپرسی کردیم و گپی زدیم😊 گفت جا برای استراحت داریم ما این نزدیکیا، مَبیت موجود😴 گفتم ما زیادیم بابا چل پنجا نفر☺️ رفت یه صحبتی کرد با دوستش و اومد گفت مشکلی نیست ظاهراً خونه ی دوست عراقیش بود و ایشون براش زائر هماهنگ میکرد ببرن برای استراحت و پذیرایی 😊 اما گفتم آقاجان من فقط قیافم شبیه مسئولاست اما کاره ای نیستم 😉 ما مسئول داریم چند لحظه صبر کنی میرسن با رفقا 🚶‍♂🚩🚶‍♂🚩🚶‍♂🚩🚶‍♂🚩 آقا میثم رسید و اون آقا رو حواله دادم به ایشون✅ صحبت سر تعداد بالای ما و دغدغه دوستانی بود که هنوز بهمون نرسیده بودن تو راه بودن خود صابخونه اومد و از آقا میثم خواست که بریم مهمونشون بشیم خیلی مهمون نواز و باحال 😍😍 جوانی بود فارسی بلد و خوش رو🌺🌺😍 پیکسل عکس حاج قاسم و ابومهدی رو سینه‌ش، نظرمو به خودش جلب کرد👍😍 خب قرار شد صبر کنیم برسن همه بریم خونه بنده خدا.. گره‌های روی بیرق و علم کاروان سوالی برام ایجاد کرد که داستان چیه ⁉️ با دیدن صحنه ‌ای جوابمو گرفتم😄 دکتر طاقتی و ذکر«رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا» حین گره زدن بیرق😄 سیدمحمد حسن هم در حال همین کار و حاجتی پوششی بنام موفقیت در درس و تحصیل 😅😅 مثلاً دیگه 😜 حاجت پوششی مثل کاندیدای پوششی 😁 ❌عکسا همه شکار بنده بوده😎 نه ژست آتلیه ای،خیالتون راحت🙃 ۲ ▪️@beytonabi_ir
🔸روایت روز ششم_۸ دو تا ماشین رسید و راهی اون روستا شدیم! این واسه شب قبل رسیدن به کربلاست🚩 چند دقیقه ای تو راه بودیم و وقتی رسیدیم دیدیم ‌سه چهار تا زائر ایرانی دیگه هم اونجان.. کمی لَم دادیم و بقول عرب ها استریح استریح😉 شام آوردن و زدیم بر بدن😋😋 🍔🍗🍖🍛🥃 برنامه این بود که قبل اذان صبح از اون خونه بزنیم بیرون یعنی مارو برسونن مشایه و نماز صبحو تو ادامه راه بخونیم 💢اما جلوجلو بگم که عملاً با دیر خوابیدن ما و از طرفی لباسای خیس یا کامل خشک نشده، مجبور شدیم دیرتر و بعد صبونه حرکت کردیم.. 📌 🛒 میزبان همه‌ی لباسای کثیفو جمع کرد بُرد که بریزن ماشین بشوره صبح بیاره.. 👕👖🧢🧦🛁 💢 یاد این دعا افتادم که↘️ 🤲 ۲ ▪️@beytonabi_ir
🔸روایت روز ششم_۹ نمی‌دونم مهمون ناخونده ما بودیم یا اینا 👀 بزرگم بودن! دو تا هم بودن..کپی هم😱 اما از دید دوربین من در امان نبودن👀📸📱 نمی‌دونم ما فقط اونا رو جونِوَر صدا می‌زنیم یا اون دو تا هم یه همچین تصوری نسبت به ما داشتن😅 دلم میسوخت برای آقای قشلاقیِ‌پدر که میخواست تو‌ حیاط بخوابه😃 اون دو تا رو تو عکس دیدید⁉️ زوم کن روش معلومه😁 یکی کنار مهتابی یکی اونورتر⬅️🦎🦎➡️ ببخشید از انتشار تصاویر خشن😂😂 ۲ ▪️@beytonabi_ir
🔸روایت روز ششم_۱۰ همه جا بجا شدن و همچون روز قیامت که هر کی به فکر خودشه،ریلکس خوابیده بودن رفقا سر جاهاشون😂😂 چه خنده تلخی😊 یکی از بزرگترا که پدر یکی از بچه ها بود و حق پدری گردن کوچکترا داشت اومد تو حیاط بخوابه😴 دو تا روایت هست در علت اینکه ایشون داخل نخوابید یکی اینکه خودش خواست تو‌ هوای آزاد بخوابه یکی هم اینکه داخل برا یه بزرگتر جا نشد🤦‍♂ دست به دعا برمی‌داریم که روایت اولی درست باشه ✅😉☺️ بزارید کمی هم توجیه کنم آبروداری بشه😉 خب سفره سختی داره، همه باید خودشون دنبال کار خودشون باشن،بچه ها هم خب خسته بودن☺️ توجیه شد یا ادامه بدم ⁉️😬😌 بگذریم.. هیأتم داشتیم راستی امشب میزبانها هم اومدن استفاده کردن.. همه خواب بودن و من در حال شست و شوی پارچه‌های عمامه 🛁👳‍♂ شیخ مرتضی دمششش گررررم تا پاسی از شب بیدار موند کارو تموم کرد و عمامه ها ردیف شدن 😍😍🌺 وقت خواب ما هم رسید.. چون زرنگ نبودم اونشب جای مستقل برا خواب نداشتم 🤷‍♂☺️ اما اندازه یه جا پیدا کردم و کنار رفقا خوابیدم تا نماز صبح..🕋 🤲😉🚩 ۲ ▪️@beytonabi_ir
﷽ 📸‌ ۱۴۰۱.۰۷.۰۳ ▪️ 🎤واعظ: 🔸حجت الاسلام 🎤 ستایشگر: 🔸کربلایی 🚩"هیأت‌بیت‌النبی‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم"🚩 🔸 __________________________________ ▪️ @beytonabi_ir