🔸روایت روز ششم_۶
داخل اون موکب از تشنگی زیاد، خییییلی نوشابه نیاز بودیم 😉
ناگهان صاحب موکب نوشابه پخش کرد 😁
ما ایرونیا اینطور مواقع چی میگیم⁉️
⬅️کاش از خدا یه چیز دیگه خواسته بودم 🤔
نابغه ایم والا 😂😂 بگو خدارو شکر و بده بالا نوشابه رو
🥤🥤🥤🥤 تموم شُُُُد ⁉️ خیلی تاثیر گذار بود 😅😅
(رجوع کنید به سکانسی از فیلمی 😜)
عمو صمدم مثل ما چشم انتظار نوشابه از آسمون بود
تا دید دارن نوشابه پخش میکنن با صدای رسا از سُوِیدای دل صدا زد « آییییی قادای آلیم گَتی بورا نوشابهنی😝😝»
کاش صداش ضبط میکردم😂😂😂
عالی بود عالی..😍😍
خب از اون موکب بین راهی حرکت کردیم و نماز مغرب رو هم خوندیم بین راه..
بخشی از مسیر رو با حسین آقا جعفری همکلام بودم و گپ و گفتی داشتیم با هم👥
نسیمی جان فزا میآید
بوی کرب و بلا میآید..
محافظة کربلا المقدسة ترحب بکم❤️
این یعنی داری نزدیک میشی به بهشت حسینی..
بقول حاج محمد زارعی کل این مسیر سرزمین بهشتیه و کرب و بلا خود بهشت ❤️🌺😭🚶♂🚩
تقریباً به حوزه استحفاظیهی کربلا رسیده بودیم ❤️
الهی که قلب و دل ما همیشه فقط حوزه استحفاظیهی ارباب باشه 🤲
تفتیش شدیم و عبور کردیم..
خدا قوت به حافظان امنیت اماکن مقدسه و مشاهده مشرفه اهل بیت علیهم السلام
🌺🌺🌺🌺
#سفرنامهاربعین۲
▪️@beytonabi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸روایت روز ششم_۷
شب شده بود،حالا ما چند دقیقه ای جلوتر از فرمانده بودیم
یه آقای زائر ایرانی اومد پیشم که دور سرشم شبیه عرب ها چفیه بسته بود
سلام و احوالپرسی کردیم و گپی زدیم😊
گفت جا برای استراحت داریم ما این نزدیکیا، مَبیت موجود😴
گفتم ما زیادیم بابا چل پنجا نفر☺️
رفت یه صحبتی کرد با دوستش و اومد گفت مشکلی نیست
ظاهراً خونه ی دوست عراقیش بود
و ایشون براش زائر هماهنگ میکرد ببرن برای استراحت و پذیرایی 😊
اما گفتم آقاجان من فقط قیافم شبیه مسئولاست اما کاره ای نیستم 😉
ما مسئول داریم چند لحظه صبر کنی میرسن با رفقا 🚶♂🚩🚶♂🚩🚶♂🚩🚶♂🚩
آقا میثم رسید و اون آقا رو حواله دادم به ایشون✅
صحبت سر تعداد بالای ما و دغدغه دوستانی بود که هنوز بهمون نرسیده بودن تو راه بودن
خود صابخونه اومد و از آقا میثم خواست که بریم مهمونشون بشیم
خیلی مهمون نواز و باحال 😍😍
جوانی بود فارسی بلد و خوش رو🌺🌺😍
پیکسل عکس حاج قاسم و ابومهدی رو سینهش، نظرمو به خودش جلب کرد👍😍
خب قرار شد صبر کنیم برسن همه بریم خونه بنده خدا..
گرههای روی بیرق و علم کاروان سوالی برام ایجاد کرد که داستان چیه ⁉️
با دیدن صحنه ای جوابمو گرفتم😄
دکتر طاقتی و ذکر«رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا»
حین گره زدن بیرق😄
سیدمحمد حسن هم در حال همین کار و حاجتی پوششی بنام موفقیت در درس و تحصیل 😅😅 مثلاً دیگه 😜
حاجت پوششی مثل کاندیدای پوششی 😁
❌عکسا همه شکار بنده بوده😎 نه ژست آتلیه ای،خیالتون راحت🙃
#سفرنامهاربعین۲
▪️@beytonabi_ir
🔸روایت روز ششم_۸
دو تا ماشین رسید و راهی اون روستا شدیم!
این واسه شب قبل رسیدن به کربلاست🚩
چند دقیقه ای تو راه بودیم و وقتی رسیدیم دیدیم سه چهار تا زائر ایرانی دیگه هم اونجان..
کمی لَم دادیم و بقول عرب ها استریح استریح😉
شام آوردن و زدیم بر بدن😋😋
🍔🍗🍖🍛🥃
برنامه این بود که قبل اذان صبح از اون خونه بزنیم بیرون یعنی مارو برسونن مشایه و نماز صبحو تو ادامه راه بخونیم
💢اما جلوجلو بگم که عملاً با دیر خوابیدن ما و از طرفی لباسای خیس یا کامل خشک نشده، مجبور شدیم دیرتر و بعد صبونه حرکت کردیم..
📌 🛒 میزبان همهی لباسای کثیفو جمع کرد بُرد که بریزن ماشین بشوره صبح بیاره..
👕👖🧢🧦🛁
💢 یاد این دعا افتادم که↘️
#اللّٰهمَاکْسُکُلَّعُرْیان🤲
#سفرنامهاربعین۲
▪️@beytonabi_ir
🔸روایت روز ششم_۹
نمیدونم مهمون ناخونده ما بودیم یا اینا 👀
بزرگم بودن! دو تا هم بودن..کپی هم😱
اما از دید دوربین من در امان نبودن👀📸📱
نمیدونم ما فقط اونا رو جونِوَر صدا میزنیم یا اون دو تا هم یه همچین تصوری نسبت به ما داشتن😅
دلم میسوخت برای آقای قشلاقیِپدر که میخواست تو حیاط بخوابه😃
اون دو تا رو تو عکس دیدید⁉️
زوم کن روش معلومه😁
یکی کنار مهتابی یکی اونورتر⬅️🦎🦎➡️
ببخشید از انتشار تصاویر خشن😂😂
#سفرنامهاربعین۲
▪️@beytonabi_ir
🔸روایت روز ششم_۱۰
همه جا بجا شدن و همچون روز قیامت که هر کی به فکر خودشه،ریلکس خوابیده بودن رفقا سر جاهاشون😂😂 چه خنده تلخی😊
یکی از بزرگترا که پدر یکی از بچه ها بود و حق پدری گردن کوچکترا داشت اومد تو حیاط بخوابه😴
دو تا روایت هست در علت اینکه ایشون داخل نخوابید
یکی اینکه خودش خواست تو هوای آزاد بخوابه
یکی هم اینکه داخل برا یه بزرگتر جا نشد🤦♂
دست به دعا برمیداریم که روایت اولی درست باشه ✅😉☺️
بزارید کمی هم توجیه کنم آبروداری بشه😉
خب سفره سختی داره، همه باید خودشون دنبال کار خودشون باشن،بچه ها هم خب خسته بودن☺️
توجیه شد یا ادامه بدم ⁉️😬😌
بگذریم..
هیأتم داشتیم راستی امشب
میزبانها هم اومدن استفاده کردن..
همه خواب بودن و من در حال شست و شوی پارچههای عمامه 🛁👳♂
شیخ مرتضی دمششش گررررم تا پاسی از شب بیدار موند کارو تموم کرد و عمامه ها ردیف شدن 😍😍🌺
وقت خواب ما هم رسید..
چون زرنگ نبودم اونشب جای مستقل برا خواب نداشتم 🤷♂☺️
اما اندازه یه #قبر جا پیدا کردم و کنار رفقا خوابیدم تا نماز صبح..🕋
#اللهمادخلعلیاهلالقبورالسرور🤲😉🚩
#سفرنامهاربعین۲
▪️@beytonabi_ir
﷽
📸 #گزارش_تصویری۱۴۰۱.۰۷.۰۳
▪️#روضه_خانگی
🎤واعظ:
🔸حجت الاسلام #مولایی
🎤 ستایشگر:
🔸کربلایی #میثم_طاهری
🚩"هیأتبیتالنبیصلیاللهعلیهوآلهوسلم"🚩
🔸 #محفل_بسیجیان_و_رهروان_شهدا
__________________________________
▪️ @beytonabi_ir