eitaa logo
موسسه بیت النور کرج
186 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
661 ویدیو
60 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📕کتاب صوتی #حماسه_حسینی 🖊اثر استاد #مرتضی_مطهری بصورت تلخیص شده با صدای #بهروز_رضوی @beytonoor
🌍اوقات شرعی #سه_شنبه 24 مهرماه 97 🌞اذان صبح:04:48:21 🌝اذان ظهر:11:49:58 🌖اذان مغرب:17:46:24 ☀️طلوع آفتاب:06:11:49 🌑غروب آفتاب:17:28:07 🌓نیمه شب شرعی:23:08:14 @beytonoor
🌹 سفارش علما در انس و ارتباط با ✍ای وای از عمر به باد رفته پاکی ذهن از خواطر از یکی از این دو راه نيز مي‌فرمايد: «... لازم به ذكر است كه افرادي كه توانسته‌اند ذهن خود را پاك و صاف نموده، از خواطر مصفا كنند و سلطان معرفت براي آنان طلوع نموده است، در يكي از دو حال بوده: 🔹اوّل در حين تلاوت قرآن مجيد در اين فكر بودند كه قاري حقيقي كيست؟ در آن وقت، بر آنان منكشف مي‌شده كه قاري حقيقي قرآن، خداست. 🔹دوّم: از راه توسل به حضرت اباعبدالله ـ عليه السّلامـ ، زيرا آن حضرت را براي رفع حجاب و موانع طريق نسبت به سالكين راه خدا عنايتي عظيم است.» 📖رساله لب الالباب، علامه سيد محمد حسين طهراني @beytonoor
🌿 ماجرای نبش قبر در سال ۱۲۴۲ شمسی 🌹عالم بزرگوار مرحوم آيت‌ ا... علامه ملاّ محمد هاشم خراسانی مينويسد: عالم جليل شيخ محمدعلی شامی كه از جمله علمای نجف اشرف بود به حقير فرمود: جد مادری من، جناب آقا سيد ابراهيم دمشقی كه نسبش به سيد مرتضی علم‌الهدی منتهی ميشد و سن شريفش بيش از ۹۰ سال بود، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت. شبی دختر بزرگ ايشان حضرت رقيه دختر امام حسين عليه ‌السلام را در خواب ديد كه فرمودند: به پدرت بگو: به والی بگويد: ميان لحد و جسد من آب افتاده، و بدن من در اذیت است، بيايد قبر و لحد مرا تعمير كند. 🌾دختر به سید عرض كرد، ولی سيد از ترس اهل سنت عمری به خواب اعتنا ننمود. شب دوم دختر وسطی سید همين خواب را ديد و به پدر گفت، ترتيب اثری نداد. شب سوم دختر كوچك سيد همين خواب را ديد و به پدر گفت، باز ترتيب اثری نداد. شب چهارم خود سيد حضرت رقيه را در خواب ديد كه به طريق عتاب فرمودند: چرا والی را خبردار نكردی؟! 🌴سيد بيدار شد، صبح نزد والی شام رفت و خوابش را گفت. والی به علماء و صلحاء شام از شيعه و عمری امر كرد كه غسل كنند و لباس‌ های پاكيزه بپوشند، به دست هر كس قفل ورودی حرم مطهر باز شد، همان كس برود و قبر مقدس او را نبش كند، پيکر را بيرون آورد تا قبر را تعمير كنند.  🍁صلحاء و بزرگان از شيعه و عمری در كمال آداب غسل كردند و لباس پاكيزه پوشيدند، قفل به دست هيچ كس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سيد، و چون ميان حرم آمدند كلنگ هيچ كدام بر زمين اثر نكرد، مگر به دست سيد ابراهيم. 🌻حرم را قرق كردند و لحد را شكافتند. ديدند بدن نازنين حضرت رقيه سلام‌ ا...عليها، ميان لحد و كفن صحيح و سالم است اما آب زيادی ميان لحد جمع شده است. 🌷سید در قبر رفت، همين كه خشت بالای سر را برداشت ديدند سيد افتاد. زير بغلش را گرفتند، هی ميگفت: ای وای بر من.. وای بر من.. به ما گفته بودند يزيد لعنه ا... عليه، زن غساله و كفن فرستاده ولی اکنون فهميدم دروغ بوده، چون دختر با پيراهن خودش دفن شده. من بدن را منتقل نمی‌كنم، می‌ترسم بدن را منتقل كنم و ديگر به عنوان رقیه بنت الحسين شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم. 💐سيد بدن شريف را از ميان لحد بيرون آورد و بر روی زانوی خود نهاد و سه روز بدين گونه بالای زانو خود نگه داشت و گريه می ‌كرد تا اينكه قبر را تعمير كردند. 🌿وقت نماز كه ميشد سید بدن حضرت را بالای جايی پاكيزه مي‌گذاشت. پس از فراغ از نماز برميداشت و بر زانو می‌نهاد، تا اينكه از تعمير قبر و لحد فارغ شدند، سيد بدن را دفن كرد. و از معجزه آن حضرت اين كه سيد در اين سه روز احتياج به غذا و آب و تجديد وضو پيدا نكرد و چون خواست بدن را دفن كند دعا كرد كه خداوند پسری به او عطا فرمايد. دعای سید به اجابت رسيد و در سن پيری خداوند پسری به او لطف فرمود که نام او را سید مصطفی گذاشت. 🌺آنگاه والی واقعه را به سلطان عبدالحميد عثمانی نوشت؛ او هم توليت زينبيه و مرقد شريف حضرت رقيه و ام كلثوم و سكينه را به سيد ابراهيم واگذار کرد 🌼اين قضيه در سال ۱۲۴۲ هجری شمسی رخ داده و در کتاب «معالی» هم اين قضيه مجملاً نقل شده و در آخر اضافه کرده است: «فَنزلَ في قبرها و وَضع عليها ثوباً لفَّها فيه و أخْرجها، فإذا هي بنتٌ صغيرةٌ دُونَ البُلوغِ و كانَ متْنُها مجروحةً مِنْ كثرةِ الضَّرب» آن سيد جليل وارد قبر شد و پارچه اي بر او پيچيد و او را خارج نمود، دختر كوچكی بود كه هنوز به سن بلوغ نرسيده، و پشت شريفش از زياديی ضربات مجروح بود. 🌴پس از درگذشت سید ابراهيم، توليت آن مشاهد مشرفه به پسرش سیدمصطفی و بعد از او به فرزندش سيدعباس رسيد. والسلام علی من اتبع الهدی @beytonoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ برای عزیز ✍️محسن مقصودی 🔺راستش را بخواهید از خبر زندان رفتن استاد حسن عباسی خوشحال شدم. 🔸در این دو‌ دهه ای که از دوران دانشجویی تا کنون می شناسمشان گمان می کنم یک‌روز هم استراحت نکرده‌اند... بیست ساله بودم که اولین بار در یک اردوی دانشجویی در مشهد دیدمشان، هتل نرفته بودند و 6:30 صبح مستقیم به حسینه دانشجویان آمده بودند، خودشان تک تک بچه ها را از خواب بیدار کردند، با شوخی و کشتی و... چقدر صمیمی و دوست داشتنی. و همین آغاز ارادت ما بود. در این سالها چند باری به منزلشان رفتیم، زندگی بسیار ساده، کم خرج و عجیب برای ما. 🔸چندین بار که برای مشورت در موضوعی خاص و یا مصاحبه برای مستندها تماس می گرفتیم همیشه تا پاسی از شب در حال سفر و سخنرانی در یکی از دانشگاه های کشور بودند. معمولا حدود 12 شب خودشان تماس می گرفتند و نیم ساعتی با روی باز و پر انرژی صحبت می کنند. گویی سوخت جت دارند این انقلابی ها و افسوس که برخی می خواهند موتور انقلاب سوخت جت نداشته باشد. 🔺استاد حسن عباسی در دفاع از انقلاب و در جدال با لیبرال های چپ و راست خستگی ناپذیر است... روشنگری ها و سخنرانی هایش در دو دهه اخیر در اقصی نقاط ایران خار چشم منافقان داخلی و‌ خارجی است. زندان رفتنش هم رسوا کننده لیبرالهایی است که شب و‌ روز‌ از آزادی بیان دم می زنند و در عمل.. 🔸در کنار این خوشحالی می ماند تاسف ما برای مظلومیت همیشگی بچه‌های انقلاب که گویی عادت کرده اند به اینکه روشنگری هایشان بدون هزینه نماند... هم برای حفظ انقلاب عاشقانه بجنگند و هم تاوان این عاشقی را بدهند، هم از بی بی سی و من و‌ تو‌ و تفاله های داخلیشان، فحش بخورند و هم از دستگاه های رسمی کشور. استاد عزیز! این چند ماه استراحت اجباری و‌ عاشقانه در زندان، گوارایتان باد.... گر چه میدانم در زندان هم جهاد را ادامه می دهید و دشمنان انقلاب را ناامید می کنید. ✍به قلم محسن مقصودی، مجری برنامه ثریا @beytonoor
1-6.mp3
27.64M
🔹سخنرانی حجت الاسلام 🔹مراسم دهه سوم شب ششم/بیت النور 🔹 @beytonoor
2-6.mp3
22.97M
🔹سخنرانی حجت الاسلام 🔹مراسم دهه سوم شب ششم/بیت النور 🔹 @beytonoor