🌿 ماجرای نبش قبر #حضرت_رقيه_س در سال ۱۲۴۲ شمسی
🌹عالم بزرگوار مرحوم آيت ا... علامه ملاّ محمد هاشم خراسانی مينويسد: عالم جليل شيخ محمدعلی شامی كه از جمله علمای نجف اشرف بود به حقير فرمود: جد مادری من، جناب آقا سيد ابراهيم دمشقی كه نسبش به سيد مرتضی علمالهدی منتهی ميشد و سن شريفش بيش از ۹۰ سال بود، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت.
شبی دختر بزرگ ايشان حضرت رقيه دختر امام حسين عليه السلام را در خواب ديد كه فرمودند: به پدرت بگو: به والی بگويد: ميان لحد و جسد من آب افتاده، و بدن من در اذیت است، بيايد قبر و لحد مرا تعمير كند.
🌾دختر به سید عرض كرد، ولی سيد از ترس اهل سنت عمری به خواب اعتنا ننمود. شب دوم دختر وسطی سید همين خواب را ديد و به پدر گفت، ترتيب اثری نداد. شب سوم دختر كوچك سيد همين خواب را ديد و به پدر گفت، باز ترتيب اثری نداد. شب چهارم خود سيد حضرت رقيه را در خواب ديد كه به طريق عتاب فرمودند: چرا والی را خبردار نكردی؟!
🌴سيد بيدار شد، صبح نزد والی شام رفت و خوابش را گفت. والی به علماء و صلحاء شام از شيعه و عمری امر كرد كه غسل كنند و لباس های پاكيزه بپوشند، به دست هر كس قفل ورودی حرم مطهر باز شد، همان كس برود و قبر مقدس او را نبش كند، پيکر را بيرون آورد تا قبر را تعمير كنند.
🍁صلحاء و بزرگان از شيعه و عمری در كمال آداب غسل كردند و لباس پاكيزه پوشيدند، قفل به دست هيچ كس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سيد، و چون ميان حرم آمدند كلنگ هيچ كدام بر زمين اثر نكرد، مگر به دست سيد ابراهيم.
🌻حرم را قرق كردند و لحد را شكافتند. ديدند بدن نازنين حضرت رقيه سلام ا...عليها، ميان لحد و كفن صحيح و سالم است اما آب زيادی ميان لحد جمع شده است.
🌷سید در قبر رفت، همين كه خشت بالای سر را برداشت ديدند سيد افتاد. زير بغلش را گرفتند، هی ميگفت: ای وای بر من.. وای بر من.. به ما گفته بودند يزيد لعنه ا... عليه، زن غساله و كفن فرستاده ولی اکنون فهميدم دروغ بوده، چون دختر با پيراهن خودش دفن شده. من بدن را منتقل نمیكنم، میترسم بدن را منتقل كنم و ديگر به عنوان رقیه بنت الحسين شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم.
💐سيد بدن شريف را از ميان لحد بيرون آورد و بر روی زانوی خود نهاد و سه روز بدين گونه بالای زانو خود نگه داشت و گريه می كرد تا اينكه قبر را تعمير كردند.
🌿وقت نماز كه ميشد سید بدن حضرت را بالای جايی پاكيزه ميگذاشت. پس از فراغ از نماز برميداشت و بر زانو مینهاد، تا اينكه از تعمير قبر و لحد فارغ شدند، سيد بدن را دفن كرد. و از معجزه آن حضرت اين كه سيد در اين سه روز احتياج به غذا و آب و تجديد وضو پيدا نكرد و چون خواست بدن را دفن كند دعا كرد كه خداوند پسری به او عطا فرمايد. دعای سید به اجابت رسيد و در سن پيری خداوند پسری به او لطف فرمود که نام او را سید مصطفی گذاشت.
🌺آنگاه والی واقعه را به سلطان عبدالحميد عثمانی نوشت؛ او هم توليت زينبيه و مرقد شريف حضرت رقيه و ام كلثوم و سكينه را به سيد ابراهيم واگذار کرد
🌼اين قضيه در سال ۱۲۴۲ هجری شمسی رخ داده و در کتاب «معالی» هم اين قضيه مجملاً نقل شده و در آخر اضافه کرده است: «فَنزلَ في قبرها و وَضع عليها ثوباً لفَّها فيه و أخْرجها، فإذا هي بنتٌ صغيرةٌ دُونَ البُلوغِ و كانَ متْنُها مجروحةً مِنْ كثرةِ الضَّرب»
آن سيد جليل وارد قبر شد و پارچه اي بر او پيچيد و او را خارج نمود، دختر كوچكی بود كه هنوز به سن بلوغ نرسيده، و پشت شريفش از زياديی ضربات مجروح بود.
🌴پس از درگذشت سید ابراهيم، توليت آن مشاهد مشرفه به پسرش سیدمصطفی و بعد از او به فرزندش سيدعباس رسيد.
والسلام علی من اتبع الهدی
@beytonoor
⭕️ برای #استاد_حسن_عباسی عزیز
✍️محسن مقصودی
🔺راستش را بخواهید از خبر زندان رفتن استاد حسن عباسی خوشحال شدم.
🔸در این دو دهه ای که از دوران دانشجویی تا کنون می شناسمشان گمان می کنم یکروز هم استراحت نکردهاند...
بیست ساله بودم که اولین بار در یک اردوی دانشجویی در مشهد دیدمشان، هتل نرفته بودند و 6:30 صبح مستقیم به حسینه دانشجویان آمده بودند، خودشان تک تک بچه ها را از خواب بیدار کردند، با شوخی و کشتی و... چقدر صمیمی و دوست داشتنی. و همین آغاز ارادت ما بود. در این سالها چند باری به منزلشان رفتیم، زندگی بسیار ساده، کم خرج و عجیب برای ما.
🔸چندین بار که برای مشورت در موضوعی خاص و یا مصاحبه برای مستندها تماس می گرفتیم همیشه تا پاسی از شب در حال سفر و سخنرانی در یکی از دانشگاه های کشور بودند. معمولا حدود 12 شب خودشان تماس می گرفتند و نیم ساعتی با روی باز و پر انرژی صحبت می کنند. گویی سوخت جت دارند این انقلابی ها و افسوس که برخی می خواهند موتور انقلاب سوخت جت نداشته باشد.
🔺استاد حسن عباسی در دفاع از انقلاب و در جدال با لیبرال های چپ و راست خستگی ناپذیر است... روشنگری ها و سخنرانی هایش در دو دهه اخیر در اقصی نقاط ایران خار چشم منافقان داخلی و خارجی است.
زندان رفتنش هم رسوا کننده لیبرالهایی است که شب و روز از آزادی بیان دم می زنند و در عمل..
🔸در کنار این خوشحالی می ماند تاسف ما برای مظلومیت همیشگی بچههای انقلاب که گویی عادت کرده اند به اینکه روشنگری هایشان بدون هزینه نماند... هم برای حفظ انقلاب عاشقانه بجنگند و هم تاوان این عاشقی را بدهند، هم از بی بی سی و من و تو و تفاله های داخلیشان، فحش بخورند و هم از دستگاه های رسمی کشور.
استاد عزیز!
این چند ماه استراحت اجباری و عاشقانه در زندان، گوارایتان باد.... گر چه میدانم در زندان هم جهاد را ادامه می دهید و دشمنان انقلاب را ناامید می کنید.
✍به قلم محسن مقصودی، مجری برنامه ثریا
@beytonoor
#کلام_امیر
🌴 #کلمات_قصار_نهج_البلاغه
🌹 #حکمت_شماره_109
نَحْنُ النُّمْرُقَةُ الْوُسْطى، بِهَا يَلْحَقُ التَّالِي، وَإِلَيْهَا يَرْجِعُ الْغَالِي.
#شرح_و_تفسير
✍ما از افراط و تفريط دوريم...
امام(عليه السلام) در اين گفتار حکيمانه، موقف خود و خاندانش را در برابر «مقصران» و «غاليان» روشن ساخته است، مى فرمايد: «ما تکيه گاه ميانه هستيم; (بايد) عقب افتادگان به آن ملحق شوند و تندروان به سوى آن باز گردند»
اين تعبير کنايه زيبا و دلنشينى است، زيرا «نُمْرُقة» در اصل به معناى پشتى يا متکايى است که بر آن تکيه مى کنند; پشتى وسط و ميانه، پشتى ممتازى بوده که در صف پشتى هاى مجلس مورد توجه و جايگاه افراد شريف تر بوده است. مى فرمايد: آنها که پايين ترند بايد رو به سوى ما کنند و آنها که بالاترند بايد نگاه خود را به ما باز گردانند (و همگى راه اعتدال را پيش گيرند).
اشاره به اينکه مورد قبول در اسلام و آيين الهى امورى است که در سر حد اعتدال و دور از افراط و تفريط باشد، همان گونه که قرآن مجيد مى گويد: (وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطاً)(1) و در جاى ديگر درباره انفاق مى فرمايد: «(وَالَّذينَ إذا أنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتَرُوا وَکَانَ بَيْنَ ذلِکَ قَواماً); کسانى که هنگامى که انفاق مى کنند نه اسراف مى کنند و نه سخت گيرى و در ميان اين دو حد اعتدال را رعايت مى کنند».(2)
منظور از «تالى» کسانى هستند که اوصاف برجسته امامان اهل بيت(عليهم السلام) را انکار مى کردند و آنان را در حد فردى معمولى قرار مى دادند و منظور از «غالى» کسانى که آنان را از حد امام معصوم بالاتر برده و صفات خدايى برايشان قائل مى شدند و حتى گاهى به الوهيت آنها رأى مى دادند. امام(عليه السلام) مى فرمايد: ما هيچ يک از اين دو گروه را نمى پسنديم نه تالى و نه غالى.
👈بعضى از شرّاح نهج البلاغه «وسطى» را به معناى ممتاز و عالى گرفته اند نه به معناى ميانه، همان گونه که در آيه 28 از سوره «قلم» مى خوانيم: (قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُلْ لَّکُمْ لَوْلاَ تُسَبِّحُونَ) که اوسط در اينجا به معناى افضل و برتر است.
ولى با توجه به تالى و غالى که در ذيل اين کلام حکيمانه آمده چنين احتمالى بسيار بعيد است و مناسب همان معناى وسط است که طرف افراط و تفريط دارد.
پيروى از حد اعتدال و پيمودن خط ميانه نه تنها در مسائل اعتقادى مورد توجه است که در مسائل اخلاقى و اجتماعى نيز غالباً چنين است، زيرا افراط و تفريط در اين امور نيز زيانبار بوده و حد وسط و حالت اعتدال داراى آثار و برکات روشنى است.
خوشبختانه پيروان مکتب اهل بيت با هدايت هاى آنها در همه جا حد اعتدال را برگزيدند; در حالى گروهى گرايش به جبر و گروهى تفويض را انتخاب مى کردند، پيروان اين مکتب شعار «لا جبر و لا تفويض بل امر بين الامرين» را برگزيدند و در جايى که جمعى قائل به تشبيه (اعتقاد به جسميت خداوند) و گروهى معتقد به تعطيل (کسانى که مى گويند ما از ذات و صفات خدا هيچ چيز نمى فهميم) در ميان مسلمانان بودند، پيروان اين مکتب نه تشبيه را پذيرفتند و نه تعطيل را بلکه معتقد شدند کنه ذات خدا و صفات او گرچه براى انسان ها قابل درک نيست; ولى او را مى توان از طريق آثارش در پهنه جهان هستى به خوبى شناخت.
👈آخرين سخن اين که تعبير به «نحن» گرچه به معناى امامان اهل بيت است ولى از بعضى از روايات استفاده مى شود که پيروان راستين آنها نيز همين گونه اند.
چنان که در حديثى از امام باقر(ع) مى خوانيم فرمود: «اى جميعت شيعه شما هم جايگاه حد وسط و معتدل باشيد که غلو کننده به سوى شما باز گردد و عقب مانده به شما ملحق شود» در اين هنگام مردى عرض کرد: فدايت شوم، منظور از غالى چيست؟ فرمود: گروهى هستند که درباره ما مطالبى مى گويند که ما درباره خود نمى گوييم (آنها راه غلو و افراط را مى پويند) آنها از ما نيستند و ما از آنها نيستيم».
سپس امام(ع) رو به مردم کرد و فرمود: به خدا سوگند ما برات آزادى (از آتش دوزخ براى کسى) نداريم و ميان ما و خداوند خويشاوندى نيست و حجت خاصى در برابر او نداريم و جز از طريق اطاعت به او تقرب نمى جوييم».
سپس افزود: هر کس از شما مطيع خدا باشد ولايت ما براى او سودبخش است و هر کس از شما معصيت خدا کند ولايت ما به او سودى نمى بخشد. واى بر شما (به ولايت ما) مغرور نشويد، واى بر شما... مغرور نشويد».(3)
(1). بقره، آيه 143.
(2). فرقان، آيه 67.
(3). کافى، ج 2، ص 75، ح 6.
@beytonoor